نیجر کشور بزرگیست در جنوب صحرای آفریقا، یعنی منطقه ای که بهش ساحل گفته میشه. اسمش شاید با نا امنی همراه باشه اما نسبت به همسایگانش اوضاع خوبی داره و از این بابت نگرانی نداشتم، پایتختش هم بسیار امن هست. البته این امنیت خوب شامل صحرای آفریقا و جاده های بین شهریش نمیشه. مثل کشور همسایش مالی، مردمان فوق العاده مهربان و دوست داشتنی داره.
برنامه اولیه سفرم ورود از مرز غربی و خروج از مرز جنوبی نیجر بود ولی نبود امنیت در صحرا (سمت مالی) باعث شد برنامه عوض بشه و ورود و خروجم از مرز جنوبی باشه. سفرم به نیجر در ادامه سفر غرب آفریقا و پس از دیدن کشورهای موریتانی ، سنگال ، گامبیا ، گینه بیسائو ، گینه کوناکری ، سیرالئون ، لیبریا ، مالی ، بورکینافاسو ، ساحل عاج ، غنا ، توگو و بنین بود. سفرنامه نیجر که در زیر میبینید داستان سفر کوتاهم به این کشور به همراه تصاویری از مردمش و شهر نیامی هست.
در صورتی که قصد دارید با منطقه غرب آفریقا آشنا بشید میتونید از سفرنامه کشور موریتانی شروع کنید و در جریان کل سفر قرار بگیرید.
ویزای نیجر
ما ایرانی ها برای سفر به نیجر به ویزا نیاز داریم و متاسفانه کشور نیجر در ایران سفارت نداره. هیچ سیستم ویزای الکترونیکی نیجر و یا ویزای بدو ورود هم نداره بنابراین قبل از سفر به نیجر باید بریم یک کشور دیگه و ویزاش رو بگیریم. نزدیکترین و در دسترس ترین سفارت نیجر به ما در آنکارا پایتخت ترکیه هست. اگر مثل من به غرب آفریقا سفر می کنید، کشور نیجر توی خیلی از پایتخت هاش سفارت داره و می تونید از اونجا اقدام کنید.
با اینستاگرام در سفرها همراه من باشید. @safarnevesht
من از سفارت نیجر در آکرا پایتخت غنا برای ویزای نیجر اقدام کردم. هزینه ویزا عادی که ۱۰ روز طول میکشه ۴۴ دلار و هزینه ویزای فوری نیجر که ۳ روز طول میکشه ۸۸ دلار بود. مدارک لازم برای ویزای نیجر موارد زیر میشه:
- پاسپورت با اعتبار ۶ ماهه و کپی صفحه اول
- رزرو هتل برای کل مدت اقامت در نیجر
- رزرو پرواز رفت و برگشت به نیجر. اگر بتونید سفارت رو قانع کنید ورود و خروج تون زمینی هست، نیاز به رزرو پرواز نیست.
- دو قطعه عکس
- کارت بین المللی واکسن تب زرد و یک کپی
- پر کردن فرم ویزای نیجر
- پرداخت هزینه ویزای نیجر
در مورد ویزای نیجر و برخورد سفارت در آکرا، مفصل توی سفرنامه غنا نوشتم.
ویزایی که گرفتم سی روزه بود و شروعش هم از همون روز صادر کردن ویزا بود.
مختصری در مورد نیجر
کشور جمهور نیجر (Niger) کشوری بزرگی در غرب آفریقاست که بخشی از اون در صحرای بزرگ آفریقا و بخشی دیگرش در منطقه ساحل (جنوب صحرای آفریقا) واقع شده. به منطقه ای در جنوب صحرای بزرگ آفریقا، ساحل گفته میشه و کشورهایی که روی این نوار از غرب تا شرق قاره آفریقا هستند هم کشورهای ساحل نامیده میشوند.
مساحت نیجر ۱،۲۶۶،۷۰۰ کیلومتر مربع هست که حدود ۷۷ درصد مساحت ایران میشه. علاوه بر زمین لم یزرع، نیجر ویژگی بدی دیگری هم داره و اون محصور بودن در خشکی و راه نداشتن به آب های آزاد هست. کشورهای بنین، نیجریه، چاد، لیبی، الجزایر، مالی و بورکینافاسو همسایه های نیجر هستند.
نیجر یکی از قدرتمندترین امپراطوری های غرب آفریقا رو داشته که با ورود استعمارگران رو به افول میره. نهایتا از قرن ۱۹ این کشور مستعمره فرانسه میشه و در سال ۱۹۵۸ اعلام استقلال میکنه. دو سالی طول میکشه تا بتونه بطور کامل به استقلال برسه. زبان فرانسه که در حال حاضر زبان رسمی این کشوره، یادگار دوران استعمار هست.
نیجر حدود ۲۳ میلیون نفر جمعیت داره. اکثر مردم نیجر مسلمان صوفی هستند که خود صوفی های نیجر به دو فرقه قادریه و تیجانیه تقسیم میشند. تعدادی از مسلمان های نیجر هم شیعه هستند (زیر ده درصد).
بخش عظیمی از جمعیت نیجر در اطراف رودخانه نیجر در جنوب کشور مستقر شدند. رود نیجر شاهرگ حیاتی کشور هست و نام کشور هم از نام این رودخانه بزرگ گرفته شده. منبع اصلی کشور کشاورزی و دامداری هست. نیجر منابع معدنی محدودی داره که یکی از اون ها سنگ اورانیوم هست. زمانی ایران قصد داشت سنگ اورانیوم از نیجر بخره.
بجز برخی قسمت های شمال که کوهستانی هست بقیه کشور با بیابان پوشیده شده و تابستان های داغی داره. مناسبترین زمان سفر به نیجر زمستان هست.
اگر بخواهید از ایران مستقیم به نیجر سفر کنید باید پروازهایی با یک توقف رو انتخاب کنید چون پرواز مستقیم بین دو کشور نیست. بهترین گزینه هواپیمایی ترکیش با توقف در فرودگاه استانبول هست. بلیط پرواز تهران-نیامی بصورت رفت و برگشت و با توقف در استانبول از ۹۰۰ دلار شروع میشه. برای محاسبه قیمت بلیط در تاریخ مشخص سفرتون، راهنمای خرید بلیط رو مطالعه کنید.
مراقبت بهداشتی الزامی برای نیجر واکسن تب زرد هست. در کشور نیجر ریسک بالای پشه مالاریا وجود داره و حتما قبل از سفر شروع به خوردن قرص ضد مالاریا کنید.
روز اول، ورود به نیجر
بعد از اینکه ماجرای ویزای بنین ختم به خیر شد، به همراه همسفرم فهیمه به سمت مرزبانی نیجر که فاصله چندانی نداشت حرکت کردیم. کوله پشتی های بزرگ دست تاکسی موتوری ها بود و نمیدونستم کجا هستند. نگران بودم از معطلی ما در مرز خسته شده باشند و رفته باشند. حالا رفتنشون به کنار، کوله ها رو با خودشون نبرند!
توی مرزبانی نیجر باید کارت ورود به کشور پر می کردیم و به همراه پاسپورت و کارت واکسن تب زرد تحویل مرزبانی میدادیم. پلیس مرزبان نیجر مدارک رو به همراه ویزا کنترل کرد و در مورد محل اقامت پرسید. رزرو هتل رو بهش دادم، نگاه رضایتمندانه ای بهش کرد و مهر ورود به نیجر رو توی پاسپورت زد.
به سمت درب خروجی محوطه بزرگی که هر دو مرزبانی بنین و نیجر داخلش واقع شده بود حرکت کردیم. موتوری ها به همراه کوله هامون کنار درب خروج ایستاده بودند و از اینکه کار ما طول کشیده بود عصبانی بودند یا حداقل اینطور نشون می دادند. با هاشون توافق کرده بودیم از شهر مالانویل در بنین تا شهر گایا در نیجر با ۱۵۰۰ فرانک غرب آفریقا (برای هر کدام) بریم. حالا دبه کرده بودند و می گفتند چون معطل شدیم باید بیشتر بدید و یک رقم عجیب غریبی می گفتند. بهشون گفتم کرایه تا همینجا رو میدم (فکر کنم ۵۰۰ تا گفتم) برگردید و من با یک وسیله دیگه میرم. یکی از راننده ها خیلی وحشی بود و دنبال بهانه بود دعوا راه بندازه. بعد از ۱۵ دقیقه جر و بحث نهایتا راضی شدند با کمی افزایش کرایشون راه بیافتیم.
رودخانه نیجر در مرز بنین و نیجر واقع شده و ما ساعت ۱۱:۰۷ با موتور از روی پل مرزی عبور کردیم. چند هفته قبل توی کشور مالی رود نیجر رو دیده بودم و اینبار کمی پایین تر در حالیکه مه و غبار روش رو گرفته بود دوباره زیارتش کردم. با اینکه رودخانه مرز دو کشوره اما هر دو مرزبانی در سمت جنوب رودخانه نیجر و در کشور بنین واقع شده بود. از روی پل که عبور کردیم توی یک جاده خاکی در امتداد رود نیجر و به سمت شرق ادامه مسیر دادیم تا به شهر کوچک و سی هزار نفری گایا رسیدیم.
همین شهر فسقلی گایا چند تا گاراژ داشت. به راننده گفتم ما رو ببر به گاراژی که اتوبوس های پایتخت یعنی نیامی حرکت می کنند. پول راننده وحشی رو دادم و از راننده خوش اخلاق خواستم کمی صبر کنه.
داخل گاراژ که رفتم پرس و جو کردم و فهمیدم اتوبوس نیامی ساعت ۱۴:۳۰ حرکت می کنه و بلیطش هم ۶۵۰۰ سفا هست. توی نیجر هم واحد پول فرانک غرب آفریقا یا همون سفا هست، واحد پولی که بین تعداد زیادی از کشورهای غرب آفریقا مشترک هست و نرخ تبدیل با یورو ثابت شده (یک یورو معادل ۶۵۶ سفا هست). تا ساعت ۱۴:۳۰ خیلی مونده بود و حدود سه ساعت علاف می شدیم. امیدوار بودم شب قبل به مرز برسیم و امروز صبح زود حرکت کنیم اما فاصله ها توی بنین خیلی زیاد بود و عملا ظهر به اینجا رسیدیم و اگر بیشتر میموندیم قسمتی از مسیر تا پایتخت رو احتمالا در شب طی می کردیم، چیزی که سعی داشتم ازش فرار کنم. توی نیجر شهرهای بزرگش امنیت داره ولی خطر راهزنی و آدم ربایی در جاده ها وجود داره. علاوه بر این خطر تصادف و چپ کردن در شب بسیار بیشتر از روز هست، راننده های آفریقا شب که میشه مثل زامبی ها رانندگی می کنند.
برگشتم درب گاراژ و به راننده گفتم من رو ببر یک گاراژ دیگه تا آمار اونجا رو هم بگیرم. گاراژ جدید مخصوص مینی بوس و ون بود. یک ون بود که گفت نیم ساعت دیگه حرکت می کنه. بلیط یک نفر تا نیامی ۴۰۰۰ سفا بود. به راننده گفتم بره و فهیمه رو از گاراژ قبلی بیاره. دو تا بلیط خریدم و برای هر نفر ۵۰۰ سفا اضافه تر دادم تا صندلی های کنار راننده رو بهم بده.
راننده فهیمه رو آورد، ازش تشکر کردم و بابت کمکی که کرده بود و اخلاق خوبش خیلی بیشتر از کرایش بهش دادم و خداحافظی کردم.
ظاهراً ون ما هم تا پر نمیشد حرکت نمی کرد و “نیم ساعت دیگه حرکت می کنه” رو توی هوا گفته بودند. از دستفروش های داخل گاراژ سیم کارت به قسمت ۲۵۰ سفا خریدم، ۱۰۰۰ سفا هم شارژش کردم و از توی منوهای فرانسویش که دیگه کاملا بهش وارد شده بود یک پکیج ۵۰۰ مگابایتی خریدم تا توی مسیر اینترنت داشته باشیم.
با سلیمان که توی یک حجره کنار گاراژ فروشندگی می کرد و انگلیسی هم خوب بلد بود هم صحبت شدم. وقتی فهمید ایرانی هستم خیلی خوشحال شد و رفت پدرش رو هم صدا زد بیاد من رو ببینه. ایران رو خیلی دوست داشت و چند بار گفت کاش ما هم ارتش قوی مثل ایران داشتیم و امنیتمون بهتر از این بود.
توی گاراژ و محله اطرافش نتونستیم غذای مناسب خوردن پیدا کنیم و نهایتا چند تا پرتقال و آب خریدیم. ون هم یواش یواش پر شد و ساعت ۱۲:۴۰ حرکت کردیم. تا نیامی پایتخت نیجر حدود ۲۸۰ کیلومتر راه داشتیم.
اوایل جاده قابل قبول بود ولی خیلی زود سر و کله چاله ها توی جاده پیدا شد. بعضی وقت ها به قدری جاده خراب شده بود و چاله ها بزرگ بودند که راننده باید کامل توقف می کرد و به آهستگی اون قسمت رو عبور می کرد. گاهی هم راننده کلا از جاده خارج می شد و از مسیر خاکی که کنار جاده ایجاده شده بود حرکت می کرد. با این اوضاع حتما به شب می خوردیم.
پوشش گیاهی هم دیگه کاملا متفاوت با بنین شده بود. درختچه هایی که برگ سبز نداشتند و کلا همه چیز بیابانی شده بود. هر از گاهی چند خانه که تشکیل روستایی رو داده بودند می دیدیدم. هیچکدام از این روستاها نام و نشانی روی نقشه نداشتند. علاوه بر خانه های گلی، نوعی از خانه های مدور که روی یک پایه چوبی و با فاصله از زمین ساخته شده بودند هم دیدم که توی کشورهای قبلی ندیده بودم و احتمالا سبک خانه های صحرا در نیجر هستند.
ساعت ۱۶:۱۵ توی یکی از همین روستاهای بی نام و نشان نیم ساعتی برای ناهار و دستشویی توقف کردیم. از خانم آشپز یک کاسه پلو لوبیا به همراه خورش گوشت بز و کلم به قیمت ۴۰۰ سفا گرفتم. دیدن اینکه سفید ها غذای خودشون رو کنار خودشون و به سبک خودشون می خوردند برای مردم جالب بود و من هم از دیدن کنجکاویشون و لبخندهاشون کیف می کردم و همه خستگی دو روز در راه بودن به در شد.
ساعت ۶ عصر به شهر دوسو رسیدیم. از دوسو یک راه به سمت شرق میره به شهر زیندر (شهری که دوست داشتم ببینم ولی وقتم محدود بود) و یک راه هم از سمت غرب که مسیر ما بود به نیامی میره. ۱۵ دقیقه توی گاراژ دوسو توقف کردیم، بعضی مسافرها پیاده شدند و مسافرهای جدیدی سوار شدند.
از دوسو به بعد جاده بهتر شد و سرعت ماشین هم بیشتر. به محض اینکه هوا تاریک شد راننده برای نماز توقف کرد. تو ی کشوری که تقریبا همشون مسلمان هستند طبیعی بود.
ساعت ۹ شب به گاراژ شهر نیامی رسیدیم. جای بسیار شلوغ و تاریک با کلی راننده تاکسی که چسبیده بودن بهمون. توی نیامی هتل و مسافرخانه کم هست و قیمت هاشون هم خیلی بالاست. یک هتل که قیمت های مناسبی داشت و توسط چینی ها اداره میشد رو روی نقشه علامت زده بودم. تا هتل شش کیلومتر فاصله داشتیم و باید تاکسی می گرفتیم.
با کمی فاصله گرفتن از گاراژ بالاخره تونستم یک تاکسی مناسب پیدا کنم. وقتی به سختی به هتل رسیدیم (راننده نمیتونست آدرس رو پیدا کنه) فهمیدم تمام اتاق هاش پر هست. فهیمه همونجا موند و من رفتم دنبال هتل بگردم. دو تا هتل دیگه پیدا کردم ولی اون ها هم پر بودند. نهایتا بعد از یک ساعت گشتن تونستم یک هتل تمیز که اتاق خالی داشته باشه پیدا کنم. قیمت یک اتاقش ۲۵۰۰۰ سفا بود و به سختی حاضر شد ۵۰۰۰ تا تخفیف بده. اتاق کولر، یخچال، دوش آب گرم و دستشویی تمیز داشت. پایان یک روز طولانی دیگه به خوبی تمام شد.
روز دوم، نیامی پایتخت نیجر
صبح توی خیابان های نیامی (Niamey) راه افتادیم به دنبال یک کافی نت. نزدیک اداره پلیس یک کافی نت تمیز و خلوت پیدا کردیم و مدارک لازم برای سفارت نیجریه رو پرینت کردیم. مدارک شامل رزرو هتل و رزرو پرواز باید بر اساس کشوری که از اونجا برای ویزا اقدام می کردیم به روز میشد.
با تاکسی به سفارت نیجریه که با مرکز شهر فاصله داشت رفتیم. ما رو به اتاق انتظار هدایت کردند. بعد از ۲۰ دقیقه یک خانم اومد گفت کارتون چیه. براش توضیح دادم و اون هم فوری گفت اینجا فقط برای شهروندان نیجر و کسانی که اقامت نیجر رو دارند ویزای نیجر صادر می کنیم. گفتم من قبلا ویزای نیجریه رو گرفتم فقط سفارت نیجریه در تهران یک اشتباهی کرده. رفت با کنسول حرف بزنه. وقتی برگشت گفت کنسول میگه نمیشه. دوباره یک دلیلی آوردم، رفت و برگشت و گفت نمیشه. چند بار این قضیه تکرار شد و نهایتا بهش گفتم من می خوام خودم کنسول رو ببینم. گفت اصلا نمیشه و کنسول خیلی کار داره. گفتم تا کنسول رو نبینم از سفارت بیرون نمیرم. رفت و پنج دقیقه بعد با مامور مسلح سفارت برگشت و محترمانه از سفارت بیرونمون کردند.
همون روز برای ویزای بیزنس نیجریه که میشد آنلاین درخواست داد اقدام کردم ولی امید چندانی به پذیرش و حتی جواب دادن به درخواستم نداشتم.
به هتل برگشتیم تا ناهار بخوریم و کمی استراحت کنیم. از بازارچه تره باری که سر کوچه بود کمی سبزی خریدیم. سبزی های نیجر بسیار تازه، معطر و خوشمزه هست. هتل یک آشپزخانه برای خودش داشت و مسافرها اجازه استفاده از اون رو نداشتند. با مذاکره و کمی زورگویی تونستیم از آشپزخانه استفاده کنیم و یک سوپ خوشمزه برای ناهار بپزیم.
بعد از ناهار پیاده به سمت بازار بزرگ نیامی رفتیم. متاسفانه قسمت های بزرگی از بازار در حال بازسازی بود و دسترسی بهش هم سخت. یک ساعتی توی راهروها، دالان ها و کوچه های بازار قدم زدیم و گاهی هم از خوراکی هاشون چشیدیم. خرماهای درشت بازار که بعید میدونم مال خود نیجر بود، بسیار خوشمزه بود و یک کیلو خرما به قیمت ۱۵۰۰ سفا خریدم.
منطقه ای به اسم کوره در ۶۰ کیلومتری نیامی قرار داره که آخرین زرافه های غرب آفریقا اونجا زندگی می کنند. در قرن ۱۹ توی کل غرب آفریقا میشد زرافه ها رو توی حیات وحش دید اما الان فقط توی این منطقه حفاظت شده هستند. براورد میشه فقط ۴۰۰ تا از این زرافه ها باقی مونده باشند. از نظر ظاهری با بقیه زرافه های قاره آفریقا متفاوت هستند و خال هاشون کمرنگه. برای رفتن به کوره و دیدن زرافه ها باید یک روز کامل رو اختصاص میدادیم و چون حمل و نقل عمومی به این منطقه خیلی کمه، باید یک تاکسی واسه یک روز کرایه می کردیم که هزینش زیاد میشد. منطقه حفاظت شده کوره و دیدن زرافه ها از برنامه حذف شد.
پیاده به سمت رودخانه نیجر حرکت کردیم و در یک محله کنار رود که همش زمین های کشاورزی بود قدم زدیم. رود نیجر حیات بخش کشور نیجر هست. این رود که بیش از ۴۰۰۰ کیلومتر طول داره و سومین رودخانه بلند قاره سیاه هست، از کوه های کشور گینه و در فاصله نه چندان زیادی از خلیج گینه سرچشمه میگیره و بعد از سیراب کردن منطقه ساحل در جنوب صحرای آفریقا و عبور از کشورهای مالی، نیجر، بنین (فقط مرز) و نیجریه نهایتا به آب های خلیج گینه (اقیانوس اطلس) میریزه. این سومین بار بود که در طول سفر غرب آفریقا، رود نیجر رو میدیدم.
پیاده روی بین مزارع رو ادامه دادیم تا به کپ بانگا برسیم. کپ بانگا اسم یک بار دوست داشتنی هست که روی یک جزیره وسط رودخانه نیجر ساخته شده. یک قایق مرتب بین ساحل و جزیره در تردد بود و ما هم با همون به جزیره و بار کپ بانگا رفتیم. نیمی از مشتری های بار سفیدپوست ها بودند و نیمی دیگر جوانان نیجری بسیار خوش پوش. مدتی رو در بار گذروندیم و بعد از غروب آفتاب و تاریک شدن هوا، با قایق به ساحل برگشتیم.
قبل از اومدن به نیجر، از طریق کوچ سرفینگ با یک پسر ترک ساکن نیامی آشنا شده بودم که نتونست میزبان من باشه ولی اطلاعات خوبی در مورد این کشور بهم داد. شب با الیکان توی بار هتل ترمینوس قرار گذاشتم. الیکان به همراه دوستش اومد و یکی دو ساعتی با هم گپ زدیم. یکی اهل استانبول بود و یکی دیگه اهل ازمیر. هر دو مهندس عمران بودند و برای یک شرکت ساختمانی ترکیه ای کار می کردند که داشت اولین هتل پنج ستاره و بلندترین ساختمان کشور نیجر رو می ساخت. حضور اقتصادی ترکیه در آفریقا بسیار مشهوده و خیلی جاها تصویر اردوغان رو هم دیدم. فکر نکنم ما بجز تلاش برای خرید سنگ معدن اورانیوم که همزمان با سفر احمدی نژاد به نیجر بود، فعالیت اقتصادی جدی دیگری در این کشور کرده باشیم.
از دوستانم در مورد شهر آگادیز هم سوال پرسیدم که هر دو نظرشون این بود سفر زمینی بسیار خطرناکه و اگر تصمیم گرفتم برم حتما با پرواز برم. آگادیز در مرکز کشور نیجر و قلب صحرا، حدود ۱۰۰۰ کیلومتر با نیامی فاصله داره! فضای شهر و فرهنگ مردمش بدلیل ایزوله بودن نسبتا دستنخورده باقی مونده. البته توی سال های اخیر به مرکز ترانزیت و قاچاق انسان از جنوب به شمال و لیبی و سپس اروپا هم تبدیل شده.
روز سوم، ملاقات یک ایرانی در نیجر
امروز هیچ برنامه خاصی نداشتیم بجز قدم زدن در کوچه پس کوچه های شهر نیامی و لذت بردن از لبخند مردم مهربان نیجر. توی یکی از محله ها که مشغول قدم زدن بودیم روی نقشه دیدم نوشته کلینیک ایرانیان! فاصله دوری از ما نداشت و رفتیم به سمتش.
کلینیک ایرانیان درمانگاهی هست که سال ها پیش توسط هلال احمر ایران در نیامی دایر شده. به دفتر درمانگاه رفتیم و با آقای دکتر حسین پور دوست داشتنی، مسوول کلینیک، آشنا شدیم. دو ساعتی با آقای دکتر در مورد کارشون و حال و هوای زندگی در نیجر گپ زدیم. بجز ایشان فقط یک ایرانی دیگه توی این درمانگاه کار میکنه. به گفته آقای دکتر، تعرفه های کلینیک ایرانیان بسیار پایین هست (در مقایسه با کلینیک چینی ها و ترک ها) و مراجعه کننده هاش معمولا از قشرهای بسیار پایین جامعه هستند، قشری که حتی هزینه درمان بیماری مالاریا که بسیار اینجا شایع هست رو هم ندارند. دکتر می گفت فرزندانش از اینکه اینجا هیچ تفریح و سرگرمی وجود نداره و همینطور وجود بیش از حد خاک در کوچه و خیابان کمی شاکی هستند. ظاهرا با همین هزینه کمی که درمانگاه از بیماران میگیره کلیه هزینه های جاری خودش رو پوشش میده. من اطلاعی نداشتم ایران اینجا سفارت داره ولی دکتر گفت ساختمان سفارت ایران و محل اقامت سفیر پشت درمانگاه هست. نکته جالبی که توی صحبت های آقای دکتر بود نداشتن عزت نفس کافی بین مردم این کشور (بیشتر مسوولانشون) بود، اینکه هر وقت با مسوولی جلسه داریم انتظار دارند کمک بلاعوض بهشون بشه. این مورد رو توی صحبت های سایر ایرانیانی که توی آفریقا زندگی کرده بودند و حتی اروپایی های مقیم آفریقا هم شنیده بودم.
با دکتر حسین پور خداحافظی کردیم و دوباره مشغول قدم زدن در کوچه و خیابان شدیم. با اینکه زمستان بود ولی دمای هوا توی ظهر گرم و اذیت کننده بود. پیش یکی از غذافروش های کنار خیابان که دیگه معتاد خورش ها با ادویه های جالبشون شده بودم، ناهار خوردم.
در مورد اتوبوس هایی که ما رو به بنین میبره پرس و جو کردیم و با تاکسی به گاراژ یکی از معروف هاش رفتیم. واسه فردا بلیط کمپانی ریمبو ترانسپورت به مقصد شهر کوتونو در بنین خریدیم. ساعت حرکت ۴ بامداد فردا و قیمت بلیط یک نفر ۲۰ هزار فرانک غرب آفریقا (حدود ۳۰ یورو) بود. حمل و نقل در آفریقا ارزان نیست که یک دلیلش نبود زیرساخت مناسب هست.
پیاده به سمت گراند ماسک یا همون مسجد اعظم نیامی حرکت کردیم. این مسجد که در کنار خیابان اسلام واقع شده حدود ۵۰ سال قبل با بوجه معمر قذافی ساخته شد. کلا مسجد های این منطقه یا با پول قذافی ساخته شده یا عربستان و یا اردوغان. مسجد وسط یک باغ بزرگ که به نظر میومد درختانش تازه کاشته شده، قرار گرفته. معماری مسجد با بقیه مساجد ساحل متفاوته و بیشتر سبک مراکشی داره. داخل مسجد شبستان بزرگی داشت و احتمالا چند ساعت قبل از حضور ما نماز جمعه باشکوهی برگزار شده بود. بغیر از ساعات نماز اجازه حضور افراد به داخل داده نمیشه، احتمالا به این دلیل که مردم میرند و داخل فضای خنک و تمیز مسجد می خوابند. گردشگر ها هم موقع بازدید از داخل مسجد، توسط خادم مسجد خوشامد گفته میشند و باید توی یک جعبه چوبی پولی رو برای کمک به مسجد بریزند. خادم تا فهمید ما ایرانی هستیم رفت چهارتا کولر ایستاده مسجد رو روشن کرد و گفت این ها رو سال قبل سفارت ایران در نیجر به مسجد جامع نیامی اهدا کرد.
نیامی بازارچه صنایع دستی بزرگ نداره. الیکان بهم گفت اگر صنایع دستی میخواهی برو به موزه ملی نیجر! موزه شهر نیجر فکر کنم در نوع خودش منحصر به فرد باشه. توی حیاط موزه باغ وحش، پارک بازی کودکان و یکی دو تا اسکلت دایناسور (بیشترین فسیل دایناسور در آفریقا توی نیجر پیدا شده) داره. یک گوشه هم چند تا فروشگاه صنایع دستی هست. برای دیدن فروشگاه های صنایع دستی، باید بلیط کل موزه خریداری بشه. از دیدن موزه و صنایع دستی زوری منصرف شدیم.
در نزدیکی سفارت مراکش چند تا مغازه صنایع دستی بود و ما هم از همون ها دیدن کردیم. قیمت هاشون نسبت به بقیه کشورها گرون بود.
بعد از تماشای صنایع دستی که حتی مگنت هاش هم گرون بود و خرید نکردم، به گراند هتل نیامی که یکی از هتل های قدیمی پایتخت هست رفتیم و توی بار-رستوران هتل کنار رود نیجر به تماشای غروب آفتاب نشستیم.
در مسیر برگشت به هتل خودمون از یک کبابی چند سیخ کباب بز خریدیم و آخرین شام رو در نیجر خوردیم.
روز چهارم، به سوی مرز
ساعت ۲ بامداد درب هتل یک تاکسی گرفتیم تا ما رو به گاراژ تعاونی اتوبوسرانی که ازش بلیط خریده بودیم ببره. ساعت ۲:۳۰ به اونجا رسیدیم. ظاهرا خیلی ها از شب قبل اونجا اومده بودند و خوابیده بودند. متوجه شدم فقط اتوبوس ما به مقصد کوتونو نیست که اون ساعت حرکت میکنه، کلیه اتوبوس ها به مقاصد دور در خود نیجر و کشورهای همسایه مثل مالی، بورکینافاسو، بنین و نیجریه ساعت ۴ صبح حرکت می کنند. بقیه شرکت های اتوبوسرانی هم ساعت حرکتشون همین هست و این حرکت دسته جمعی در جاده به تامین امنیتشون توسط ارتش کمک میکنه.
توی بلیط نوشته شده بود ساعت ۳ سوار کردن مسافر شروع میشه (یک ساعت قبل از حرکت) ولی ساعت ۳:۳۰ بود که اتوبوس ما شروع کرد مسافرهاش رو سوار کنه. شاگرد راننده لیستی در دست داشت و اسم مسافر رو صدا می زد، مسافر باید بلیطش رو نشون میداد و سوار میشد. روی بلیط شماره صندلی نوشته نشده بود و هرچه زودتر اسمت خوانده میشد و سوار میشدی، به نفعت بود.
داخل اتوبوس نسبتا تمیز بود و کولرش هم خوب کار می کرد. همه مسافرها سوار شدند و راننده آماده حرکت شد. اولین اتوبوس ترمینال سر ساعت ۴ شروع به حرکت کرد و تا نوبت ما بشه ساعت ۴:۱۰ شد. گوگل بهم می گفت تا مقصد یعنی شهر کوتونو در جنوب بنین بیش از هزار کیلومتر فاصله داریم و طی این مسیر ۱۵ ساعت طول میکشه. وقتی گوگل میگه ۱۵ ساعت خدا میدونه چقدر قراره طول بکشه 😮
دو سه ساعت اول تا طلوع آفتاب رو خوابیدم و بعدش هم از پنجره اتوبوس که خوشبختانه باز میشد به تماشای جاده، بیابان و روستاهای مسیر مشغول شدم. سه ساعت آخر قبل از مرز دوباره همون جاده داغون رو داشتیم و بالا پایین شدن های توی اتوبوس. انتظار داشتم مسافرها حالشون بد بشه ولی تقریبا همه در خواب ناز بودند!
ساعت ۱۱ صبح به شهر مرزی گایا رسیدیم، از روی پل مرزی رودخانه نیجر عبور کردیم و وارد مجموعه مرزبانی نیجر-بنین شدیم. اتوبوس های زیادی همزمان به مرز رسیده بودند و صف های طولانی تشکیل شده بود. مثل ورود، برای خروج هم باید یک کارت مخصوص مرزبانی نیجر رو پر می کردیم. پلیس مرزبانی نیجر بدون سوال خاصی مهر خروج از نیجر رو در پاسپورت زد و ما به سمت مرزبانی بنین حرکت کردیم تا برای بار دوم وارد این کشور بشیم. دفعه قبل بدون ویزا وارد شده بودیم و با ویزا خارج شدیم، کنجکاو بودم ببینم اینبار چه اتفاقی میافته 😊
با اینستاگرام در سفرها همراه من باشید. @safarnevesht
هزینه های سه روز سفرم در نیجر ۴۸۰۰۰ سفا شامل اقامت، تاکسی و غذا بعلاوه ۲۴۵۰۰ سفا هزینه تردد رفت و برگشت مرز تا پایتخت شد. به یورو تبدیلش کنم ۱۱۰ یورو میشه.
تاریخ سفر:زمستان ۱۳۹۷
احمد خانی عاشق سفر و دیدن سرزمین های متفاوت
۵۰دیدگاه
سلام
آقا من پیشنهاد میکنم انقدر توی سفرهاتون دنبال هتل و اقامتگاه و مسافرتخونه نباشید .. بعضی وقتها چادر بزنید! .. چه اشکالی داره.
سلام
هیچ اشکالی نداره :)
هرچند بخاطر کودتای اخیر (26 July) نیجر، مرز های جنوبی اش بسته شده و خیلی اوضاع خرابه 😒
اون مسجد جامع که به سبک مراکشی ساخته شده خیلی قشنگه.
سلام.سفرنامه اتون عالی بود.به نظر من.مهربونترین و خونگرمترین أدمهای دنیا توی آفریقا زندگی می کنن.و بهترینشون مردم کشور نیجر ان.تعدادی ایرانی هم توی نیجر.غیر از کلینیک و سفارت زندگی می کنن.که جزو مردم اون کشورن و بیش از ۴۰ ساله که اونجان.قبلا توی فرودگاه ویزا می دادن.ولی چند ساله لغو شده.نبود امنیت توی بعضی نقاطش بیشتر در حد حرف بود.۶سال اونجا بودم چیزی ندیدم.کارتون عالیه.ادامه بدین.موفق باشین
سلام و سپاس دوست عزیز
شش سال زندگی در نیجر! چه تجربه جالبی داشتید
سلام..عالی بود..سوغاتشون چی بود؟
قیمت ها مناسب بود؟میشد خرید کرد و بعنوان تحفه به ایران اورد؟
خواهش هم که قاعدتاً تو تابستون خیلی گرمه...شما واکسن تب زرد رو زدید و رفتید؟ سپاس
سلام
بله من واکسن تب زرد زدم. صنایع دستیش خیلی خاص نبود.
ممنونم عالی بود کلی به اطلاعاتمم اضافه شد
عالی بود عزیز
سلام خیلی عالی بود می خواستم ببینم شما به کشور چاد تالاب ارشی (بهشت شترها) سفر کردید؟
سلام
نه به چاد سفر نکردم.
معرکه بود
سپاسگزارم
سلام. سفرنامه تون عالی بود. واقعیت اینه که با وجود معادن اورانیوم در کشور نیجر که این کشور رو به عنوان چهارمین تولیدکننده اورانیوم در دنیا معرفی میکنه، ولی بهره مردم نیجر از این منبع عظیم تقریباً هیچه و از لحاظ شاخص توسعه انسانی در رتبه آخر قرار دارد که مهمترین دلیلش هم ضعف اعتماد به نفس مردم و حکومت آنهاست (همون طور که اشاره کردید) و همین موضوع باعث سوء استفاده فرانسه از معادن اورانیوم نیجر شده، طوری که از سال ۱۹۷۰ تا الان معادن اورانیوم نیجر در دستشه و هرساله تنها ۵ درصد از درآمد این معادن رو به دولت نیجر پرداخت میکنه.
سلام امیر عزیز
ممنون از لطفت
متاسفانه استعمار همچنان ادامه داره ...
نکته بعدی اینکه کاش ترتیب سفرهاتونو میگفتین تا قشنگ بتونیم ببینیم از کجا به این سفرهای چالش برانگیز رسیدین...
سفرهای آفریقا اول هر سفرنامه ترتیب کشورها رو توضیح دادم. بقیه سفرنامه ها رو هم انجام میدم.
سلام و عرض ادب دوست عزیز..یه سوال متفرقه...با گوشیتون تمام این عکسها رو گرفتید؟ جسارتا چه مدل آیفونیه..چون خیلی کیفیتش خوبه.. ممنونم از شما
سلام وحید عزیز
عکس های غرب آفریقا با آیفون SE
سلام احمد آقا , ممنون از مطالب خوبتون و مثل همیشه لذت بردم. فقط برام یه سئوال پیش اومده و اونم اینه که شما قطعا می دونستید که توی برخی کشورها مثل بنین و نیجر , جاذبه های خاصی برای جهانگردی وجود نداره و چرا شما این ریسک رو قبول کردین که تشریف ببرید اونجاها ؟
سلام دوست عزیز
جاذبه اصلی خیلی از کشورها برای من مردمش هستند
سلام. یه سوال تکراری داشتم که هی سعی کردم تو کامنتا جوابشو پیدا کنم ولی پیدا نکردم. حتماً بارها این سوال رو از شما پرسیدن که هزینه های سفر رو چه جوری تامین می کنین؟ امیدوارم کنجکاوی مارو درک کنین.
و سوال دوم اینکه توی خیلی از سفرنامه ها اشاره کردین که یه سری کشورهای دیگه هم رفتین که توی سفرنامه ها نیست. چرا مثلاً سفرنامه لهستان توی لیست نیست؟ علتش چیه؟
سلام دوست عزیز
برای سوال اول درباره من رو بخونید. خلاصش میشه کار می کنم.
سوال دوم هم به جواب سوال اول مربوط میشه. سفرنامه نوشتن بسیار وقت گیر هست. من هم وقتی در ایران هستم بیشتر مشغول کار و کمتر فرصت سفرنامه نوشتن پیدا می کنم.
عالی و لذت بخش احمد جان.مرسی ک هستی
سپاسگزارم 🙏🌸
سلام امیدوارم سلامت باشید لطفا بقیه سفرنامه های آفریقا را بنویسیدشدیدا منتظر هستیم امیدوارم هر چه زودتر زمانی برای تکمیل سفرهای آفریقا پیدا کنید با تشکر سجاد بنی اسد
سلام دوست عزیز
فرصت کنم حتما می نویسم
سلام آقای خانی امیدوارم حالتون خوب باشه . میخواستم بدونم آیا شما به ترینیداد و توباگو یا مالدیو یا باهام هم رفتین ؟ راستی کرمان هم بیاین لذت میبرید.
سلام وحید جان
مالدیو رفتم
ایشالا کرمان باز هم میام
سلام احمد جان ممنون از مطالب خوب و قشنگت
میشه چند تا از مشهور ترین جهانگردای دنیا درحال حاضر رو بگی غیر ایرانی
سلام پارسا عزیز
با توجه به آسان شدن سفر و کاهش هزینه ها (در مقیاس جهانی نه با پول ایران)، تعداد جهانگردان زیاد هست.
سلام و عرض ادب
ممنون میشم اگر بفرمایید اینا قبلا مستعمره کجا بودن؟ و الان به چه زبان رسمی صحبت می کنن؟ بنظرم فرانسه باشه. شما که سختی زیاد برای این سفرها متحمل میشید بد نیست راجع به زبان و وضع اجتماعی و اقتصادی اینا کمی توضیح بدین. این جور جاها همه کس نمیره.
سلام دوست عزیز
مطالبی که شما گفتید رو در سفرنامه نوشتم. زیر پرچم نیجر میتونید پاسخ رو ببینید.
کارتون معرکه است
سپاسگزارم دوست عزیز