قبل از سفر به سنگال این کشور رو با رالی معروف پاریس-داکار می شناختم. بعد از سفر به اونجا بود که فهمیدم که داره خودش رو از بقیه کشورهای منطقه غرب آفریقا بالاتر میکشه و نسبت به همسایه هاش زیرساخت های بهتری داره. توی سفرم به سنگال که سفرنامش رو اینجا مینویسم بیشتر قسمت ساحلی و غرب سنگال رو دیدم و صحرای آفریقا در سنگال موند برای وقتی دیگر.
سنگال دومین کشوری بود که در غرب آفریقا و پس از موریتانی دیدم.
ویزای سنگال
خوشبختانه سنگال توی ایران سفارت داره و میشه با مراجعه به سفارت سنگال ویزای سنگال رو تهیه کرد. آدرس سفارت سنگال تهران، فرمانیه، بلوار اندرزگو، خیابان چیذری، خیابان ساطعی، پلاک ۵ و تلفن سفارت ۸۸۰۹۱۲۲۵ هست. مدارک لازم برای سفارت سنگال رزرو بلیط پرواز، رزرو هتل، دو قطعه عکس و مدرک شغلی هست. ویزای سنگال رایگان هست و نیازی به پرداخت پول نیست. روند صدور ویزای سنگال 1 تا 3 هفته طول میکشه ولی ممکنه به ۲ ماه هم برسه! ویزایی که به ما دادند ویزای مولتی ۱ ماهه بود.
با اینکه ویزای سنگال رایگان هست ولی هیچ تضمینی برای گرفتن ویزا نیست. متقاعد کردن سفارت برای اینکه یک ایرانی میخواد برای گردش به سنگال سفر کنه خیلی مهمه. مواردی از ریجکت شدن ویزای توریستی سنگال بدلیل متقاعد نشدن سفارت دیدم.
با اینستاگرام در سفرها همراه من باشید. @safarnevesht
مختصری از سنگال
جمهوری سنگال Republic of Senegal درغرب قاره آفریقا و همسایگی با کشورهای موریتانی، مالی، گینه، گینه بیسائو و گامبیا قرار گرفته. سنگال در سال ۱۹۶۰ از فرانسه استقلال پیدا کرد ولی مثل بسیاری از مستعمرات فرانسه زبان رسمی این کشور فرانسه هست. تعداد زبان ها و گویش های محلی سنگال زیاده و بستگی داره به کدوم قسمت کشور سفر میکنید. با دانستن کمی زبان فرانسوی سفر به سنگال خیلی راحت میشه.
بیش از ۹۰ درصد سنگالی ها مسلمان هستند. شاخه های اسلام سنی، مالکی و صوفی بیشتر بینشون رواج داره. تندروی اسلامی بین سنگالی ها خیلی مرسوم نیست. شهر بزرگی به اسم طوبی Touba مرکز مذهبی سنگال و حتی غرب آفریقاست و رهبران مذهبیشون توی این شهر ساکن هستند.
مساحت سنگال حدود ۲۰۰ هزار کیلومتر مربع هست که حدود ۱۲ درصد مساحت ایران میشه. جمعیتش هم حدود ۱۶ میلیون نفر هست. فصول سنگال به دو فصل بارانی و فصل خشک تقسیم میشه. فصل خشک که سه ماه اول سال میلادی هست، هوا خیلی گرمه ولی به نظر من چون دردسرهای بارندگی رو نداره برای سفر مناسبتره.
اقتصاد سنگال شامل کشاورزی، ماهیگیری، معادن فسفات، پالایشگاه نفت و صنعت نساجی هست. محصولات کشاورزی شامل پنبه، انبه، نیشکر و بادام زمینی میشه. در سال های اخیر با توجه به پایداری سیاسی سنگال، صنعت توریسم رشد زیادی کرده و هرساله گردشگران زیادی رو به خودش جذب میکنه.
روز اول: شهر سن لویی
اگر سفرنامه موریتانی رو خونده باشید میدونید که من به همراه فهیمه، امید و شهرزاد از موریتانی خارج شدم و پیاده از مرزبانی موریتانی به سمت مرزبانی سنگال حرکت کردیم. از روی پل رودخانه سنگال هم عبور کردیم و پس از ۷ دقیقه پیاده روی زیر آفتاب سوزان به مرزبانی سنگال رسیدیم. همه چیز فرق کرد. بر خلاف ساختمان مخروبه مرزبانی موریتانی، سنگال مرزبانی تمیزی داشت، مرزبان ها بسیار خوش پوش و منظم و با ادب بودند و حتی برای انجام دادن کاری که وظیفشون بود از ما اجازه می گرفتند (مثلا عکس گرفتن از رزرو هتلمون). حدود ۴۰ دقیقه طول کشید تا مراحل ثبت اطلاعات و انگشت نگاری دیجیتال و مهر ورود توی پاسپورت انجام بشه.
باقیمانده اوگیا های موریتانی و کمی یورو رو به پول سنگال یعنی فرانک غرب آفریقا West African Franc با علامت اختصاری سفا CFA یا XOF تبدیل کردیم. فرانک غرب آفریقا پول مشترک بین ۸ کشور غرب آفریقاست که خیلی ها معتقدند فرانسه از طریق این پول همچنان کشورهای آفریقایی رو استعمار میکنه چون تصمیم گیر اصلی برای چاپ این پول هست. قبلا سایر کشورهای غرب آفریقا هم جزو این اتحادیه پولی بودند اما یکی یکی خارج شدند تا فقط ۸ کشور باقی بمونه. نرخ تبدیل فرانک غرب آفریقا با یورو ثابت شده و تغییر نمیکنه. هر ۱ یورو معادل ۶۵۶ فرانک غرب آفریقاست.
از مرز دیاما (جاما) تا نزدیکترین شهر یعنی سن لویی (سنت لوئیس) St Louis ۳۰ کیلومتر فاصله بود. با یک تاکسی به قیمت ۵۰۰۰ سفا این مسیر رو رفتیم. جاده های سنگال هم خیلی بهتر از جاده های موریتانی بودند و با استانداردهای آفریقا فوق العاده بودند. محل اقامتمون اوبرژ دوسود در مرکز شهر بود که تبدیل شد به گرونترین محل اقامت در طول سفر. برای دو اتاق ۲ تخته با صبحانه ۴۷۰۰۰ سفا (حدود ۷۰ یورو) پرداخت کردیم. استراحت کوتاهی کردیم و رفتیم تا شهر سن لویی رو ببینیم.
شهر بندری سن لویی اولین شهر در غرب آفریقاست که توسط اروپایی ها در سال ۱۶۵۹ میلادی ساخته شد و معماری مستعمراتی (کولونیال) مرکز شهر همچنان حفظ شده و جزو میراث جهانی یونسکو محسوب میشه. سن لویی قبل از استقلال سنگال به مدت ۹۰ سال پایتخت این کشور بوده. مرکز شهر در حقیقت جزیره ای هست که در دهانه رودخانه سنگال و قبل از ورودش به اقیانوس اطلس شکل گرفته. برای من و همسفرام جالب ترین قسمت شهر لباس های رنگی و بسیار زیبای خانم های سنگالی بود که از زیباییش هرچقدر بگم کم گفتم. سنگالی ها هم مثل موریتانیایی ها خیلی میانه خوبی با عکس گرفتن نداشتند.
سن لویی به نظر شهر امنی می آمد و حتی در شب هم میشد توی مرکز شهر قدم زد.
روز دوم: حرکت به سمت داکار
پشت پنجره اتاقمون یک بز بود که سرشب حسابی صدا میکرد ولی خدا رو شکر زودتر از ما خوابید و در طول شب هم زیاد صدا نکرد. توی سنگال بز زیاد دارند و وسط شهر هم میشه دیدشون. قبل از خوردن صبحانه رفتم دفتر اصلی کمپانی اورنج Orange که یک اپراتور موبایل هست و بعد از ۴۰ دقیقه معطلی تونستم یک سیم کارت با ۲ گیگ اینترنت رو با قیمت ۳۰۰۰ فرانک بخرم.
با همسفرها صبحانه ساده هتل رو که کره مربا و شیر و قهوه بود، خوردیم و گشت مختصری داخل شهر و روی پل زیبایی که جزیره را به سرزمین اصلی وصل می کرد، زدیم. برگشتیم هتل کوله ها را برداشتیم و یک تاکسی به مقصد گاراژ تاکسی های بین شهری گرفتیم. از سن لویی به پایتخت سنگال یعنی داکار Dakar هم تاکسی هست هم اتوبوس که هر کدوم ترمینال خودشون رو دارند.
تاکسی های بین شهری ۷ تا مسافر سوار می کردند. یک نفر کنار راننده، ۳ نفر ردیف دوم و سه نفر هم ردیف آخر. کرایه هر نفر ۵۰۰۰ فرانک میشد. توی غرب آفریقا عادت بدی دارند و برای بار پولی علاوه بر کرایه میگیرند که ما معمولا با چانه زنی و بعضا دعوا این پول رو نمیدادیم. یک ماشین خوب رو انتخاب کردیم و صبر کردیم تا ۳ تا مسافر دیگه هم پیدا بشه.
نزدیک ظهر بود که سن لویی را به سمت داکار ترک کردیم. جاده های آسفالت و تمیز نشون میداد این کشور زیرساخت های خوبی داره. مسیر ریلی و راه آهن هم در زمان استعمار داشته که سال ها بدون استفاده مونده و تازه دولت به فکر احداث خطوط راه آهن جدید افتاده. یکی از زیبایی های این مسیر برای من دیدن درخت بائوباب برای اولین بار بود. البته بائوباب های غرب آفریقا به بزرگی بائوباب های شرق آفریقا نیستند ولی بسیار زیبا و با ابهت و دوست داشتنی هستند.
تاکسی ما بین راه ۲ بار برای خرید و دستشویی توقف کرد و نهایتا ساعت ۴ به گاراژ بزرگ شهر داکار رسیدیم. از اونجا یک تاکسی دیگه گرفتیم تا به شهر بریم و دنبال هتل بگردیم. ولی مگه هتل پیدا میشد! هتل هایی که سرشون به تنشون میارزید قیمت هاشون بالا بود و هتل هایی که به بودجه ما نزدیک بودند بقدری کثیف بودند که نمیشد توش اقامت داشت. نهایتا پس از ۳ ساعت جستجو صاحب هتل بلانچت قبول کرد توی یک اتاق دو تخته دو تا تشک هم بندازه و تبدیلش کنه به اتاق ۴ نفره. قیمت اتاق شبی ۲۵۰۰۰ فرانک شد که برای داکار قیمت مناسبی بود. اتاقمون یک پنکه سقفی داشت و با اینکه شب هوا کمی سرد میشد مجبور بودیم بخاطر پشه ها روشن بذاریمش. تا مستقر شدیم شب شده بود و دیگه فرصتی برای گشت زنی در شهر نبود. از مغازه کنار هتل کمی خوراکی خریدیم و ساندویچی که درست کردیم ناهار و شاممون شد.
روز سوم: روز سفارت ها در داکار
دیشب بجز پشه ها و پای امید که جلوی دستشویی بود و هرکی میرفت دستشویی لگدش میکرد، مشکل دیگری نداشتیم 😃 صبح از یک مغازه لبنانی توی محلمون، مناقیش زعتر برای صبحانه خریدیدم و با کتری برقی کوچکی که فهیمه آورده بود دمنوش درست کردیم. بعد از خوردن صبحانه یک تاکسی گرفتیم به مقصد سفارت کشور گامبیا. از اونجایی که بعد از سنگال باید میرفتیم گامبیا و ویزاش رو هم نداشتیم، گرفتن ویزای گامبیا اولویت اولمون بود. جزو اولین نفراتی بودیم که برای گرفتن ویزا اومده بودیم سفارت. ماجراهای سفارت گامبیا رو مفصل توی سفرنامه گامبیا خواهم نوشت.
بعد از ۲-۳ ساعت تلاش برای گرفتن ویزای گامبیا نهایتا دست خالی از سفارت اومدیم بیرون. تاکسی گرفتیم به سمت سفارت گینه بیسائو در داکار. کارمند سفارت گفت هزینه ویزا ۴۵۰۰۰ فرانک هست و ۷۲ ساعت طول میکشه. اگر ۵۵۰۰۰ فرانک بدید میتونید اکسپرس ویزا در ۲۴ ساعت دریافت کنید. جایی خونده بودم ویزای گینه بیسائو رو در جنوب سنگال میشه خیلی سریع گرفت. با اینکه دوست داشتم زودتر تکلیف ویزا معلوم بشه ولی ریسک کردیم و تصمیم گرفتیم ویزا رو در جنوب بگیریم.
مقصد بعدی سفارت سیرالئون بود. سفارت سیرالئون در داکار گفت باید دعوتنامه داشته باشید. بعد از کلی چانی زنی قبول کرد رزرو هتل رو به جای دعوتنامه قبول کنه. باید نفری ۶۰۰۰۰ فرانک غرب آفریقا به حساب سفارت واریز می کردیم. ساعت ۲ شده بود و هم سفارت داشت تعطیل میشد و هم بانک! دوان دوان رفتیم بانک رو پیدا کردیم. بانک خیلی شلوغ بود و کارمندها هم کند بودند. شرایط رو برای یکی از کارمندها توضیح دادیم و قبول کرد کمی زودتر کارمون رو راه بندازه. نام خانوادگی امید به قدری براشون طولانی و سخت بود که سه بار مجبور شدند رسید واریز رو اصلاح کنند. نهایتا تونستیم قبل از بسته شدن سفارت مدارک رو تحویل بدیم. کارمند سفارت دوباره گیر داد که بلیط رفت و برگشت ندارید. توضیح دادیم که زمینی میریم. گفت پس یک نامه بنویسید و توضیح بدید و مرز ورود و خروج رو هم بنویسید. ما هم یک نامه عاشقانه برای آقای سفیر نوشتیم. نهایتا گفت فردا ۲ ظهر ویزاتون آماده میشه.
بعد از سفارت بازی یک تاکسی گرفتیم به سمت مرکز شهر تا کمی هم شهر رو ببینیم. داکار حمل و نقل عمومی هم داره که بیشترشون ون هستند. چون ما ۴ نفر بودیم هزینه استفاده از تاکسی و حمل و نقل عمومی تفاوت چندانی نداشت ولی توی زمان خیلی موثر بود. کرایه تاکسی اکثر مسیر های داخل شهری بین ۵۰۰ تا ۱۵۰۰ فرانک میشد.
بعد از خوردن یک همبرگر ۲۰۰۰ فرانکی به سمت بازار رفتیم و دو ساعتی مشغول لذت بردن از تماشای زندگی مردم شدیم. عصر و اوایل شب هم رفتیم به محله ساحلی و اعیان نشین جنوب شرقی شهر که به اسکله هم نزدیک بود. داکار محله های زیادی داره از فقیر گرفته تا ثروتمند که دیدن قسمت های مختلف شهر میتونه بیش از یک هفته طول بکشه.
روز چهارم: جزیره گوری، دریاچه صورتی و بندر ماهیگیری کایار
بعد از خوردن صبحانه پیاده به سمت اسکله راه افتادیم. وقتی رسیدیم به اسکله فهمیدیم کشتی به سمت جزیره گوره یا گوری Goree Island نود دقیقه دیگه حرکت میکنه. بلیط ۵۲۰۰ فرانکی (رفت و برگشت) رو خریدیم و توی محله اطراف اسکله گشتی زدیم. داشتیم کیک و آبمیوه از ورودی یک مغازه انتخاب میکردیم که یک نفر گفت سلام، شما ایرانی هستید؟ اینطوری بود که آقا مجید نماینده شیرین عسل در غرب آفریقا رو ملاقات کردیم. نیم ساعت با آقا مجید گپ زدیم و از ماجراهاش توی غرب آفریقا برامون گفت. مجید به همراه خانوادش ۱۵ سال قبل به غرب آفریقا اومده و از کار و زندگیش راضی بود. اینکه شیرین عسل به ۶۷ کشور دنیا صادرات داره برای من خیلی جالب بود!
فاصله داکار تا جزیره گوره ۲۰ دقیقه بود. جزیره از دور هم زیبا و رنگی رنگی بود. اما این جزیره زیبا و دوست داشتنی که الان پر از هنرمند شده تاریخ تلخی در دلش داره. برای صدها سال این جزیره یکی از بزرگترین مراکز جمع آوری بردگان آفریقایی و صدور اونها به سرزمین جدید (قاره امریکا) بود. با وجود ابعاد کوچک ۹۰۰ در ۳۰۰ متری جزیره، پیش بینی میشه حدود ۲۰ میلیون برده از اینجا به امریکا فرستاده شده. بدلیل همین نقش تاریخی، جزیره گوره در لیست میراث جهانی یونسکو ثبت شده. اگر بشه تاریخ رو نادیده گرفت، دیدن گوره با خانه های رنگی و هنرمندانی که توی کوچه ها مشغول کار هستند، خیلی لذت بخشه. دیدن جزیره بیش از ۲ ساعت طول نمیکشه. زندانی که قسمت شرقی جزیره بوده و الان موزه شده محل نگهداری برده ها بود.
سوار کشتی ساعت ۱۲ شدیم تا به داکار برگردیم. همون اول که سوار کشتی شدیم یک دود غلیظی روی داکار رو گرفته بود. نزدیکتر که شدیم فهمیدیم چند تا قایق و کشتی توی بندرگاه آتش گرفته و هیچ کشتی نمیتونه پهلو بگیره. جمعه بود و اگر نمیتونستیم به موقع به سفارت سیرالئون بریم و پاسپورت هامون رو بگیریم، مجبور میشدیم تا دوشنبه توی داکار بمونیم. خوشبختانه بعد از ۱ ساعت قایق ها کامل سوختند، آتش تمام شد و تونستیم پهلو بگیریم. فوری یک تاکسی گرفتیم رفتیم سفارت سیرالئون و پاسپورت ها به همراه ویزا را تحویل گرفتیم.
میخواستیم بریم به دریاچه صورتی و بندر کایار که با داکار فاصله زیادی داشتند ولی تاکسی ها قیمت های بالای میگفتند. نهایتا یک راننده قبول کرد ۲۵۰۰۰ فرانک بگیره به شرطی که بیشتر از ۴ ساعت طول نکشه. قبل از راهی شدن به راننده گفتیم از مسیری بره که بتونیم مجسمه معروف آزادی که نماد داکار شده رو هم ببینیم. با مجسمه ۴۹ متری و برنزی رنسانس آفریقا که روی یک تپه واقع شده عکس گرفتیم و به سمت دریاچه صورتی یا لاکروز Lake Rose که اسم دیگرش دریاچه رتبا Lake Retba هست، حرکت کردیم.
یک ساعتی طول کشید تا به دریاچه برسیم. برای دیدن رنگ صورتی باید آفتاب باشه و باد هم نیاد. متاسفانه کمی باد میومد و رنگ دریاچه خیلی صورتی نبود. غلظت نمک دریاچه بسیار زیاده و چندین کارگاه استحصال نمک در کنار دریاچه مشغول کار بودند.
بعد از دیدن دریاچه سوار شدیم تا بریم به سمت بندر کایار که اون هم حداقل ۱ ساعتی راه بود. راننده دبه کرد و گفت من کایار نمیرم. راننده فرانسوی درست بلد نبود و ما هم از چند تا جوان کمک گرفتیم حرف های ما رو به زبان محلی به راننده بفهمونند. بعد از ۱۵ دقیقه دعوا و داد و بیداد با تهدید ما که در صورت نرفتن راننده، نصف پولش رو میدیم و پیاده میشیم و افزودن ۵۰۰۰ فرانک به عنوان تشویقی (زمانمون هم بیشتر از ۴ ساعت میشد) نهایتا راننده راه افتاد.
به بندر ماهیگیری کایار Kayar که رسیدیم با تاکسی قرار گذاشتیم و به سمت اقیانوس حرکت کردیم. چنان شور و هیجانی در ساحل بر پا بود که هممون ذوق زده شدیم. عصر بود و قایق ها یکی یکی به ساحل میرسیدند، ماهی های قایق با سبد روی سر افراد بارکش تخلیه میشد و بارکش ها که گاهی تا کمر توی آب میرفتند، سبد های سنگین ماهی رو به سمت درشکه ها میبردند. درشکه هایی که با اسب و الاغ کشیده میشدند، ماهی ها رو به پشت ساحل و جایی که کامیون ها و تریلی ها منتظر بودند، میبردند. این تریلی ها پس از پر شدن به سمت قلب آفریقا حتی تا مالی و بورکینافاسو هم میرفتند و خوراک ماهی مردم رو تامین میکردند.
توی ساحل علاوه بر مردها، زن ها و بچه ها هم دستفروشی میکردند و خلاصه هرکس به کاری مشغول بود. ما ۴ تا هم که در برابر هیکل تنومند مردان ماهیگیر و باربرها مثل آدم کوچولو بودیم سعی میکردیم طوری که جلب توجه نکنه صحنه ای از این هیاهو رو ثبت کنیم. وقتی برای عکس گرفتن داد میزدند با لبخند جوابشون رو میدادیم و حواسمون بود زیر دست و پای باربرها و ارابه ها له نشیم.
۴۰ دقیقه ای مشغول دیدن این تابلوی زیبای زندگی بودیم، بعدش توی بازار تره بار کایار هم گشتی زدیم و حرکت کردیم به سمت داکار.
راننده مسیر رو درست بلد نبود و خیلی جاها با مسیریاب باید کمکش میکردیم. شب شد که به داکار رسیدیم و مستقیم رفتیم سراغ رستورانی که روز قبل برای خوردن غذای سنگالی انتخابش کرده بودیم. دو مدل چبوجن Thieboudian سفارش دادیم و چون پرسیون بزرگی داشت برای ۴ نفرمون کافی بود. چبوجن اصلی با برنج و ماهی و ادویه جات پخته میشه اما ده ها مدل چبوجن با گوشت هایی مختلف و حتی بدون گوشت هم وجود داره.
بعد از شام برگشتیم هتل تا از اینترنت فوق العاده پر سرعتمون در هتل استفاده کنیم. سنگال در بین کشورهای غرب آفریقا بالاترین سرعت اینترنت رو داشت و در ادامه سفر هر کجا به نبود اینترنت یا سرعت پایینش اعتراض کردیم این جواب رو شنیدیم: فکر کردی اینجا سنگاله؟ “وی فی” خوب میخوای پاشو برو سنگال!
روز پنجم: جزیره صدفی و مرز گامبیا
صبح ساعت ۸:۳۰ پس از تسویه با هتل و خداحافظی باهاشون رفتیم غذاخوری لبنانی صبحانه خوردیم. توی صرافی محله که نرخ هاش خیلی خوب بود هم پول چینج کردیم و تاکسی گرفتیم به سمت ترمینال داکار. به ترمینال که نزدیک شدیم راننده که اسمش پوپ بود گفت کجا میرید؟ گفتیم مقصدمون شهر جوال Joal هست و میخواهیم با بوش تاکسی bush taxi بریم. راننده گفت تاکسی بروس نفری ۵۰۰۰ هست و من با ۲۵۰۰۰ فرانک میبرمتون. بعد از کمی چونه زدن قرار شد با ۲۰۰۰۰ فرانک بریم تا شهر جوال.
با اینستاگرام در سفرها همراه من باشید. @safarnevesht
حدود ساعت ۲ ظهر بود که به جوال رسیدیم. برای مقصد بعدیمون با راننده قیمت ۳۵۰۰۰ فرانک توافق کردیم و قرار شد منتظرمون بمونه. به جوال اومده بودیم تا روستای فدیوت Fadiouth رو ببینیم. روستا و جزیره فدیوت داستان جالبی داره. از حدود ۱۲۰۰ سال قبل این منطقه تالابی در جنوب شهر جوال، تبدیل به محلی میشه برای صید صدف. صیادان میومدند صدف صید میکردند و گوشت صدف رو با خودشون میبردند. کم کم با پوست های صدف انباشته شده جزیره ای درست میشه و صیادان تصمیم میگیرند به جای تردد مداوم بین اینجا و سرزمین اصلی، توی این جزیره بوجود آمده اسکان داشته باشند. از حدود ۷۰۰ سال قبل به این طرف فدیوت ساکن دائمی داشته. در حال حاضر فدیوت از ۳ تا جزیره صدفی تشکیل شده و شغل اصلی اهالی همچنان صید صدف هست که البته توریست و گردشگری هم به منبع درآمد مردم محلی افزوده شدند. از این ۳ تا جزیره یکی محل زندگی مردم هست، یکی قبرستانشون هست و جزیره سوم مقدسه و حتی مردم محلی هم اجازه ورود به اونجا رو ندارند. جزیره اول و دوم با پل به همدیگه و سرزمین اصلی متصل شدند. مصالح اصلی خانه های فدیوت هم صدفه.
شورای روستا اجازه ورود توریست به تنهایی رو نمیده و حتما باید راهنما بگیری. ۵۰۰۰ فرانک غرب آفریقا برای ورودی و راهنما پرداخت کردیم و به سمت پل حرکت کردیم.
بازدیدی که فکر میکردیم نیم ساعت طول بکشه ۲ ساعت طول کشید و دل کندن از فدیوت این جزیره صدفی سخت بود. یکی از نکات جالب جزیره، زندگی مسلمانان و مسیحی ها در میان همدیگه هست و حتی با هم ازدواج هم میکنند.
ساعت ۴ برگشتیم پیش راننده خوش اخلاقمون پوپ تا به سمت شهر مرزی کئور آیوپ Keur Ayip درمرز گامبیا بریم و فردا صبح شانسمون رو برای عبور از کشور گامبیا امتحان کنیم. اگر موفق به عبور نمیشدیم مجبور بودیم گامبیا رو دور بزنیم که حداقل یک روز طول میکشید و کلی هم هزینش میشد. ساعت ۸ شب به مقصد رسیدیم و یک مسافرخانه یا اوبرژ پیدا کردیم. دو تا اتاق رو ۱۶۰۰۰ سفا گرفتیم. نسبت به سایز کوچک شهر مرزی از اقامتگاهمون خیلی راضی بودیم.
صبح زود قبل از ۷ آماده بودیم که بریم به سمت مرز ولی چون هوا تاریک بود تا ۷:۱۵ صبرکردیم و بعد حرکت کردیم. ۱۰ دقیقه طول کشید تا به مرز برسیم. مرزبانی سنگال نیمه خواب بود و ما اولین مشتری هاش بودیم. بعد از انگشت نگاری مهر خروج رو زد و حرکت کردیم به سمت مرزبانی گامبیا تا ببینیم چی در انتظارمونه.
برای دنبال کردن ادامه سفرنامه غرب آفریقا به سفرنامه گامبیا برید و بعدش اینجا برگردید.
قسمت دوم؛ روز اول: ورود دوباره به سنگال
از مرزبانی گامبیا عبور کردیم و به همراه لامن که میخواست مطمئن بشه به سلامت از مرز عبور میکنیم به سمت مرزبانی سنگال راه افتادیم. شب بود و خبری از روشنایی توی روستای سلتی Seleti نبود. حدود ۴ کیلومتر جلو رفتیم و دوباره برگشتیم ولی خبری از مرزبانی سنگال نبود! ظاهرا مرزبانی تعطیل شده بود. با پرس و جو خانه محل اسکان مرزبان ها رو پیدا کردیم. بعد از ۵ دقیقه کوبیدن به درب خونه یک آدم لخت که فقط یک حوله دور شکمش بسته بود درب رو باز کرد. کلی غر و لند کرد و پاسپورت ها رو گرفت. بعد از ۲۰ دقیقه پاسپورت ها را با مهر خروج تحویلمون داد. با ماشین لامن برگشتیم نزدیک مرز جایی که ون و تاکسی ها جمع شده بودند.
ساعت ۸ شب با یک ون (نفری ۴۵۰۰ سفا) به سمت جنوب و شهر زیگانکور یا اونطور که فرانسوی میگند زیگانشور و یا به تلفظ من زیگواینچور Ziguinchor حرکت کردیم. توی مسیر ۳ بار کنترل پلیس بود و نهایتا ساعت ۱۰ شب به ترمینال زیگانکور رسیدیم. پیاده ۲۰ دقیقه توی کوچه های ماسه ای شهر قدم زدیم تا به هتل آفریکانا رسیدیم. متاسفانه تمام اتاق های هتل پر بود. تاکسی گرفتیم و یکی دوتا هتل دیدیم تا نهایتا هتل قابل قبولی پیدا کردیم. ۲۵۰۰۰ فرانک غرب آفریقا برای یک اتاق ۴ تخته پرداخت کردیم. دوش گرفتیم و خوابیدیم.
قسمت دوم؛ روز دوم: شهر بندری زیگانکور
صبحانه بسیار ساده هتل رو خوردیم و ساعت ۱۰ صبح پیاده راه افتادیم به سمت کنسولگری گینه بیسائو در شهر زیگانکور. هدایتمون کردند به سمت یک اتاق بسیار کوچک که یک آقای جوان نشسته بود و ما رو هم دعوت کرد بشینیم. گفت هر نفر پاسپورت و کپی پاسپورت و ۲۰۰۰۰ فرانک بده. مشغول چسباندن برچسب ویزاها و نوشتن مشخصاتمون شد و کمتر از ۱۵ دقیقه بعد ۴ تا ویزا آماده شد! همگی کیف کرده بودیم و به قول امید احساس میکردیم پاسپورت اروپایی داریم 😃 برای همین ویزا، در داکار باید بیش از دوبرابر پرداخت میکردیم، مدارک بیشتری میدادیم و ۷۲ ساعت هم صبر می کردیم.
شهر زیگانکور در ساحل رودخانه کاسامانس Casamance river قرار گرفته و دومین شهر بزرگ سنگال هست. بدلیل موقعیت گامبیا، زیگانشور یکجورایی از بقیه سنگال جدا افتاده. راه ارتباطی دریایی با داکار هم داره ولی خیلی توصیه نمیشه. بدلیل موقعیت ویژه شهر، اکثر خیابان ها و کوچه های شهر پر از ماسه هست.
کار خاصی توی شهر نداشتیم، رفتیم هتل کوله ها رو برداشتیم و به سمت ترمینال حرکت کردیم. ۲ ساعت طول کشید تا تونستیم ماشین مناسب به سمت گینه بیسائو پیدا کنیم. راننده ها چندبار حرفشون رو عوض کردند و زیر قول و قرارمون زدند. نهایتا با پرداخت کرایه نفری ۵۰۰۰ سفا ساعت۱۳:۳۰ به سمت مرز حرکت کردیم. کمتر از نیم ساعت بعد به مرز رسیدیم. پروسه مهر خروج ما قدری طول کشید چون مامور مرزبانی با خط خوردگی ویزای ما مشکل داشت.
هزینه های سفر سنگال
سنگال کشور ارزونی نیست و خصوصا حمل و نقل بین شهری هزینه داره. ما چهار نفر بودیم و خیلی راحت میتونیستم یک تاکسی رو برای فواصل بین شهری دربست کنیم. توی خود داکار پیدا کردن محل اقامت ارزان و تمیز کار راحتی نیست. ریز هزینه های یک نفر در طول سفر سنگال شامل موارد زیر شد:
- غذا، نوشیدنی و میوه: ۱۷۵۰۰ سفا یا همون فرانک غرب آفریقا
- حمل و نقل زمینی ، دریایی، بین شهری و داخل شهری: ۴۶۰۰۰ سفا
- هزینه اقامت ۴۱۰۰۰ سفا
- سایر هزینه ها شامل ورودیه و سیم کارت: ۴۵۰۰ سفا
کل هزینه های سنگال برای یک نفر در مجموع ۱۰۹۰۰۰ سفا یا ۱۶۶ یورو شد.
با اینستاگرام در سفرها همراه من باشید. @safarnevesht
مسیر پرواز از ایران به سنگال
پرواز مستقیم از ایران به سنگال وجود نداره. از ایران دو ایرلاین ترکیش و قطر ایرویز با یک یا دو توقف به داکار پرواز دارند. قیمت بلیط هاشون برای داکار بین ۸۰۰ تا ۱۳۰۰ دلار متغیره. ما از مرز زمینی موریتانی وارد سنگال شدیم و از مرز زمینی گینه بیسائو هم خارج شدیم.
برای ادامه سفر غرب آفریقا میتونید سفرنامه گینه بیسائو رو مطالعه کنید.
تاریخ سفر: زمستان ۹۷
احمد خانی عاشق سفر و دیدن سرزمین های متفاوت
۵۱دیدگاه
سلام
خدمت شما عزیزان
چایی رو که در موریتانی خوردید در سنگال به اسم چای عطایا میشناسن و همینجوری درست میشه
و قهوه بسیار خوش طعمی دارن بنام قهوه طوبی که در کل آفریقا معروفه.
سنگال راه پیشرفت رو به سرعت داره طی میکنه و در حال حاضر تراموای شهری به طول ۴۷ کیلومتر در حال ساخته
سلام دوست عزیز
مرسی از توضیحاتتون
سلام احمد آقای عزیز
من دی ماه سال ۱۳۹۳ یک ماموریت بیست روزه رفتم سنگال برای شرکت در نمایشگاه بینالمللی داکار- از نمایشگاه نگم که فوقالعاده بود مدت زمانش هم برعکس ایران که معمولا سه الی چهار روز است ، حدود یک ماه بود و از تمام کشورهای دنیا از اروپایی و امریکایی و اسیایی همه بودن- محل اقامت ما چون هزینش را شرکت پرداخت میکرد یکی از بهترین هتلهای بینالمللی فرانسوی بود به نمام هتل پولمن البته ده روز اخر هم در همان گروه هتل به نام نووتل بودیم که اون هم خیلی عالی بود -ممنون از شما با خاطرات زیباتون که باعث شدید تداعی خاطرات برای من بشه. همانطور که شما فرمودید اکثرا از عکس گرفتن ازشون خیلی ناراحت میشدن- و همچنین نکته خیلی جالبی که شما به ان برخوردید آقا مجید از شیرین عسل بود که خدمتت بگم ما هم در نمایشگاه فقط دو تا شرکت از ایران بودیم که یکیش ما از فیبر نوری قندی و دومی شیرین عسل بود.یه رستوران لبنانی بود به نام فرید که گاهی میرفتیم اونجا و غذاهاش خیلی عالی و محیط ش هم لوکس بود.از نظر قیمت هم تا دلت بخواد بنداز بنداز بود و راه برای چونه زدن باز بود.تمام مواردی که از سفر فرمودید عینا ما هم لمس کردیم البته نصف اونها رو چون بیشتر درگیر نمایشگاه بودیم و برای گردش فرصت نبود
سلام دوست عزیز
مرسی تجربه تون رو نوشتید. امیدوارم بازم برید و زیبایی هاش رو بیشتر ببینید.
واقعا عالی بود من دوست دخترم سنگال هست که در دبی زندگی میکند و امروز منو دعوت کرده بریم سنگال خواستم اطلاعاتی در مورد سنگال پیدا کنم که سفرنامه شما رو خوندم و واقعا دیدم باز شد سپاس گذارم
سلام
حتما برید، مردم خوبی داره
سلام آقا من دچار یه مشکلی شدم !
در انتهای سفرنامه گامبیا نوشتین گه بنا شد از مرز جیبورو خارج بشین و حتی لامن به خاطر عدم آشنایی با وضعیت اون مرز مجبور شد 5 یورو برای هر نفر پرداخت کنه به ماموران مرزبانی ! اما ادامه سفرنامه در آغاز بخش دوم سنگال از روستای دیگانته شروع میشه که در امتداد همون مرز قبلی یعنی soma هستش ! از اونجایی که من سفرنامه رو قدم به قدم از روی گوگل مپ دنبال می کردم یهو رفتم تو دیوار به این قسمت که رسیدم :))
سلام محمد جان
کاملا درست میگی. اشتباه نوشته بودم، اصلاح شد.
ممنون از دقتت
عالی من دوست پسرم اهل سنگال هست و عالی هستن مهربون و خیلی مودب و پول دار هم توشون کم نیست و به ساده زیستی عادت دارن
به سلامتی
سنگالی ها توی اون منطقه یک سر و گردن از بقیه بالاتر هستند.
سلام، علی بالْده هستم یک سنگالی مقیم ایران مشهد مقدس ، خوب است که ایرانیها برند افریقا (غرب افريقا) وانجا را کشف کنند وبه هم وطنهاشون واقعیت انجا رو تعریف کنند چون اکثریت ایرانی ها دیده شون به کل قاره افریقا منفی است ، درسته که ایران در کل پیشرفت تر از سنگال ، ولی کشورم سنگال قابل زندگی هست ، چون بعضی ها فکرشون اینه که کل افریقا = جنگل فقر بدبختی اصلا هیچ خدماتی وجود ندارد ومردم تو جگل زندگی مکنند و... وحال که دیدید کشور ها از لحاظ زیرساخت ها فرق میکنه مثل کشورهای آسیا خودتون مثل ایران پیشرفت تر از عراق وحتما ژاپن وکره جنوبی از ایران هم پیشرفت تره و...
اما فقر کم وبیش همه جا هست در کشورم فقر بیشتر از ایران ، اما فرموش نکنید در بعضی مناطق محروم ایران به شدت محروم تره مثل بعضی مناطق جنوب ایران (شادگان ، باشاگرد وبعضی مناطق سیستان وبلوچستان .. ) که به چشم خودم دیدم با کم آبی دست پنجه نرم میکنند ، چون بعضی روستاها با تانکیر آبشون تامین مشود اون هم هفته ای یک بار ، وبعضی خونه های در باشاگرد از جنس کپر وکلبه دیدم که درکشورم سنگال ندیدم ووو..
منتهی هیچ کس نمیگه دوغم ترشه.
اما بعضی از اطلاعات که در باره سنگال گفتید درسته واون گیرونی است در حمل نقل وخراک واجاره... گیرونتر از ایران .
اما اطلاعاتی که اشتباه دادید ، گفتید شهر توبا Toubaمرکز دین در سنگال اینطوری نیست ، شهر توبا مرکز طریقه صوفیه مریدیه ها هست ، و در سنگال هرطریقه مرکز خاص خودشو دارد مثلا طریقه تیجانیه مرکز شون شهر تِواوُون است.
وهمچنین گفتین شهر زِیگِینْشور ، شهر دوم سنگال میباشد در حالیکه ایجوری نیست شهر های ما بعد از پایتخت دکارد ، شهر توب،شهر چیسْ، شهر سِینْلُووی ، شهر کَوْلاکْ، بعد نوبت میرسد به شهر های که شهر زیگینشور با آنها مساویند مثل شهر کُلْدا، وشهر جورْبیل ...
امیدوارم که دفعه بعدی اگه جرات کردی بری سنگال با بودجه بالا بری وهتل 5ستاره بگرید ان شاء الله .
وبعنون یک سنگالی این آمدگی را دارم که کسیکه میخواد به سنگال سفر کند مشورت بدم تا اطلاعات کلی وکافی وصحیح را داشته باشد.
یا علی ممد
سلام علی عزیز
خیلی ممنون از اطلاعاتی که دادید. به امید دوستی بیشتر ملت ها
سلام. سفرنامه خوب و جالبی بود. ولی یک اشتباه مکانی که داشت، این بود که شما در سفرنامه گامبیا گفته بودید از مرز جیبورو رد شدین، این در حالیه که روستای دیگانته که در قسمت دوم سفرنامه سنگال بهش اشاره کردین در مرز سوما و در قسمت سنگال مرز هست. ممنون.
سلام امیرجان
ممنون از لطفت و سپاس بابت این دقتت. بله حق با شماست، تا شب اصلاح میشه.
سلام خسته نباشیداحمد آقا،من سفرنامه هاتون رو خوندم خیلی خوب و جالب بود ،ممنون،اونجاهم مثل ایران انگار چونه زدن راجب قیمت رواج داره،من عاشق این مدل سفرها هستم.
سلام محمد عزیز
بله خیلی از کشورها چانه زدن رایج هست
سلام اقا دو صبح شده و من سه ساعت توی این سفر نامه های افریقا دارم میگردم و میخونم و عشق میکنم😘😘😘
سلام مهدی جان
خوشحالم اینطور بوده :)
وقتی سفرنامه های غرب آفریقای شما رو خوندم، الان میفهمم چرا هرجا میرفتید میگفتند " وی فی میخوای برو سنگال!"
آره سنگال خداشون بود :))
من واقعا از خوندن سفرنامه هاتون سیر نمیشم یکی از اهداف زندگیم سفرای بسیاره.ولی واقعا با دیدن عکسایی ک گرفتین خداروشکر میکنم که ایرانیم و اینجا ب دنیا اومدم زندگیای خیلی سختی دارن انگار:( دلم میگیره از مقایسه این کشورا و کسایی ک مسلط بر اینان.
سلام دوست عزیز
سپاس از لطفتون
سنگال اوضاعش توی آفریقا خوبه، کشورهایی هستند که سنگال براشون مثل بهشت میمونه ...
سلام فقط یک سوال هزینه های سفر از کجا تامین میشه منم دلم سفر اینجوری میخواد
سلام دوست عزیز
درباره من رو ببینید
سلام
ای کاش که من می دونستم که شما ها قراربو د بروید به سنگال چون جند تا دوستان بسیار خوب آنجا دارم که کتاب آموزش زبان فارسی برای غیر فارسی زبانان برای آن ها در داکار سنگال از طریق شما به آن ها مرساندم .و خودم هم در حال یادگیری زبان فرانسه هستم.با تشکر از سفر نامه شما
سلام امیرجان
سنگال خیلی خوبه 👌
سلام دوست عزیزم آقای خانی
بسیار ممنونم از پاسخ شما که توجه نمودید من هم عاشق سفر کردن هستم قصد دارم به یاری خداوند متعال به حد اقل به 189 کشور سفر کنم .و در حال حاضر در تدارک اخذ وجه مالی ام از بانک سنگالی هستم . انشااله بتوانم از معلومات سفری شما استفاده کنم .و قصد سرمایگذاری هم دارم .در ضمن من چند زبانه هستم اما رشته اصلی ام مترجم المانی هستم. انشااله همیشه در سلامت ودر سفر باشید .ممنونم امیر
امیدوارم موفق باشید و یه هر کجا که علاقه دارید سفر کنید
با سلام
مرسی از مطالب خوبتون
من میخوام برای سنگال اقدام کنم ایا باید وقت سفارت بگیرم ؟و اینکه مدارکهایی که به سفارت میدم باید ترجمه بشه ؟
سلام بر جهانگردان عزیز از خوندن سفرنامه واقعا لذت بردم دلم لک زده برا همچین سفرهای کوله به پشت پایدار و سلامت باشید
سلام و سپاس بشیر عزیز
جالبه هنوز به سفر کردن ادامه میدین. بعد از گشتن این همه کشور و فرهنگ مختلف، هنوز سفر کردن برای شما جذابیت داره؟ اون جاذبه ای که در شروع سفرها و دیدن شهرها داشتین هنوز باقی مونده؟
بله هنوز هست 😊
خیلی لذت میبرم از خوندن سفرنامه هات
موفق باشی
مرسی جوادجان
سلام
یه خرده ترتیب زمانی به هم خورده
اول سفرنامه شرق آسیا(ژاپن و کره اومد) بعد سفرنوشت غرب آفریقا که ظاهرا تکمیل هم نشده.
و احتمالا بعد از اینا سفرنوشت آسیای مرکزی
امیدوارم فرصت بکنی و همه رو برامون تدارک ببینی
سلام
امیدوارم
ممنونم از اینهمه وقت، دقت و اهمیت به بیان جزئیات در سفرنامه ها🌹🌸🌹
مرسی از همراهیت شهرزادجان
سلام .خیلی جالب بود . فکر کنم دیگه برای رفتن به آنجا احتیاجی نداشته باشم
سلام عباس جان
شنیدن کی بود مانند دیدن