بالاخره به نیکاراگوئه کشوری که بیشتر از همه در آمریکای مرکزی منتظرش بودم رسیدم. نیکاراگوئه بزرگترین کشور آمریکای مرکزی هست و برای هر سلیقه ای جاذبه داره. سواحل اقیانوس آرام، سواحل دریای کارائیب، جنگل، تنوع جانوری، دریاچه، آبشار، آتشفشان فعال، شهرهای تاریخی و مستعمراتی و مردم مهربان و خونگرم همه رو مجذوب خودش میکنه. همراه من باشید تا در سفرنامه نیکاراگوئه زیبایی های این کشور رو به شما نشون بدم.
سفرم به نیکاراگوئه در ادامه سفر آمریکای مرکزی و کارائیب و پس از دیدن کشورهای هائیتی، جمهوری دومینیکن، کاستاریکا و پاناما بود.
ویزای نیکاراگوئه
وقتی اوایل پاییز ۹۶ به نیکاراگوئه وارد شدم، ما ایرانی ها هنوز میتونستیم بدون ویزا به نیکاراگوئه سفر کنیم. متاسفانه قوانین کشور تغییر کرد و بعد از اون با پاسپورت ایرانی باید قبل از سفر به نیکاراگوئه ویزا تهیه کرد.
نیکاراگوئه در ایران سفارت داره و آدرس سفارت جمهوری نیکاراگوئه تهران، سعادت آباد، قره تپه، شماره ۷۹ و تلفن سفارت هم ۰۲۱۸۸۶۸۵۰۷۰ هست. مدارکی که سفارت نیکاراگوئه می خواهد قدری عجیب غریبه! گواهی سلامت، مدارک مالی، مدارک شغلی، گواهی سوء پیشینه، رزرو هتل و عکس که به گفته منشی سفارت همه باید به اسپانیایی ترجمه بشه. قبل از هرکاری باید یک ایمیل به زبان اسپانیایی به سفیر نوشته بشه و دلایل تقاضا برای ویزای نیکاراگوئه رو توضیح داد. جالبه که خود سفارت هم این ایمیل رو نداره. منفی ترین نکته ویزای نیکاراگوئه زمان بررسی اون هست که به گفته سفارت حدود ۴ ماه طول میکشه. هزینه ویزای نیکاراگوئه ۳۰ دلار هست. بهتره قبل از هرگونه برنامه ریزی با سفارت نیکاراگوئه تماس بگیرید چون مرتب نظرش رو در مورد مدارک لازم برای ویزای نیکاراگوئه تغییر میده. امیدوارم وزارت امور خارجه نیکاراگوئه از خر شیطون پیاده بشه و دوباره اجازه بده بدون ویزا به کشورشون سفر کنیم.
با اینستاگرام در سفرها همراه من باشید. @safarnevesht
مختصری در مورد نیکاراگوئه
جمهوری نیکاراگوئه با ۱۳۰ هزار کیلومتر مربع مساحت بزرگترین کشور امریکای مرکزی هست و اگر بخواهم با ایران مقایسش کنم کمی از استان فارس بزرگتره. از جنوب با کاستاریکا و از شمال با هندوراس همسایه هست. در سمت شرقش دریای کارائیب و اقیانوس اطلس رو داره و در سمت غرب آب های اقیانوس آرام. کلا ۷ روز در نیکاراگوئه بودم و مسیر سفرم رو در نقشه زیر میتونید ببینید:
جمعیت نیکاراگوئه حدود شش و نیم میلیون نفر هست که بیشترشون از ترکیب نژادی اروپایی و سرخپوست ها هستند. تقریبا همه مردم مسیحی هستند و به زبان اسپانیایی صحبت می کنند. در سال ۱۸۲۱ نیکاراگوئه از اسپانیا مستقل شد و تاریخ پر فراز و نشیبش رو شروع کرد.
دانیل اورتگا رئیس جمهور چپگرا و دوست صمیمی محمود احمدی نژاد زمان سفرم هنوز در قدرت بود. در کل روابط دو کشور ایران و نیکاراگوئه در سال های اخیر خوب بوده و مردمش سفر احمدی نژاد به نیکاراگوئه رو به خاطر دارند.
برای سفر به نیکاراگوئه بویژه سفر به مناطق شمالی و جنوبیش بهتره قرص ضد مالاریا بخورید.
روز اول؛ ورود به ماناگوا پایتخت نیکاراگوئه
پرواز من از پاناما به نیکاراگوئه Nicaragua ساعت ۱۱ صبح توی فرودگاه ماناگوا Managua پایتخت نیکاراگوئه به زمین نشست. خوشبختانه برای ورود نیازی به ویزا نداشتم. البته از قبل شنیده بودم که نیکاراگوئه در چندین مورد موقع ورود ایرانی ها رو ریجکت کرده و خودم شخص ایرانی رو دیده بودم که در مرز زمینی بهش اجازه ورود نداده بودند! ماموران مرزی نیم ساعتی با پاسپورت من بازی کردند و نهایتا با دریافت ۱۰ دلار برای کارت توریستی، اجازه ورود رو به من دادند. شاید من آخرین ایرانی بودم که بدون ویزا به نیکاراگوئه سفر کردم چون چند هفته بعدش رسما اعلام شد ایرانی ها برای سفر به نیکاراگوئه باید از قبل اقدام به دریافت ویزا کنند. اگر در ده روز گذشته به کشور دارای ریسک تب زرد سفر کرده باشید باید کارت واکسن تب زرد همراه داشته باشید. چون من از پاناما میومدم داشتن واکسن تب زرد هم اجباری بود.
با اینستاگرام در سفرها همراه من باشید. @safarnevesht
واحد پول نیکاراگوئه کوردوبا Nicaraguan Cordoba هست که در زمان سفرم ۱ دلار حدود ۳۰ کوردوبا میشد. صرافی فرودگاه نرخش افتضاح بود در نتیجه از خودپرداز استفاده کردم. از دکه موبایل کمپانی مویستار که فروشندش یک کلمه انگلیسی بلد نبود هم تونستم یک سیم کارت با ۳۰۰ مگابایت اینترنت ۳ روزه به قیمت ۳ دلار بخرم. قبل از خروج از فرودگاه چیزی دیدم که خیلی لذت بخش بود. سالن اصلی تعدادی ساعت از شهرهای معروف دنیا بود که در بینشون ساعت تهران هم بود. این گوشه دنیا ساعت کشور خودت رو ببینی خیلی حس خوبیه. اولش فکر کردم مربوط به زمان سفر احمدی نژاد به اینجاست ولی بعد فهمیدم از زمان افتتاح این فرودگاه ترتیب ساعت ها اینجوری بوده.
از بین راننده تاکسی هایی که دورم کرده بودند رد شدم و رفتم اون سمت اتوبان. تقریبا توی همه راهنماها توصیه شده بود از فرودگاه تا مرکز شهر تاکسی استفاده بشه. دقیقا به همین دلیل تصمیم گرفتم با اتوبوس برم. اتوبوس مستقیم تا مرکز شهر و متروسنترو نبود. سوار اتوبوس شدم و ۴ ایستگاه بعد پیاده شدم.
از یک پسر برای انتخاب اتوبوس بعدی کمک گرفتم. پسری که تا رسیدن به مرکز شهر نقش نگهبان من رو بازی کرد. با من سوار اتوبوس شد، کرایه ۲ کوردوبایی من رو حساب کرد و در طی ۴۰ دقیقه مسیر اجازه نداد گوشی موبایل رو از جیبم در بیارم. دفعه اول که خواستم گوشی رو در بیارم بشدت تذکر داد که این گوشی رو کسی نباید ببینه، خیلی گرونه و تعقیبت می کنند و بعد زورگیرت میکنند. دوست و نگهبانم یک کلمه هم انگلیسی بلد نبود و بین حرفاش مرتب تکرار می کرد اینگلس نِسِسیتو. با من از اتوبوس پیاده شد و من رو برد وسط متروسنترو که یک پاساژ خرید بود و اونجا گفت میتونی گوشی رو از جیبت در بیاری. یک سلفی با هم گرفتیم و در حالیکه هیچ ایمیلی نداده بود گفت برام بفرست و خداحافظی کرد و رفت.
هاستلی که انتخاب کرده بودم ماناگوا بکپکرز این Managua Backpackers Inn بود. دلیل اصلی انتخابم هم محلش بود که ۴ دقیقه از مترو سنترو فاصله داشت. یک تخت توی اتاق ۸ تخته با کولر ۱۲.۵ دلار شد. اتاق ۴ تخته با پنکه ۱۰ دلار بود. هاستل یک استخر و حیاط زیبا داشت ولی در عوض پشه هم زیاد داشت.
ماناگوا جاذبه ای نداره و یک شهر زشت از نظر من محسوب میشه. کلا توی آمریکای مرکزی شهرهای بزرگ زیبا نیستند و باید ازشون دوری کرد. تنها جاذبه ماناگوآ واسه من دیدن درشکه و اسب هایی بود که کنار ماشین ها توی خیابان های شهر در تردد بودند. البته نمیشد قید ماناگوا رو زد چون برای ویزاها بهش احتیاج داشتم.
زیر بارون ماناگوا راه افتادم به سمت سفارت هندوراس. خانم کنسول به همراه کاراموز جوانش که انگلیسی بلد بود بهم مدارک مورد نیاز رو گفت و البته گفت که هیچ قولی نمیده چون باید با پایتخت مشورت کنه. ازم خواست اول توی یک برگه به اسپانیایی ازش درخواست ویزا کنم و از ویزای گواتمالا هم کپی بگیرم تا مدارکم رو بررسی کنه. نیم ساعت بعد با دستنویسی که با کمک دوستانم تهیه کرده بودم پیشش برگشتم ولی سری تکون داد و گفت باید تایپش میکردم. اومدم بیرون و زیر بارونی که شدیدتر شده بود با تاکسی و پیاده خودم رو رسوندم به سفارت السالوادور که اونور شهر بود. ده دقیقه قبل از تعطیلی سفارت رسیدم و فقط یک برگه شامل مدارک مورد نیاز بهم دادند و گفتند فردا برم.
روز دوم؛ ماناگوا و باز هم ویزا
اولین کاری که انجام دادم پیدا کردن یک دفتر فنی بود تا نامه من رو به خانم کنسول هندوراس پرینت بگیره و چند تا کپی رنگی هم از ویزاهای مهم پاسپورتم بگیرم. ساعت ۱۰ صبح نامه رو تحویل دادم. کنسول بعد از خوندن نامه سری به رضایت تکون داد و مدارکم رو که شامل بلیط رفت و برگشت از هندوراس، گواهی اشتغال به کار، رزرو هتل، برنامه سفر، گواهی تمکن بانک، عکس و کپی های پاسپورتم میشد رو دریافت کرد و از کاراموزش خواست بهم بگه دیگه نیازی به من نداره و پس از مشورت با پایتختشون به من تلفن میزنه یا ایمیل میده.
از اونجا مستقیم رفتم سفارت السالوادور که مدارک مشابهی ازم خواسته بودند. بعد از یک ساعت سوال و جواب و پر کردن فرم ویزا و مصاحبه با منشی سفارت و نهایتا خانم سفیر، ۲۰ دلار وجه نقد دریافت کردند که نشونه خوبی بود. بهم گفتند عصر ساعت ۴ ویزای من آماده میشه. توی یک ساعتی که اونجا بودم همه کارکنان سفارت مشغول بررسی پرونده من بودند و چندین تماس تلفنی گرفته شد که از اسم هتل ها و چند تا کلمه دیگه فهمیدم همش در مورد من بوده. بعدها فهمیدم حتی با سفارت گواتمالا در پاناما که ویزای من رو داده بود و سفارت هندوراس در ماناگوا هم تماس گرفتند. به نظرم ۲۰ دلار واسه این همه انرژی که از این سفارت گرفته شد کم بود 😁
ساعت ۴ عصر برگشتم سفارت السالوادور ولی هنوز از ویزا خبری نبود. گفتند منتظر باشم. خانم سفیر بعد از ساعت کاریش هم در دفترش موند و نهایتا ساعت ۵ عصر پاسپورتم با ویزای السالوادور رو بهم دادند. فکر کنم اطلاعات خوبم از جاهای دیدنی السالوادور زمان مصاحبه سفیر، تاثیر زیادی در گرفتن ویزا داشت.
روز سوم؛ خداحافظ ماناگوا
روز جمعه بود و اگر ویزای هندوراس اکی نمیشد همه چیز موکول میشد به روز دوشنبه. این یعنی بلاتکلیفی برای ادامه سفر، چون نیکاراگوئه از شمال فقط با هندوراس مرز زمینی داره اگر جواب سفارت هندوراس منفی بود باید یک بلیط هواپیمای گرون قیمت از نیکاراگوئه به السالوادور یا گواتمالا می خریدم. نمیتونستم همینجور منتظر باشم. رفتم سفارت هندوراس. خانم کنسول تا من رو دید به اسپانیایی گفت پسرجان مگه نگفتم اگر خبری شد خودم بهت میگم، ویزای شما مشورتی هست و تا از پایتخت جواب من رو ندهند کاری از دست من بر نمیاد. اسپانیش بلد نیستم ولی مطمئنم همین ها رو گفت 😊
توی کوچه های اطراف هاستل قدم میزدم و داشتم فکر می کردم واسه ادامه سفر چه نقشه ای بریزم. ظهر شده بود و گرسنه بودم. رفتم مترو سنترو و ناهار خوردم. باز هم توی کوچه ها قدم زدم و نا امید برگشتم هاستل که وسایلم رو بردارم و برم.
گفتم بذار تا لحظه آخر منتظر بشم شاید سفارت هندوراس خبر خوب بده. ساعت ۱۵:۳۰ از یک نفر که اسپانیایی بلد بود خواستم با سفارت تماس بگیره. در کمال تعجب سفارت گفت که با ویزای من موافقت شده و فراموش کردند به من اطلاع بدند. باید ۳۰ دلار پول ویزا رو به حساب سفارت توی بانک واریز می کردم. وقت خیلی کم بود. سریع رفتم بانک و بعد از واریز وجه هم خودم رو رسوندم سفارت. تازه فرم ویزا رو بهم داد که پر کنم، اونم فرم به زبان اسپانیایی. فکر کنم نصف اطلاعات رو اشتباهی پر کردم. نیم ساعتی طول کشید تا ویزا آماده شد و خانم سفیر کلی معذرت خواهی کرد که پروسه اینقدر طولانی شده. با ویزای هندوراس در دست راه افتادم به سمت هاستل، کوله رو برداشتم و بعدش هم ایستادم کنار خیابونی که اتوبوس های گرانادا رد میشدند، حس تا ترمینال رفتن نداشتم. ۵ دقیقه بعد سوار اتوبوس به سمت گرانادا بودم. خیلی خوشحال بودم که ویزاهای سخت تمام شده بود و با خیال راحت میتونستم به ادامه سفر آمریکای مرکزی فکر کنم.
اتوبوس دو ساعت توی راه بود تا به گرانادا برسه. شب شده بود و پیاده به سمت هاستل آسول Hostal Azul رفتم. یک تخت توی اتاق ۱۴ تخته ۸ دلار شد بعلاوه صبحانه که طبق معمول پنکیک بود. مزیت این هاستل این بود که هر تخت یک پنکه کوچک برای خودش داشت و صداش باعث میشد صدای خر و پف بقیه مزاحمم نشه.
روز چهارم؛ شهر رنگی رنگی گرانادا
شهر کولونیال گرانادا Granada قدیمی ترین شهر نیکاراگوئه هست. خونه های رنگی، کلیساهای قدیمی، کوچه های سنگفرش، بازار روز بسیار دوست داشتنی، رستوران ها و بارهایی که تا وسط خیابان امتداد پیدا کردند و ساحل دریاچه نیکاراگوئه از جاذبه های این شهر هستند. قصد داشتم ۲ شب گرانادا بمونم ولی بدلیل توریست های زیاد و شلوغی بیش از حدش تصمیم گرفتم همون ظهر برم به سمت مقصد بعدی. عکس ها شاید بهتر نشون بده این شهر چقدر زیباست.
یکی دیگه از جاذبه های اطراف گرانادا آتشفشان فعال ماسایا Volcan Masaya هست که من نرفتم. بهترین زمان برای دیدن آتشفشان تورهای شبانه هست که میشه قرمزی آتشفشان رو هم دید. دیدن آتشفشان صف های طولانی داره و فقط ۱۵ دقیقه بهتون اجازه داده میشه روی سکوی بالای آتشفشان توقف کنید.
ساعت ۱ کوله پشتیم رو از هاستل آبی برداشتم و رفتم به سمت جایی که اتوبوس برای مقصد بعدیم بود. اولین تجربه اتوبوس مرغی یا چیکن باس Chicken bus رو داشتم. اتوبوس های مرغی که وسیله حمل و نقل اصلی بین شهری در آمریکای مرکزی هستند در حقیقت اتوبوس های مدرسه School bus در کانادا و امریکا هستند که بعد از بازنشستگی به امریکای مرکزی اورده میشند و بعد از تغییرات و رنگ آمیزی شاد، عصر جدیدی از زندگی بی پایانشون رو آغاز می کنند. این اتوبوس ها معمولا خیلی شلوغه، تهویه نداره، داخلش بار و حتی مرغ و چهارپایان هم سوار میشند، همه جا توقف میکنه و در کل کنده. با کمی بالابردن صبر و حوصله میشه زندگی واقعی مردم رو توی این اتوبوس ها دید و از سفر آهسته و آروم لذت برد.
صندلی جلو کنار یک پسر کانادایی نشسته بودم که از ونکور کانادا تا پاناما رو با دوست دخترش توی یک ون رانندگی کرده بودند و برگشته بودند. روز برگشت به کانادا از هم جدا شده بودند و تصمیم گرفته بود اینبار خودش بدون ماشین این مسیر رو بره. اطلاعاتش عالی بود و هر کلمه ای که از دهنش خارج میشد میقاپیدم.
اتوبوس توی جاده های سرسبز نیکاراگوئه با اسب ها و گاو های کنار جاده در حرکت بود. نیکاراگوئه دو فصل بارانی و خشک داره. توی فصل خشک هوا گرمه، کشور سرسبز نیست و کنار جاده ها هم زرده. اما توی فصل بارانی که من اونجا بودم هوا نسبتا خنک بود، تقریبا همه شب بارون میومد و گاهی روزها، هوا شرجی بود و منظره ها همه سبز و دوست داشتنی بودند. فصل بارانی که محلی ها بهش زمستان میگند از اردیبهشت تا اواسط آبان هست. بقیه سال هم فصل خشک یا به قول محلی ها تابستان هست.
بعد از ۲ ساعت اتوبوس به ترمینال شهر ریواس Rivas رسید. از اونجا باید به شهر بندری سن جورج San Jorge در فاصله ۷ کیلومتری میرفتم. روز یکشنبه بود و اتوبوس برای این مسیر نبود. کانادایی گفته بود اگر خیلی چونه بزنی ممکنه ۱۵۰ کوردوبا بتونی تاکسی پیدا کنی، واسه همین وقتی تونستم با ۹۰ کوردوبا تاکسی بگیرم خیلی بهم چسبید. دقیقه ۹۰ تونستم بلیط اتوبوس دریایی به قیمت ۵۰ کوردوبا رو بخرم و سوار کشتی ساعت ۴ عصر بشم.
مقصدم جزیره آتشفشانی اومه تپه Ometepe Island در وسط دریاچه نیکاراگوئه بود. این جزیره که از بهم پیوستن دو تا کوه آتشفشانی تشکیل شده از دور بسیار زیباست. ۷۰ دقیقه که روی کشتی بودم از این منظره زیبا لذت بردم و یکی از زیباترین غروب هام رو دیدم. دریاچه نیکاراگوئه اسم دیگرش دریاچه کوسیبولکا Cocibolca lake هست. بزرگترین دریاچه امریکای مرکزی، دانیل اورتگا رو به فکر انداخته که با متصل کردن اون به اقیانوس های اطلس و آرام، رقیبی برای کانال پاناما بشه. البته فقط فکر نیست و کارهای مقدماتی با همکاری چینی ها در حال انجامه.
کشتی در اسکله شهر یا روستای مویوگالپا Moyogalpa که بزرگترین روستای جزیره اومه تپه هست پهلو گرفت. از اسکله تا تا هتل – هاستل کاسا مائورو Casa Mauro ده دقیقه پیاده راه بود. همه اتاق های هتل پرایوت بود بجز یک اتاق ۵ تخته که شبی ۱۰ دلار هزینه هر تخت بود. من تنها مسافر اتاق بودم.
توی خیابان منتهی به اسکله یک رستوران ساده پیدا کردم که صاحبش مشغول کباب کردن مرغ و گوشت گاو بود. یک بشقاب بزرگ و خوشمزه برنج، چیبس موز، جوجه ذغالی و نوشابه ۸۰ کوردوبا یعنی کمتر از ۳ دلار شد.
روز پنجم؛ جزیره آتش فشانی اومه تِپه
خیلی خوشحال بودم هتل مائورو صبحانه نیمرو داشت و مجبور نبودم پنکیک بخورم. از دیوید توی پذیرش هتل اطلاعات کافی برای دیدن جزیره گرفتم. وسیله حمل و نقل عمومی توی اومه تپه بود ولی بسیار زمانبر میشد و من قصد داشتم یکروزه جزیره رو ببینم. کرایه موتور بهترین گزینه بود. روزی ۱۰ دلار هم میشد موتور گرفت ولی از اونجایی که معمولا موقع برگشت موتور بهانه میارند تا ودیعه ۱۰۰ دلاری رو ندند، تصمیم گرفتم از خود هتل موتور به قیمت ۲۰ دلار کرایه کنم. گواهینامه بین المللی رو نشون دیوید دادم و گفتم ۱ ماه از انقضاش گذشته، مشکلی پیش میاد؟ به اصل گواهینامه که فارسی بود اشاره کرد و گفت همینو نشون پلیس بده، چون چیزی نمیفهمند پس گیر هم نمیدن بهت.
مسیری که انتخاب کرده بودم با مسیر معمول دیدن جزیره فرق داشت. به جای رفتن به جنوب، مرکز و شرق جزیره که جاده آسفالت داشت، از جاده شمالی خاکی آتشفشان رو دور زدم، بین مردمی که توی روستاهای کوچک در حال استراحت روز یکشنبه بودند گذشتم و نهایتا به مرکز جزیره و جاهای توریستی رسیدم. چندبار هم به جاده های فرعی رفتم که توی یکیش گیر گردم. جاده باریک ماسه و سنگی که فقط یک اسب از اونجا عبورمی کرد و من سعی داشتم موتور رو از یک سراشیبی بالا ببرم! خوشحالم قبل از اینکه دیر بشه و اتفاقی بیافته تصمیم گرفتم اون جاده میانبر رو بیخیال بشم.
زیبایی های جزیره رو عکس ها بهتر نشون میده. موقع برگشت بعد از عبور از وسط باند فرودگاه جزیره، شب شده بود و کرم های شبتاب اطراف جاده رو روشن کرده بودند و قورباغه ها مشغول آواز بودند. این قسمت تصویرش توی ذهنم نقش بسته و فکر نکنم به این زودی ها پاک بشه.
بعد پر کردن باک موتور و تحویل دادن موتور به دیوید، توی همون رستورانی که شب قبل رفته بودم، شام خوردم.
روز ششم؛ حرکت به سمت شمال نیکاراگوئه و شهر لئون
بعد از خوردن صبحانه از صاحب مهربون هاستل، دیوید و خدمتکارها خداحافظی کردم و رفتم به سمت اسکله.
با کشتی تا اسکله سن جورج رفتم و همون کنار اسکله سوار اتوبوس مرغی شدم که مستقیم تا خود ماناگوا میرفت. اتوبوس دو ساعت منتظر شد تا پر بشه و حرکت کنه و کرایه ش هم ۹۰ کوردوبا شد.
حدود ۲ ساعت و نیم بعد توی ترمینال ماناگوا بودم ولی باید برای رفتن به شهر لئون به یک ترمینال دیگه میرفتم. یک زوج انگلیسی که از اومه تپه با هم بودیم هم مسیرشون اونجا بود و یک تاکسی با هم گرفتیم به قیمت ۱۵۰ کوردوبا. موقع رسیدن راننده دبه دراورد که من گفتم نفری ۱۵۰ تا! به انگلیسی ها گفتم شما حرفی نزنید، کوله ها رو از صندوق برداشتیم، ۱۵۰ تا بهش دادم و گفتم این توافق ما بود. راننده شروع به نق زدن و صداش رو بالا بردن کرد. منم چندتا داد بلندتر از اون تحویلش دادم و با تهدید صدا زدن پلیس گازش رو گرفت و رفت.
از ماناگوا تا لئون Leon رو باید با ون های ۶۰ کوردوبایی میرفتیم که اونها هم تا پر نمیشدند حرکت نمی کردند. بدلیل ترافیک مسیر ۱ ساعته ۲ ساعت طول کشید. یاد حرف فرید افتادم که میگفت تا همین ۵ سال قبل ماشین خیلی کم بود و کسی توی نیکاراگوئه نمیدونست ترافیک چیه.
غروب رسیدم ترمینال شهر لئون و از اونجا با یک وسیله جالب که اولین بار در امریکای جنوبی میدیدم تا هاستلم رفتم. دوچرخه تاکسی هایی که بهشون تری سیکلو Tricyclo می گفتند. عکش شاید گویاتر باشه.
هاستل پوکو اِ پوکو Poco a Poco hostel به مرکز شهر نزدیک بود و قیمت هر تخت توی اتاق ۱۰ تخته با کولر ۱۱ دلار بود. جزو بهترین هاستل هایی بود که توی امریکای مرکزی رفتم.
میدان مرکزی لئون به دلیل فعالیت های انتخاباتی خیلی شلوغ بود و بساط کنسرت زنده به همراه رقص و آواز برپا بود.
روز هفتم؛ شهر لئون و سواحل اقیانوس آرام
شهر لئون رقیب گرانادا محسوب میشه و بافت کلونیال یا مستعمراتی داره اما هیچوقت نتونسته جای گرانادا رو بعنوان مقصد شماره یک توریست ها در نیکاراگوئه بگیره. درسته لئون به زیبایی گرانادا نیست ولی چون توریست کمتری داره بهتر میشه جریان زندگی رو توش دید.
شهرک لاس پنیاتاس Las Peñitas در فاصله ۴۰ دقیقه ای لئون مقصد من برای دیدن اقیانوس آرام بود. این قسمت از اقیانوس جریان های شدیدی داره و مورد علاقه موج سوارهاست. البته همین موج ها هم باعث شد توی آب خیلی جلو نرم و احتیاط کنم. رفت و آمد به این شهرک هم با چیکن باس انجام میشه و هر مسیرش حدود ۱ دلار هست. اگر قصد لذت بردن بیشتر از اقیانوس رو داشته باشید توی لاس پنیاتاس هتل و هاستل هم پیدا میشه.
عصر رو به دیدن بازارهای محلی لئون و همینطور کلیسای جامع شهر مشغول بودم. ورودی پشت بام کلیسا ۶۰ کوردوبا شد و خیلی خوشحال شدم که تونستم آخرین لحظات قبل از بسته شدن وارد بشم. علاوه بر خود پشت بام سفید و زیبا، منظره عالی از شهر، پلازای اصلی، دشت های اطراف و کوه های مخروطی آتشفشانی میشه دید.
همون عصر وقتی فهمیدم آژانس های مسافرتی بلیط اتوبوس به هندوراس رو ۷ دلار گرونتر میفروشند، از وبسایت شرکت تیکا باس Tica Bus که کمپانی بزرگی در حمل و نقل بین کشورها در آمریکای مرکزی هست، بلیط لئون به هندوراس رو به قیمت ۲۶ دلار خریدم.
ساعت ۵:۳۰ صبح روز بعد با تاکسی که از قبل پذیرش هاستل هماهنگ کرده بود رفتم به محلی که اتوبوس ماناگوا به هندوراس قرار بود من رو سوار کنه. اتوبوسی که با ۱ ساعت تاخیر اومد. ۹۰ دقیقه بعد در مرز زمینی نیکاراگوئه و هندوراس بودم.
هزینه ۷ روز سفرم در نیکاراگوئه که شاید ارزونترین و در عین حال زیباترین کشور امریکای مرکزی باشه حدود ۱۸۰ دلار شد. این مبلغ بدون هزینه ویزاها و ورود و خروج به نیکاراگوئه هست. اگر قصد رفتن با پرواز از ایران به نیکاراگوئه رو داشته باشید قیمت بلیط از ۱۶۰۰ دلار با پرواز کی ال ام شروع میشه و به ویزای ترانزیت شینگن هم نیاز دارید.
با اینستاگرام در سفرها همراه من باشید. @safarnevesht
امیدوارم لغو ویزا دوباره اجرایی بشه تا ما ایرانی ها بتونیم این کشور زیبا با مردم دوست داشتنی رو بدون نگرانی ویزا ببینیم.
تاریخ سفر: پاییز ۱۳۹۶
احمد خانی عاشق سفر و دیدن سرزمین های متفاوت
۶۶دیدگاه
سلام خدمت شما
کشورهای زیر در ایران سفارت ندارند درسته ؟
گواتمالا
بلیز
هندوراس
السالوادور
ببخشید بر اساس تجربیات و اطلاعات خودتان کدامیک از کشورهای که اسم بردم به ایرانی ها بهتر و سریعتر ویزا میدن ؟
مثلا اگر برویم ترکیه برای سفارت این کشورها فکر میکنید کدوم به ایرانها سریعتر و بهتر ویزا میده و گیرش کمتر است ؟
ممنون
سلام دوست عزیز
بله این کشورها توی ایران سفارت ندارند. شانس ویزا گرفتن بستگی به تاریخچه سفرهاتون داره و اینکه بتونید دلایل سفرتون رو خوب توضیح بدید.
ممنون از پاسخ
حقیقتش پاسپورت یه دونه مهر بیشتر نداره که همین کشورهای اطراف بود
برای همین خواستم بدونم معمولا بین این کشورها
مثل - گواتمالا - بلیز - هندوراس - السالوادور
کدام راحت تر ویزا میده البته میتونم دلیل خوب بیارم اما از لحاظ بهتر ویزا دادن به ایرانیها کدام کشور بهتره
خیلی ممنون
سلام بسیار زیبا بودن هم جاهایی که رفته بودین هم بیان خودتون در تعریف کردن انگار من هم زمان داشتم انجا سفر میکردم عالی بود ،فقط ی سوال داشتم من میخوای ویزای نیکاراگوییه را بگیریم ولی میگن اول باید ویزای برزیل را بگیری این چقد واقعیت دارد و اینکه بعد از صدور ویزا ایا امکانش هست افسر مرز بانی مانع ورود در فرودگاه نیکاراگویه شود منجر به دیپورتی شود ، پول بلیط نیکاراگویه چقدر هست از برزیل به نیکارا
سلام دوست عزیز
اگر برای رفتن به نیکاراگوئه در برزیل ترانسفر و تغییر ایرالاین داشته باشید بله به ویزای برزیل هم نیاز هست.
مرزبانی هر کشوری این حق را داره که مسافر را دیپورت کنه.
برای هزینه پرواز راهنمای بلیط در وبسایت سفرنوشت را مطالعه کنید.
ممنونم از پاسخگویتون ، برای ورود به نیکارگویه چند درصد احتمال دیپورتی یا همون منع ورود از طرف افسر مرزبانی وجود دارد ممنون میشم جواب بدین من ویزای برزیل و نیکاراگویه را گرفتم ، ولی شایع شده که از هر ده نفر نه نفر برگشت داده میشن ، میخواستم بدونم چقد صحت داره چه دلایلی باعث دیپورتی میشهمعمولا
آیا اگر ویزای سفارتی از ایران برا نیکاراگویه نگیریم ، میشه در برزیل ویزای الترونیکی برا نیکاراگویه گرفت
توصیه من این هست از ایران بگیرید
سلام. میخواستم بیپرسیم مدارک مالی شامل چی چیز های میشود؟ و مقدار تمکن مالی برای ویزای توریستی کشور نیکاراگوئه چقدر است؟و همچنان سفارت این کشور چی نوع مدارک شغلی را میخواهد .ممنون بابت جواب تان
سلام علی جان
توصیه می کنم با سفارت نیکاراگوئه تماس بگیرید و آخرین اطلاعات را بگیرید ازشون.
سلام وقت بخیر دوست عزیز ،ایا شما اطلاع دارید که از کوبا میشه پروازی به نیکاراگوئه رفت ؟پروازی که به ما ایرانیا بخوره از هاوانا به ماناگوا وجود داره؟ممنون میشم راهنمایی کنید
سلام افشین جان
پروازهای ایرمکزیکو که یک توقف در مکزیک داره را ما می تونیم استفاده کنیم.
سلام بینهایت عالی بود
هفته پیش رفتم سفارت نیکاراگوئه، در تهران. لیست مدارک پشت شیشه بود، عکس گرفتم و در حال تکمیل مدارک هستم. آیا امکان ریجکت فرودگاهی در خود نیکاراگوئه وجود داره؟ مکزیک متاسفانه با وجود ویزا، امکان ریجکت فرودگاهی بسیار بالا هست. و میتونم تلفنی باهاتون صحبت کنم؟
سلام دوست عزیز
مرزبانی هر کشوری این حق را داره که مسافر از هر ملیتی را دیپورت کنه. نیکاراگوئه کم اینکار را میکنه.
سلام من استانبول هستم از اینجا میتونم به کشور نیکاراگوئه که ویزا نمیخواد بلیط بگیرم و سفر کنم؟؟و میشه معلومات کامل برام بزارید چون در گوگل زده بدون ویزا با اقامت ۳ ماه
سلام دوست عزیز
همانطور که بالا نوشتم برای سفر به نیکاراگوئه با پاسپورت ایرانی، نیاز به ویزا دارید.
سلام سفر به نیکاراگوئه هزینه زیادی داره ؟ برای سفر با خانواده توصیه می کنید ؟
سلام وقت بخیر
ایا نیکارگوئه در حال حاضر ویزا می خواد؟
سلام
بله، توی سفرنامه نوشتم میخواد.
خیلی مفصل و جالب توضیح دادین.من خیلی به کشورهای آمریکای مرکزی و آمریکای لاتین و فرهنگشون علاقه دارم و برخلاف خیلیا که دوست دارن به اروپا و ایالات متحده و کانادا سفر کنن من عاشق سفر به کشورهای آمریکای مرکزی و لاتینم.کشورهای شگفت انگیزی ان.کاش یه روز حداقل به یکی از این کشورها سفر کنم
سلام دوست عزیز
امیدوارم سفر کنید بهشون.
سلام
میخواستم بدونم نیکاراگوئه الان سفارت داره تو ایران؟ یک شماره داره اما در شبکه موجود نیست. اگه اطلاع داره هنوز هست لطفا بگید
سلام واقعا قشنگ توضیح دادین و بقدری زیبا که انگار منم کنارتون بودم و داشتیم باهم مسافرت می کردیم زنده و سلامت باشید
سلام دوست عزیز
ممنون از لطفتون
سلام، با تشکر از سفرنامه های جالب و خواندنی شما
آقای خانی شما سفر به نیکاراگوئه را پیشنهاد میدید؟ حال که مکزیک ایرانی را به کشورش راه نمیدهد به نظر شما نیکاراگوئه میتواند گزینه جایگزن باشد؟سفارت نیکاراگوئه دلایل سفر را میخواهد به نظر شما چه دلایلی ارائه بدیم که بتوانیم ویزا بگیریم و آیا پروازی هست که بتوانیم برویم چون ویزا شنگن نداریم همه پروازها را دیدیم استاپ در کشورهای اروپایی یا پاناما دارد آیا میتوانیم در پاناما پرواز عوض کنیم یا باید ویزا ترانزیت بگیریم؟ لطف میکنید راهنمایی کنید سپاسگزارم
سلام دوست عزیز
نه، سفر فقط به مقصد نیکاراگوئه رو پیشنهاد نمیدم.
یا سپاس از پاسخ شما
پس شما چه کشورهایی را پیشنهاد میدید غیر از نیکاراگوئه؟ چون شما از طبیعت و مردم نیکاراگوئه تعریف کردید ما قصد داریم آنجا برویم لطفا بفرمایید کدام مقصد بهتر هست و چرا نباید فقط به نیکاراگوئه بریم
سلام. سفرنامه تون عالی بود. ضمنا دانیل اورتگا سه ماه پیش در انتخابات ریاست جمهوری نیکاراگوئه پیروز شد و مجدداً رییس جمهور نیکاراگوئه شد.
سلام
ممنون امیر عزیز
مادام العمر شده انگار :)
سلام. آیا اطلاع دارین از شرایط جدید ویزای نیکاراگوئه؟ یعنی آسان تر نشده؟
سلام
تا سال قبل نه. بعد از کرونا که مجددا سفارت ها کارشون رو شروع کردند می پرسم.
سلام احمد جان .
احسنت بر این قلم لطیف شما .
سؤال من اینجا بود چطور از نقشه ی متحرّک فوق استفاده کردید!
سلام دوست عزیز
طراح وبسایت سفرنوشت کدنویسی میکنه.
از سال ۱۳۵۳ که رمان بیهمتای "صد سال تنهایی" عمو جونم "گابریل گارسیامارکز" را خواندم، آرزو داشتم بروم از اول تا آخرِ آبادیهای ساحلیِ کلمبیای کارائیبی مثل بارانکیا (Barranquilla) و کارتاخنا (Cartagena) رو بِگردم و تنم را بمالم بهاهالی صد سال تنهایی! بهدوستم گفته بودم حاضرم حتی شناکنان بِرْیْم کارائیب- چون عمو ناقلا چه تبلیغی برای اونجاها کرده! عوضِش آبرو برای "بوگوتا"- پایتخت- نگذاشته؛ جایی در اون وَر کوهها، شلوغ، پُر کتشلواری، پُر بوتیک، مالامالِ ترافیک... اَه اَه اَه!
دوست داشتم با قطار بِروم پروبینسیا، بهعشقِ "اورسولا ایگوآران"- مادر و مادربزرگ و جدهی فناناپذیر خانواده، زن خوزه آرکادیو بوئندیا، مادر سرهنگ آئورلیانو و بقیهی تخموترکهی خانواده- که بهاندازهی مادرم و مادربزرگم دوستش دارم، کسهایی رو پیدا کنیم که فامیلیشون "ایگوآران"ـِه.
ولی حالا با ۷۳ سال سن فکر کنم عقلم بهکار افتاده، فهمیدهام بهتر است همهی آن چیزها بههمان صورتِ اسطورهای که عمو در رمانِ بیهمتاش خلق کرده باقی بِماند. چون واقعیت، هیچوقت بهزیبایی و شکوهی که آدم در ذهن، در تخیلِ خودش میسازد نیست! هیچوقت بهآن خوبی از کار درنمیآید! برای همین دیدار از کلمبیای کارائیبی را موکول کردم بهقیامت و سفرنامه میخوانم.
آفرین بر شما! کاش کلمبیا هم رفته بودی!
سلام و سپاس دوست عزیز
درست میگید البته بعضی وقت ها هم پیش میاد چیزی که با چشم دیدم فراتر از انتظارم بوده.
امیدوارم روزی کلمبیا رو از نزدیک ببینم، اگر نشد هم قصه هاش رو میخونم و رویاپردازی می کنم.
چه آدم جالبی هستی، چه راحت مینویسی، دورادور دوستت دارم و امیدوارم بتوانی بهسفرهایت ادامه بدهی. من هم در بیست تا بیستوچهارسالگی کلی سفر کردم، اروپا و سوریه و لبنان را دیدم، سرتاسر ترکیه را ده بهده گشتم. آنموقع (سالهای۵۰ - ۱۳۴۹ = ۷۱- ۱۹۷۰) ترکیه کشور جالبی بود، اغلب مردم هفتتیر میخریدند و در هر ده ارتش یک عدد تانک گذاشته بود- موجب افتخار دهاتیها.
خواستم بروم آمریکا، ویزا ندادند. پارسال- ۱۳۹۸- در ۷۲ سالگی رفتم ارمنستان (ایروان نازنین) ویزای امریکا بگیرم و بروم اولین نوهام را ببینم. آن انگلوساکسونی که داخل اتاقک مصاحبه نشسته بود و فارسی صحبت میکرد، گفت: «بله بله، نوه نوه، خیلی مهمه!»
کل مدارکم را نگاه کرد، گفت: «کامل است! اما میدانید که رئیس جمهور ما ورود ایرانیها را قدغن کرده؛ ولی مورد شما چیز دیگر است. من مدارک شما را میفرستم بهواشنگتن تا آنها تصمیم بگیرند. دو ماه دیگر جواب را با ایمیل خدمتتان میفرستیم.»
چهار روز بعد پسرم خبر داد وارد سایت سفارت شده، دیده همان موقع آن انگلوساکسون دروغگو ردم کرده.
علاوه بر نوه، میخواستم بروم نیویورک، محلهی "برانْکْس"، خیابان "پارک" تا ببینم انبارهای دورهی ممنوعیت الکل چه شکلی شده- بهیاد گانگسترهایی که آن یکی عمو "ای. ال. دکتروف" در رمان بیهمتایش "بیلی باتگیت" آفریده- میخواستم بروم اسکلهی "کوینز"، مقابل بندرگاه نیویورک را ببینم و بهاقیانوس اطلس نگاه کنم؛ بهیاد "بو واینبرگ" که "داچ شولتس" او را سوار کشتی کرد، چند کیلومتر در اقیانوس پیش رفت، با همدستی "ایروینگ" پاهای بو واینبرگ را در لاوک سیمان گذاشت و وقتی سیمان سفت شد، آن آدم را بهاقیانوس پرت کرد.
البته الان از ۱۲ هزار کیلومتری میدانم گانگسترهای فعلی کجایند و چکار میکنند؛ اصلاً برایم جالب نیستند، محلهها مهماند و آدمهایی که گانگستر نیستند.
با امید بهموفقیتهای بعدی تو
چقدر جالب نوشتید.
چه حس خوبی داشت پیامهاتون
عااالی ،یه چیزی رو که دیدم تو مردم کشورهای آمریکای مرکزی، مخصوصا خانوماشون، تپلی و اغلب چاق هستن.و جالبه. فکر کنم کلا نژادشون این باشه و تو تمام آمریکای مرکزی هم این مدلی باشه. ولی در کل مهربونن
سلام حسین جان
درسته مردم لاتین خیلی اضافه وزن دارند
خیلی جالبه 😅 خیلی مردمشونو دوست دارم و کشور قشنگیه امیدوارم یه روز بتونم برم اونجا
1600 دلار رفت و برگشت ؟؟ یا فقط رفت؟
بلیط رفت و برگشت از ایران به نیکاراگوئه
با عرض سلام و خدا قوت به احمد آقای عزیز
واقعا از نوشته هات لذت میبرم.. از برنامه ریزی هات و بخصوص از خرج کردنات
چون با این وضع دلار و... همیشه آدم میترسه سفر خارجی رو...
یه ماه پیش یه سرچ از کوله پشتی نارنجی منو کشوند به سایتت از اون تاریخ به بعد هر روز کلی وقت میزارم برای خوندن سفرنامه هات..و جالب اینه که کلی هم دارم یادداشت برمیدارم ازشون جهت اطلاعات عمومی خودم در مورد کشورها و قاره های مختلفی که رفتی... (البته اگه اجازه هست)
از استرالیا و چین گرفته تا الانم که دارم آمریکای جنوبیت رو میخونم و دارم میرسم به هندوراس ت
موفق باشین و امیدوارم بازم بتونین با دلار 15 تومنی هم ادامه بدین و مارا هم در کناری دعا کنید که بتونیم...
سلام دوست عزیز
امیدوارم به هرکجا که دوست دارید سفر کنید
سلام و خیلی جالب بود دوست داشتم منم مثل شما میتونستم چنین سفرهایی برم ولی برام آنقدر تصاویر و صحبتهاکافی و خوب بود که انگار خودم همراه شما بودم
باسپاس
سلام و سپاس دوست عزیز