داستان سفر به سیشل از یک جستجوی ساده پرواز شروع شد، جستجویی که نهایتا به سفر سیشل و چند کشور دیگه در شرق آفریقا انجامید. سیشل برای دوستداران طبیعت و دریا یک مقصد رویایی و زیباست ولی باید به قیمت ها هم توجه داشته باشید چون میتونه تبدیل به گرانترین سفر عمرتون تمام بشه. با من و سفرنامه سیشل همراه باشید تا قصه سفر کوتاهم به این کشور جزیره ای رو براتون تعریف کنم.
ویزای سیشل
ما ایرانی ها برای سفر به سیشل نیاز به ویزا نداریم و میتونیم سه ماه بدون ویزا به سیشل سفر کنیم. در حقیقت سیشل از شهروندان هیچ کشوری درخواست ویزا نمیکنه اما برای ورود سختگیری زیادی داره و احتمال دیپورت شدن در لحظه ورود به سیشل برای همه ملیت ها وجود داره.
درسته که سیشل اجازه سفر بدون ویزا رو میده اما لحظه ورود به کشور از شما میخواد که بلیط برگشت خودتون رو نشان بدید تا مطمئن بشه بعد از بازدیدتون از کشور خارج میشید و قصد موندن ندارید. علاوه بر بلیط باید رزرو هتل هم برای تمام روزهای اقامت همراه داشته باشید. در آخر هم باید به ازای هر روز اقامت در سیشل حداقل ۱۵۰ دلار داشته باشید و احتمال اینکه مامور مرزی از شما بخواد پولتون رو نشونش بدید زیاد هست.
من موقع ورود به سیشل با مامورای مرزیش به مشکل برخوردم که توی سفرنامه در موردش توضیح میدم.
مختصری در مورد سیشل
کشور جمهوری سیشل از ۱۱۵ جزیره در اقیانوس هند تشکیل شده که حدود ۱۵۰۰ کیلومتر با سواحل شرقی قاره آفریقا و شاخ آفریقا فاصله داره. مساحت همه این جزیره ها رو که روی هم بذاریم میشه ۴۵۹ کیلومتر مربع. با این مساحت کم، سیشل کوچکترین کشور قاره آفریقاست. کوچکترین استان ایران یعنی البرز، ۱۳ برابر از سیشل بزرگتره! البته این تعداد جزیره در یک پهنه آبی یک و نیم میلیون کیلومتر مربعی پراکنده شده.
مجمع الجزایر سیشل تا قبل از قرن ۱۸ سکنه بومی نداشته و فقط محل سکونت موقت دزدان دریایی بوده. از قرن ۱۸ ابتدا فرانسوی ها این جزایر رو تصاحب کردند و بعد به دست انگلیسی ها افتاد. به مرور برده های آزاد شده رو در این جزایر ساکن کردند و امروزه سکنه اصلی همین برده ها به علاوه اقلیت هایی از هند و چین هستند. کل جمعیت سیشل ۹۲ هزار نفر هست. نود درصد این جمعیت در جزیره ماهه زندگی می کنند و ده درصد در بقیه جزایر پراکنده هستند.
زبان رسمی سیشل انگلیسی و فرانسوی هست ولی مردم بیشتر به زبان کریول فرانسوی صحبت می کنند. درآمد اصلی کشور از صنعت توریسم و گردشگری هست و جمعیت زیادی شغلشون در این رابطه هست. سواحل سیشل در دنیا معروفه و توریست های زیادی رو به خودش جذب میکنه. بعد از گردشگری، صید ماهی و آبزیان دریایی، درآمد دوم سیشل هست.
سیشل در سال ۱۹۷۶ از انگلستان مستقل شد. از اون موقع سیستم انتخاباتی و آزاد داره اما عملا یک حزب قدرتمند و رئیس جمهور دیکتاتور کشور رو اداره میکنه.
نکته جالبی که در مورد سیشل وجود داره این هست که اکثر جزیره های بزرگ اون گرانیتی هست. این جزیره های سنگی نه بر اثر آتشفشان از زیر آب در اومده نه بر اثر تجمع مرجان های مرده، در حقیقت بخشی از قاره آفریقا هست که از اون کنده شده و فاصله گرفته. از این نظر جزایر سیشل هیچ مانندی در دنیا ندارند. به این جزایر سنگی سیشل، جزایر درونی گفته میشه.
نیمی از جزیره های سیشل هم مرجانی هستند که فاصله بیشتر از هسته مرکزی جزایر دارند و به اون ها جزایر بیرونی گفته میشه.
پرواز ایران به سیشل
از ایران هیچ پرواز مستقیمی به سیشل وجود نداره که طبیعی هم هست، مسافر زیادی از ایران به اونجا نمیره که بخواد پرواز مستقیم داشته باشه. برای رفتن از ایران به سیشل باید پروازهایی با یک توقف در دوحه قطر، دبی یا استانبول رو انتخاب کنیم و نرخ بلیط رفت و برگشت معمولا بالای هزار دلار هست.
اما مسیر رفتن من به سیشل متفاوت بود. در سفری که به جنوب شرق و جنوب آسیا داشتم، کشور مالدیو را به عنوان نقطه آخر سفر انتخاب کرده بودم. یک روز که داشتم به نقشه نگاه میکردم دیدم سیشل هم مثل مالدیو یک سری جزیره وسط اقیانوس هند هست و حدس زدم ممکنه راهی پیدا بشه که ارزان از مالدیو به سیشل رفت. بعد از کمی تحقیق متوجه شدم فاصله دو کشور بیش از دو هزار کیلومتره و نه تنها کشتی بینشون تردد نمیکنه، هیچ پرواز مستقیمی هم بینشون نیست.
توی جستجوی پروازها از مالدیو به سیشل نکته جالبی دیدم. ارزانترین پروازها یک توقف در بمبئی داشتند. بنابراین به این سمت رفتم که پروازها از بمبئی به سیشل رو جستجو کنم و نهایتا یک پرواز مناسب با هواپیمایی اتیوپی پیدا کردم. این پرواز توی آدیس آبابا توقف داشت و با افزایش زمان توقف، قیمت بلیط تغییر نمی کرد. بنابراین همه چیز جور شده بود که من برنامم رو به شکل زیر تغییر بدم.
برنامه اولیه پرواز برگشت از مالدیو به کوالالامپور و سپس پرواز برگشتم با ماهان به تهران بود. پروازم رو تغییر دادم به مالدیو-بمبئی، بمبئی دهلی و نهایتا دهلی به تهران با پرواز ماهان. این تغییرات تا اینجا هیچ هزینه اضافه ای رو به من تحمیل نکرد. بین زمان رسیدنم به بمبئی و حرکت به سمت دهلی، یک فاصله سه هفته ای قرار دادم و توی این بازه همون پرواز بمبئی به سیشل با توقف در آدیس آبابا رو به قیمت ۴۰۰ دلار خریدم. اما من قرار نبود سه هفته توی کشور گرون سیشل بمونم و قصد داشتم فقط سه روز اونجا باشم. پس توقفم توی آدیس آبابا رو هنگام برگشت به بمبئی زیاد کردم و کشور اتیوپی به علاوه دو همسایه ش یعنی سومالی و جیبوتی رو هم دیدم. ساده تر بخوام بگم من پروازم رو توی موتور جستجو بصورت چند پروازی و اینطوری جستجو و خریداری کردم: ۱- بمبئی-سیشل ۲-سیشل-اتیوپی ۳-اتیوپی-بمبئی قیمت این سه بلیط وقتی با هم خریداری بشه ۴۰۰ دلار شد و اگر بلیط بمبئی-سیشل بصورت رفت و برگشت می خریدم هم قیمتش همین میشد.
برای یادگیری کامل نحوه جستجوی بلیط و نکاتی که موقع خرید بلیط باید بهش دقت کنید، مقاله راهنمای جستجو و خرید بلیط ارزان رو مطالعه کنید.
بهترین زمان سفر به سیشل
دمای هوا در سیشل تقریبا در همه سال ثابت و حدود ۲۸ درجه (با دو درجه بالا پایین) هست. فروردین و اردیبهشت زمان خوبی برای سفر هست چون بارندگی و رطوبت کم هست و از سیل توریست ها هم خبری نیست بنابراین قیمت پرواز و هتل ها خیلی گرون نیست.
از خرداد تا آخر تابستان فصل توریستی سیشل هست و توصیه می کنم اگر میتونید این زمان سفر نکنید.
توی مهر و آبان کمی بارندگی هست ولی مثل اوایل بهار فصل کم مسافر هست و میتونه گزینه خوبی برای سفر باشه. از آذر تا اسفند هم بارندگی زیاد هست که خیلی ها دوست ندارند از طرفی توی تعطیلات آخر سال میلادی و اوایل ژانویه گردشگرهای زیادی به سیشل سفر می کنند و در نتیجه قیمت پرواز و هتل خیلی گرون میشه.
روز اول، ورود به سیشل
پرواز من از بمبئی به آدیس آبابا ۵ ساعت طول کشید و هواپیمای اتیوپی هم بسیار بهتر از انتظارم بود. توی فرودگاه اتیوپی و قبل از پرواز به سمت سیشل ۱۸ ساعت توقف داشتم. خودم رو برای گذراندن این زمان طولانی توی سالن ترانزیت فرودگاه آدیس آبابا آماده کرده بودم ولی اتفاق خیلی خوبی افتاد. از یک ایرلاین آفریقایی انتظار نداشتم بدلیل توقف طولانی به مسافرش خدماتی ارائه بده ولی اتیوپین ایرلاینز برای این مدت به من یک هتل نسبتا خوب در مرکز شهر آدیس بعلاوه سرویس رفت و برگشت به اونجا و دو وعده غذا داد. با اینکه برای ورود به اتیوپی نیاز به ویزا داشتم ولی چون ورود به شهر بدلیل توقف طولانی بین دو پروازم بود، مامور مرزی فرودگاه بدون نیاز به ویزا، مهر ورود به اتیوپی رو در پاسپورتم زد.
پروازم به سیشل ساعت ۱۱ صبح از فرودگاه آدیس آبابا پرید. حدود سه ساعت در پرواز بودم و از آسمان سومالی و سپس اقیانوس هند عبور کردیم.
فرودگاه کوچک ویکتوریا در جزیره ماهه که بزرگترین جزیره سیشل هست قرار گرفته. توی سیشل خبری از هاستل نیست و هتل هاش هم خیلی گرون هست. برای اقامتم در سیشل از کوچ سرفینگ یک پسر اوکراینی که چندین سال توی سیشل اقامت داشت رو پیدا کرده بودم. قبل از سفر بهش گفته بودم که توی فرودگاه نمیگم تو رو از کوچ سرفینگ میشناسم و میگم از قبل همدیگه رو میشناسیم و دوستم هستی. سرگی گفت قبلا چند مهمان از طریق کوچ سرفینگ به منزلش رفتند و مشکلی نبوده.
پلیس مرزبانی سیشل که پسرک جوانی بود، اولین چیزی که پرسید چرا اومدی سیشل؟ گفتم برای دیدن سیشل اومدم چون میدونم زیباست. سوال هاش در مورد هدف سفر ادامه پیدا کرد و بیشترش در مورد محل اقامتم، میزبان و اینکه از کجا همدیگه رو میشناسید بود. مرتب میپرسید برای کار کردن اومدی سیشل؟ با مافوقش مشورت کرد و اون هم که یک خانم بداخلاق بود سوالات مشابهی پرسید. نهایتا به سرگی زنگ زدن تا مطمئن بشند و به اون هم گفتند وقتی مهمان برات میاد قبلش باید بری اداره پلیس و دعوتنامه رسمی براش بگیری!
حدود یک ساعتی سوال و جواب هاشون و گشتن تمام کوله من به این امید که مدرکی دال بر تصمیم من برای موندن در سیشل پیدا کنند، ادامه داشت. نهایتا پسرک پلیس در حالی که مدام میگفت وای به حالت اگر ببینم کار می کنی و باید همش توی ساحل شنا کنی، مهر ورود به سیشل رو زد. جملات آخرش رو طوری با عصبانیت می گفت من نگران بودم الان سکته میکنه خونش میافته گردن من!
از فرودگاه خارج شدم و خیلی زود سرگی که اومده بود دنبالم رو پیدا کردم. سرگی حسابی از این رفتار ماموران فرودگاه شاکی بود و مرتب به سیشلی ها فحش میداد.
روز یکشنبه بود و سرگی وقتش آزاد بود واسه همین پیشنهاد داد به ساحلی در غرب جزیره ماهه بریم. بعد از رانندگی توی جاده های پیچ دار جزیره به ساحل بووالون رسیدیم. عصر یکشنبه بود و ساحل خیلی شلوغ بود. نیم ساعتی توی ساحل قدم زدیم و پاهامون رو خیس کردیم. دریا کمی مواج بود و خیلی برای شنا مناسب نبود.
یک نفر کنار ساحل تور نیم روزه اسنورکلینک می فروخت. قیمتش رو پرسیدم، گفت چون قطعا تور فردا اجرا میشه ارزونش کردم و تور اسنورکلینک روی کشتی به همراه ناهار ۸۰ دلار میشه. بهش گفتم فکر می کنم اگر خواستم بیام خبرت می کنم. اخم هاش رفت تو هم و با عصبانیت گفت دیوانه ای مگه! آخه اسنورکلینگ فکر کردن داره، اونم ۸۰ دلار! طوری می گفت انگار داره ۵ دلار میده. بعدا سرگی گفت راست میگه قیمتش مناسبه، اینجا توی سیشل همه چی گرونه و تور زیر ۱۰۰ دلار به سختی پیدا میشه.
بعد از ساحل رفتیم به یک سوپرمارکت تا هم کمی خرید کنیم و من هم پول تبدیل کنم. واحد پول سیشل روپیه سیشل هست و زمان سفرم یک دلار حدود ۱۴ روپیه سیشل میشد.
بعد از سوپرمارکت به سمت خونه سرگی که جایی روی یک صخره بود حرکت کردیم. توی جزیره ماهه جای صاف خیلی کم پیدا میشه و بنابراین هرجایی که بشه حتی روی صخره ای که شیب ملایمی داره خونه ساختند.
سرگی توی پروفایلش نوشته بود یک گربه داره. اما توی خونه خبری از گربه نبود. ازش سراغ گربه رو گرفتم. گفت چند روز پیش توی یک عصر بارونی با سگ همسایه دعواش شد و کشته شد.
روز دوم، ویکتوریا پایتخت سیشل و جزیره ایدن
بعد از خوردن صبحانه و گپ کوتاهی با سرگی، راهی ویکتوریا پایتخت سیشل شدم. روز تعطیل ملی سیشل بود و همه جا تعطیل بود. سرگی هم قصد داشت همه روز رو توی خونه استراحت کنه. میتونستم صبر کنم تا اتوبوس بیاد و با اون تا ویکتوریا برم اما روز تعطیل معلوم نبود چقدر باید معطل بشم و تصمیم گرفتم پیاده مسیر ۶-۷ کیلومتری رو برم. هوا گرم بود ولی دیدن منظره های زیبا ارزشش رو داشت.
ویکتوریا با ۲۶ هزار نفر جمعیت یکی از کوچکترین پایتخت های دنیاست. همونطور که قبلا گفتم جزیره ماهه با مساحت ۱۵۷ کیلومتر مربع، بیشتر کوهستانی و صخره ای هست و جای صاف کم داره، بنابراین امکان ساختن پایتخت بزرگتری نبوده.
شهر ویکتوریا توی اون روز تعطیل بسیار بسیار خلوت و آروم بود و از اون ترافیک های وحشتناکش که در موردش شنیده بودم خبری نبود. ساعت ۱۱ با جی توی میدان ساعت قرار داشتم. جی رو هم از کوچ سرفینگ باهاش آشنا شده بودم و قرار بود با هم کمی توی جزیره گشت بزنیم. ساعت ۱۱:۳۰ وقتی دیگه داشتم از اومدن جی نا امید میشدم اومدش. توی سیشل سیم کارت نخریدم چون قیمت هاش گرون بود و برای مدت کوتاه حضورم نیاز چندانی هم نداشتم. یک بسته اینترنت ۳۰۰ مگابیتی ۹۸ روپیه میشد!
جی بخاطر دیر اومدنش عذرخواهی کرد و دعوتم کرد بریم خونش ناهار بخوریم. خانه جی توی منطقه ای با فاصله ۱۰ دقیقه از ویکتوریا بود. اونجا با همسرش و دختر یک سالش آشنا شدم و خوراک کوسه به همراه برنج که میگفت غذای سنتی سیشل هست رو خوردیم.
بعد از خوردن غذا و چایی کمی در مورد کار جی صحبت کردیم. جی توی یک کارخانه تولید تن ماهی کار می کرد. ظاهرا اکثر مشاغل توی سیشل یا به ماهی و دریا مربوط میشه یا گردشگری.
ساعت یک ظهر بود که به سمت جزیره ایدِن حرکت کردیم. ایدن آیلند یک جزیره بسیار کوچک تقریبا چسبیده به ماهه هست که با یک پل به ماهه وصل شده. ایدن آیلند تبدیل به یک منطقه بسیار لاکچری سیشل شده و مرکز خرید کوچکش، لوکس ترین مکان سیشل برای خرید هست.
کمی با جی توی جزیره و بندرگاه قدم زدیم و سپس جی رفت و تنهایی از سکوت ایدن لذت بردم. متاسفانه ساحل های زیبای ایدن که از توی هواپیما دیده بودم متعلق به هتل های لوکس اونجا بود و به هیچ عنوان اجازه دسترسی به عموم داده نمیشد!
از جزیره ایدن تا ویکتوریا پنج کیلومتر راه بود ولی خسته بودم و توی آفتاب سوزنده سیشل دیگه قصد پیاده روی نداشتم. رفتم توی ایستگاه اتوبوس و منتظر موندم. یک ساعت طول کشید تا اتوبوس بیاد! کرایه اتوبوس توی همه مسیرها هفت روپیه بود و باید به راننده پرداخت میشد.
توی ترمینال مرکزی اتوبوس ویکتوریا منتظر اتوبوس دیگری شدم که من رو به غرب جزیره ببره. سیستم اتوبوس رانی سیشل اینطوریه که همه اتوبوس ها از نقاط مختلف جزیره به ویکتوریا میاند. فاصله بین حرکت دو تا اتوبوس هم از نیم ساعت تا دو ساعت متغیره و حمل و نقل با اتوبوس در جزیره رو بسیار کند میکنه. همه اتوبوس ها هم آبی رنگ و در سایز کوچک هستند که توسط هند به سیشل هدیه داده شده. هند روابطش رو با سیشل خیلی خوب کرده و قراره توی یکی از جزایر سیشل پایگاه نظامی برپا کنه.
اتوبوس مستقیم به بووالون نمیرفت و من نزدیکترین ایستگاه پیاده شدم و پیاده به سمت ساحل رفتم. توی مسیر پر از درختان انبه، پرنده های کوچک قرمز و خفاش های میوه خوار بسیار بزرگ بود.
ساعت پنج عصر توی لابی یکی از هتل های ساحل با شیما قرار داشتم. شیما یک هفته بود که برای کار و زندگی به سیشل اومده بود و خیلی دوست داشتم داستانش رو بشنوم. دیدن یک ایرانی توی سیشل خیلی برام جالب بود.
شیما توی اینترنت موقعیت های کار زیادی رو توی اینترنت جستجو کرده بود و نهایتا یک موقعیت توی توکیو ژاپن پیدا کرده بود که از حقوقش راضی نبود و یک موقعیت هم توی سیشل که حقوق خوبی میداده. بدون اینکه شناخت زیادی از سیشل داشته باشه موقعیت رو قبول کرده بود، سوار پرواز شده و الان اینجا بود. معلوم بود که از اومدن توی جزیره کوچک که امکانات چندانی نداره راضی به نظر نمیرسید. از خونه ش که جانور و حشرات زیاد داشت می نالید، از جاده های باریک سیشل که احتمالا رانندگی توش سخت خواهد بود (هنوز ماشین نخریده بود) و همینطور از اینکه این جزیره شاپینگ مال نداره 😊
بعد از کمی گپ زدن با شیما، سباستین هم به جمع مون اضافه شده و سه تایی رفتیم توی یک کافه کنار آب نشستیم. سباستین اهل کشور موریس بود و چند سالی بود بخاطر کارش به سیشل اومده بود. اطلاعات بسیار خوبی در مورد جزیره سیشل داشت که قطعا میتونست به شیما کمک کنه. هنگام گپ زدن یک غروب بسیار زیبا رو هم تماشا کردیم.
خونه شیما و سباستین همون نزدیکی بود و خونه سرگی شرق جزیره بود. شب شده بود و دیگه اتوبوس ها هم تردد نداشتند و باید با تاکسی می رفتم. سباستین پیشنهاد کرد من رو برسونه و من هم از این پیشنهادش استقبال کردم. سباستین کمی تند رانندگی می کرد و سر پیچ ها یهویی ترمز می کرد. چهره شیما هیچوقت یادم نمیره که وسط صحبت هاش با سباستین مرتب برمی گشت عقب رو به من و فارسی می گفت احمد این چرا اینطور رانندگی میکنه؟ ما رو نندازه تو دریا!
روز سوم، ساحل های جزیره ماهه
جزایر زیادی اطراف ماهه هست ولی دوتاشون خیلی معروفه که حمل و نقل عمومی هم برای رفتن بهشون پیدا میشه. جزیره لادیگ و جزیره پرالین هر دو جزیره های زیبایی هستند که با قایق حدود یک ساعت از ماهه فاصله دارند. وقتی قیمت این قایق ها رو فهمیدم منصرف شدم. هزینه قایق تا جزیره پرالین ۷۰ یورو و تا جزیره لادیگ ۸۰ یورو بود. این تازه قیمت یک طرفه بود و برای برگشت همینقدر باید پرداخت بشه! با پرواز هم میشد به این دو جزیره رفت ولی قیمت هاش بیشتر از قایق بود.
بهترین حالت برای دیدن جزایر پیدا کردن تور یکروزه ای هست که علاوه بر این دو تا جزیره چند تا جزیره دیگه رو هم میبرند و قیمتش از ۱۵۰ یورو شروع میشه.
البته قیمت بلیط جزایر برای ساکنین سیشل بسیار کمتر از اینه و این قیمت های بالا برای بلیط توریست ها هست. سرگی گفت ممکنه با کارت اقامت من بری بتونی با نرخ محلی سوار بشی اما نگران بودم براش مشکلی پیش بیاد. کلا سرگی دل خوشی از این سیشلی ها نداشت و می گفت سر کار هم هیچ کار خاصی نمی کنند و اکثر کارها توسط خارجی ها انجام میشه. وقتی در مورد ادرار کردنشون توی خیابون هم گفت مطمئن شدم کشور آفریقایی دیگری رو ندیده.
با سرگی که ساعت ۸ صبح به محل کارش می رفت تا ویکتوریا رفتم. هوا بارانی و بسیار مطبوع بود. به بازرا ماهی فروش ها و تره بار ویکتوریا که خیلی کوچک بود رفتم. بزرگترین کلیسای شهر رو دیدم و مدتی رو هم داخل معبد هندوهای ویکتوریا گذروندم. به چندین بانک هم سر زدم تا نهایتا تونستم اسکناس های نو و تا نخورده برای آلبومم پیدا کنم. آخرین کار توی شهر که خرید مگنت بود رو هم انجام دادم و راهی ترمینال اتوبوس رانی شدم.
با مردم سیشل خیلی نتونستم ارتباط برقرار کنم. فوری درخواست پول میکردند. حتی واسه یک عکس ساده که از خیابان می گرفتم هم میومدند میگفتند پول بده! سوار اتوبوس شدم و دوباره راهی غرب ماهه شدم. تا عصر قسمت شمال غرب و شمال شرقی جزیره رو پیاده روی کردم و از دیدن چندین ساحل زیبا و خلوت لذت بردم.
غروب آفتاب رو هم از تراس سرگی به دیدن اقیانوس مشغول شدم.
روز بعد هم پس از استراحت حسابی در خانه، با اتوبوس به سمت ویکتوریا حرکت کردم. توی ویکتوریا به دفتر سرگی رفتم کلید خانه رو تحویل دادم و با یک اتوبوس دیگه راهی فرودگاه شدم. فرودگاه سیشل اونقدر کوچک هست که سه ساعت زودتر از پروازتون اجازه ورود به فرودگاه رو به شما نمی دهند.
خیلی دوست داشتم به جزیره پرالین برم و درخت نخل کوکو دِ مار رو ببینم. این درخت پالم که فقط توی دو تا از جزیره های سیشل یافت میشه دانه عجیبی داره که بزرگترین دانه دنیاست. بزرگی این دانه ها تا نیم متر و وزنشون تا ۲۵ کیلوگرم هم میرسه! شکل این دانه هم خیلی خاصه و شبیه باسن انسان میمونه. در گذشته های دور که سیشل هنوز کشف نشده بوده این دانه های غول پیکر و عجیب به سواحل آفریقا میرسیده و مردم که نمیدونستند این دانه ها از کجا میاد اسمش رو گذاشتند کوکو دِ مار یا همون کوکونات دریا. خوشبختانه توی فرودگاه تونستم یکی از این دانه ها رو ببینم. جالبه مهر ورود و خروج سیشل هم به شکل این دانه هاست 😊
تجربه زندگی یک دختر ایرانی در سیشل
چهارده ماه بعد از سفرم به سیشل از شیما در مورد زندگیش و تجربش در سیشل پرسیدم و پاسخش رو اینجا براتون می نویسم:
اوایل زندگی توی سیشل خیلی سخت بود، اون هم برای من که حتی زمان دانشگاه همش پیش خانواده بودم و تا حالا از پدر ماردم جدا نشده بودم. اما به مرور به تنهایی عادت کردم و حالا ازش لذت میبرم. به ساحل میرم و مردم نسبتا فقیر سیشل رو میبینم که بدون داشتن هیچ چیزی شاد هستند، می رقصند و با داشتن حداقل ها از زندگی لذت می برند. من هم از این مردم شاد یاد گرفتم توی زندگی شاد باشم.
با فاصله نزدیکی از اومدن من به سیشل کرونا توی دنیا شروع شد ولی توی سیشل موردی پیش نیومد و تمام مدت پاندمی سیشل سفید بود، مردم زندگی عادی خودشون رو داشتند، بار و کلاب و همه مکان های عمومی همیشه باز بود و از این بابت هم خیلی خوشحالم به کشوری اومدم که درگیر کرونا نشد.
عاشق میوه های اینجا شدم و جز بهترین تجربه هام بوده. با رانندگی توی جاده های باریک سیشل کنار اومدم و خیلی راحت رانندگی می کنم حتی بهتر از خودشون.
فکر کنم سبک زندگیم هم شبیه سیشلی ها شده. توی ایران هر کار و پروژه ای که بهم ارجاع میشد باید فوری انجامش میدادم. اما اینجا کسی عجله ای برای انجام کار نداره، سرعت زندگی کمه. میتونم بگم شبیه شیرازی های ما هستند 😊 البته با ضریب هزار برابر.
دو تا چیز سیشل رو همچنان دوست ندارم. یکی غذاهاشون که بد مزه هست و دومی هم اینکه شاپینگ مال نداره.
ضمنا اون قول و قراری که سه تایی با سباستین کنار ساحل گذاشتیم که سه نفری بریم موریس هم یادم نرفته!
هزینه های سفرم به سیشل
همونطور که گفتم سیشل کشور خیلی گرونی هست ولی با روشی که من سفر کردم، پول هتل ندادم و وعده های ساده غذایی رو خودم درست کردم، هزینه هام ناچیز شد. ریز هزینه های من در سیشل شامل موارد زیر میشه:
- غذا و نوشیدنی که تقریبا همش از سوپرمارکت بود: ۲۱۴ روپیه
- حمل و نقل ۲۸ روپیه
هزینه من ۲۴۲ روپیه معادل ۱۷ دلار شد بعلاوه ۴۰۰ دلار بلیط که توضیح مفصلش رو در بالا دادم. زمان سفر من یک دلار ۱۳۰۰۰ تومان بود.
تاریخ سفر: پاییز ۱۳۹۸
احمد خانی عاشق سفر و دیدن سرزمین های متفاوت
۷۱دیدگاه
ممنون بابت سفر نامه بسیار زیباتون موفق باشید
ممنونم انشالله همیشه سالم و سلامت باشی
سلام احمد اقای گل همیشه به سفر انشالله. خیلی کم پیدا شدین در اینستاگرام. یه سوال داشتم من و همسرم و بچه 2 ساله میخواستیم توریستی بریم سیشل یا موریس. از نظر زیرساخت و جاذبه تفریحی با توجه به بچه 2 ساله. به نظرتون کدوم یک ازینا با بچه بهتره؟ یا اصلا هیچکدوم؟ ممنون میشم راهنمایی کنین.
سلام دوست عزیز
هر دوشون بسیار زیبا هستند، موریس هزینه هاش کمتر هست.
چطور میشه اقامت سیشل رو گرفت؟ با توجه به اینکه گفتید سخت گیر هستند؟
سلام آقا احمد - دو هفته پیش از سیشل برگشتم و لذت بردم از این بهشت رویایی که حتی با مالدیو هم قابل مقایسه نیست. چیزی که من الان هنگ کردم اینه که چطور فاصله هفت کیلومتری رو توی سیشل پیاده رفتی اونم زیر آفتاب شدید و سربالایی های عجیب و غریب و همینطور مسیری که بیشتر جاهاش پیاده رو نداره و احتمال زیر گرفته شدن توسط ماشین ها هست !!!!
سلام رضاجان
خوشحالم لذت بردی از سفرت.
سخت بود ولی شدنی :) البته من توی پاییز اونجا بودم و فکر کنم هوا کمی بهتر از آخرای بهار بود.
درود بر تو احمد جان- موفق باشی
احمد آقا درود بر شما و سپاس بابت به اشتراک گذاری تجارب ارزشمند سفر. میدونم که خیلی اهل توصیه نیستید اما اگر به یه سوال من جواب بدید خیلی ممنون میشم. من در حال بررسی دو کشور موریس یا سیشل برای سفر هستم. میخواستم ببینم از نظر شما کدوم میتونه انتخاب بهتری باشه (زیبایی، سختگیری کمتر برای ویزا در فرودگاه، هزینه(هتل یا هاستل)). سپاس از شما
سلام دوست عزیز
موریس
سلام احمد جان من امیر هستم ۴۳ ساله الان ۶ ساله دارم در سیشیلزندگی میکنم در ماهه خاطرات ورود تو خوندم یاد ورود خودم افتادم واقعا سختگیر بودن ولی الان خیلی دارم راحت زندگی میکنم من در تهران مکانیک موتور سیکلت بودم و اینجا تعمیر موتور قایق انجام میدم خوبی اینجا اینه که آرامش دارم دوست دادم بتونم باهم ارتباط داشته باشیم
سلام امیرجان
چقدر حیف شد وقتی اومدم سیشل اونجا بودی و نتونستیم دیداری داشته باشیم. لطفا توی اینستاگرام به من پیام بده: @safarnevesht
دم شما گرم احمد آقای گل. از عکست مشخصه آدم خوش انرژی و خوبی هستی. من چند روزه که با سیشل آشنا شدم و بشدت مسحور زیبایی این جزایر شده ام. اما با خوند سفرنامه ات حس میکنم که این کشور برای زندگی خوب نیست اما برای تفریح خوبه. درست میگم؟
سلام دوست عزیز
بستگی به روحیه و سبک زندگی هر شخص داره
حال کردم از خوندن سفر نامت مرسی پسر👍👌✋
سلام خسته نباشید میخواستم بدونم الان برای رفتم به سیشل با کارت واکسن میشه رفت یا با تست منفی باید بریم؟
سلام
شرایط هفتگی و حتی روزانه تغییر میکنه. وبسایت رسمی دولت سیشل و یا سایت یاتا رو چک کنید.
سلام.این قسمت سفرتون خیلی جالب بود .غبطه می خورم به شما و حال شما.امیدوارم منم بتونم با خانمم و پسرم این تجربه شیرین و دلچسب رو داشته باشیم.دنبالشان میکنم در فضای مجازی بدست.هر چی راجع به تاریخ و داشته های اون کشور بنویسید بهتره.موفق باشید و سلامت
سلام و سپاس حامد عزیز
من هم امیدوارم به هرکجا دوست دارید سفر کنید.
سلام احمد عزیز توضیحاتت خیلی خوب و روان بود
سلام و سپاس حمید عزیز
در صورت امکان آدرس اینستاگرامت رو برام بفرست. ممنون
پایین تمام صفحات آیکون اینستاگرام که لینک میشه هست.
دو تا نکته ی دیگه
۱. علاوه بر سیشل توی سفرنامه ساموا هم گفته بودین که چپ و راست میخوان از توریست پول بگیرن ، حتی برای عکاسی از آبشار و ...
به نظرتون مردم چطور کشورهایی این خصیصه رو دارن؟
۲.خانم شیما از اصطلاحا شیرازی بودن مردم سیشل گفته بود. به نظرم این شاید به خاطر موقعیت جغرافیایی سیشل باشه ؛ اساسا عجله کنن که چی بشه نود هزار نفرن دور هم توی چند تا جزیره خوش آب و هوا که (ز غوغای جهان فارغ) هستن.
سلام مسعود جان
الان یادم نیست، هرجا بهش برخوردم توی سفرنامه ش نوشتم.
در مورد اون میوه هم تحقیق کردم coco de mer
فک کنم تلفظ درستش باشه
توی مصر؛آفریقای جنوبی و سیشل وجود داره
و چوب درختش کشکول یا کوک گفته میشه.
مرسی بابت اطلاعاتت مسعودجان
در ادامه ی پیام قبلی ام :
احتمالا من رو ارجاع میدی به صفحه ی کوچ سرفینگ؛
که خب دوباره خوندمش
عالی بود.
اینکه میرین خونه ی میزبان به صورت رایگان؛ احساس راحتی دارین اونجا؟
دست خالی میرین یا سوغاتی میبرین؟
😊
سلام مهندس جان
خیلی لذت بردم از خوندن این سفرنامه ؛ مثل همیشه عالی بود.
چند تا نکته الان توی ذهنمه
که مطرح میکنم
۱. بالاخره وقتی چند تا کشور رو پشت سر هم میرین، باید ارز قابل توجهی همراهتون باشه؛یا مثلا موبایل با کیفیتی برای استفاده از دوربینش و همینطور مدارک هویتی!چطور اعتماد میکنید که با این چیزای مهم ندیده و نشناخته خونه اون غریبه بخوابین و یا وسایلتون رو اونجا جا بزارید و برید جزیره گردی!؟
دوراز جون اگه طرف شیاد باشه دزد باشه قاتل باشه ...
۲.تا حالا دلتون خواسته به جای سفر به یه کشور جدید، یه خاطره رو دوباره زنده کنی!؟مثلا دوباره به سیشل بری به جای یه کشور جدید؟؟
۳.تا سیشل رفتی و توی سواحلش شنا نکردین؟
دریا زده شدین ایا؟
۴.در مورد شیما؛ تصمیم سختی گرفته تنهایی توی یه کشور کاملا دورافتاده!
هر اتفاقی براش بیفته کسی باخبر نمیشه
سیشل کلا توی اخبار نیست..
۵.از شروع پندمی جایی نرفتین؟؟
سلام مسعود جان
من اصولا راحت اعتماد می کنم. ولی اگر جایی رفتم و حس بدی پیدا کردم قطعا پول و مدارکم رو اونجا نمیذارم
سلام احمد جان چقدر این کشور ناشناخته جذاب بود از شیما دیگه خبری نداری و چه طور میتونم اگر برم ازش کمک بگیرم
سلام سعید جان
بله سیشل برای ما ایرانی ها خیلی شناخته شده نیست.
شیما تمایلی نداره اطلاعاتش رو در اختیار بقیه قرار بدم.
اون خانم چطور اقامت اونجارو گرفته ؟؟
سلام. سفرنامه تون عالی بود. لطفاً اگر میشه سفر نامه ی سومالی رو هم بنویسید. خیلی دوست دارم بدونم که چطوری از دست تروریست ها و دزدان دریایی و قحطی سومالی جون سالم به در بردین( شرمنده که حرفم رو رک می زنم) در کل جالب بود. ممنون.
سلام و سپاس امیرجان
ایشالا مینویسم.
سلام در مورد پالم جارو بدلیل حرکت روی زمین این اسم را بهش دادند ؟ یه توضیحی بدید تشکر.
سلام
اطلاعی ندارم
مثل همیشه عالی بود
لذت بردم
سپاس محمد عزیز