سفر به نیوزیلند شبیه یک رویا بود، یک رویای زیبا که دوست نداشتم ازش خارج بشم. بدون شک نیوزلند یکی از زیباترین سرزمین هایی بوده که تا به امروز دیدم. در طول سفر، گزارش هایی رو روزانه در اینستاگرام و تلگرام می نوشتم و یک عکس از اون روز سفر پست میکردم. وقتی بعد از سفر تصمیم گرفتم سفرنامه نیوزلند رو بنویسم دیدم هیچ چیز نمیتونه بهتر از مرتب کردن همون گزارش ها و اضافه کردن عکس بهشون باشه. اگر بخوام سفرنامه نیوزیلند و راهنمای سفر رو با جزئیات بنویسم شاید ماه ها نوشتنش طول بکشه و نمیدونم کی همچین وقت آزادی پیدا کنم. اگر میخواهید حال و هوای سفر به نیوزلند رو داشته باشید توصیه می کنم هر روز یک قسمتش رو بخونید. اگر هم میخواهید بدونید قبل نیوزلند کجا بودم، سفرنامه استرالیا رو بخونید.
فرود در شهر کرایست چِرچ نیوزلند
بعد از سفر در خط ساحلی شرقی استرالیا به همراه همسفرم رابین، سوار پروازی شدیم که استرالیا رو به مقصد نیوزلند ترک میکرد. پرواز هشت صبح هواپیمایی کانتاس به موقع حرکت کرد. کل مسیر سه ساعته تا شهر کرایست چِرچ نیوزلند از روی دریای تاسمان بود. ساعت سه بعد از ظهر به وقت محلی رسیدیم نیوزلند و مراحل ورود بدون مشکل انجام شد و فقط به سه تا گریپ فروت من ایراد گرفتند و همه کوله پشتی رو جستجو کردند.
با اینستاگرام در سفرها همراه من باشید. @safarnevesht
یک ون که میشه توش خوابید به قیمت حدود ۷۰ دلار (نیوزلند) برای یک روز از کمپانی لاکی رنتال اجاره کردیم. مراحل تحویل ماشین و جا دادن وسایلمون چهار ساعتی طول کشید. فقط نیم ساعت بهش میخندیدیم. خیلی قراضه ست و خیلی صدا میده. موتورش هم دیزلیه و توی سربالایی جون میکنه😅 ولی این ارزونترین گزینه ای بود که پیدا کردیم. آخر شب برای پیدا کردن یک جای پارک رایگان و خواب، سی کیلومتر به سمت جنوب شهر رانندگی کردیم. نیوزلند مثل استرالیا نیست و قوانین سختگیرانه تر هست. بیشتر احتیاط می کنیم و برای خواب هرجایی پارک نمی کنیم.
الان در نیوزلند بهار تازه شروع شده و همه جا گل های زرد رنگ دیده میشد. خود کرایس چرچ هم به گاردن سیتی معروفه و اکثر خونه ها ویلایی و با گل و گیاه تزیین شدند.
روز دوم بیشتر به خرید وسایل لازم برای سفر، لباس گرم، تجهیز ماشین و خرید سیم کارت گذشت. واسه شب دوم با یک هاستل صحبت کردم و قبول کرد در ازای پارک ماشین جلوی هاستل، خوابیدن توی ماشین و استفاده از امکانات هاستل (دوش گرم، آشپزخانه …) بیست دلار بهش بدیم. تقریبا همه شب رو به برنامه ریزی واسه ادامه سفر که تا حالا فرصتش نشده بود اختصاص دادم. نیمه های شب مرد میانسال با هیکل و چهره ای بسیار شبیه جمیزباند وارد لابی هاستل شد و با همه خوش و بش کرد (کاری که خیلی مرسومه توی هاستل ها). چون مشغول برنامه ریزی و نوشتن حساب کتاب ها بودم زیاد تحویلش نگرفتم. اما اون که فهمیده بود از ایران اومدم دست از سرم بر نمیداشت. جولیان تقریبا همه کشورهای دنیا از جمله ایران رو سفر کرده بود و خیلی ایرانی ها رو دوست داشت. وقتی توی فیسبوک اددم کرد فهمیدیم دوست مشترک هم داریم. جولیان که کلی ذوق کرده بود دست من رو گرفت برد یک اتاق دو تخته نشونم داد و گفت شما امشب باید اینجا بخوابید نه توی ماشین. تازه فهمیدم کسی که خیلی تحویلش نگرفته بودم صاحب هاستل بوده 🙈
دریاچه پوکاکی
از شهر کرایست چرچ که پرجمعیت ترین شهر جزیره جنوبی و سومین شهر پرجمعیت نیوزیلند هست خارج شدیم. مقصدمون به سمت جنوب و دریاچه زیبای پوکاکی بود. جاده ها بسیار زیبا بود و تقریبا همه جا مزارع پرورش گاو و گوسفند و حتی لاما و آهو دیده میشد.
برای ناهار از یک قصابی گوشت گوسفند خریدیم و کنار دریاچه سرخش کردیم. قبل از شب دو تا دریاچه دیگه هم دیدیم و بعدش یک جای رایگان برای پارک ماشین پیدا کردیم. الان از ساعت نه شب هم گذشته و هوا هنوز کامل تاریک نشده چون خیلی به جنوب نزدیک شدیم. فکر کنم شب یلدا اینجا ساعت دوازده شب آفتاب غروب میکنه 🌞
کوهستان کوک در جنوب نیوزلند
امروز بهترین روز سفر نیوزلند بود. دوازده کیلومتر کوهپیمایی در کوهستان کوک که بلندترین قله نیوزلند هم هست نه تنها خستگی نداشت، کلی هم بهمون انرژی داد. از شانس خوبمون هوا هم عالی بود و فقط کمی بارون اومد، معمولا توریست ها یکی دو روز برای هوای خوب کوهستان اینجا معطل میشند. دو تا یخچال طبیعی تاسمان و هوکر رو توی کوهستان دیدیم. متاسفانه بخش بزرگیشون آب شده و مابقی هم به سرعت در حال آب شدنه. بعد از ظهر به سمت شهر اومارو در سواحل شرقی نیوزلند حرکت کردیم. توی مسیر تا دلتون بخواد دریاچه و رودخانه دیدیم. اینجا میشه تمام طیف های رنگ آبی رو دید. همش داشتم به این فکر می کردم مگه یک کشور چقدر میتونه زیبا باشه؟! بعد از غروب آفتاب رسیدیم اومارو، یعنی دقیقا زمانی که پنگوئن های آبی که خیلی کوچک هستند از اقیانوس به خشکی میاند. محیط بان ها بشدت ازشون مراقبت می کنند و نمیشه زیاد بهشون نزدیک شد. عکس با فلاش هم ممنوعه چون استرس به این کوچولوها وارد میکنه. محل پارک ماشین و خواب امشبمون جایی در ساحل رودخانه وایتاکی بود. ریل قطار هم از کنارمون رد میشه و هر نیم ساعت اعلام حضور میکنه.
سنگ های موراکی و یک شب ایرانی در شهر دُنیدِن
یک روز نیمه بارانی که اکثرش رو در مسیر سواحل شرقی نیوزیلند به سمت جنوب حرکت کردیم. صخره ها بعضی جاها خیلی زیبا میشدند و جاهایی میشد شیرهای دریایی لم داده بر صخره ها رو دید. مزارع پرورش گاو و گوسفند هم که همچنان همه جا هست. عصر رسیدیم شهر دنیدن با استایل اسکاتلندی که دومین شهر بزرگ جزیره جنوبی هست و با دانشجویان و دانشگاه های زیادی که داره یک شهر دانشجویی محسوب میشه. شب مهمان یک زوج دوست داشتنی و جهانگرد ایرانی ساکن نیوزیلند هستیم 👌 چندین ماه قبل وقتی صفحه اینستاگرام روایتنگار رو دیدم و از برنامه ریزی دقیق سفرشون برای چین لذت بردم، به ذهنم خطور نمیکرد روزی در خونه گرم و دوست داشتنیشون در جنوب نیوزلند مهمان باشم.
ناگت پوینت وتانل بیچ در اقیانوس آرام
بعد از یک شب ایرانی و فراموش نشدنی در دُنیدِن از آرش و تایماز خداحافظی کردیم و با کلی انرژی راهی جاده شدیم. جاده ی ساحلی خلیج دنیدن که تا بالای تنها قلعه نیوزلند میرفت دوست داشتنی و زیبا بود. ورودی قلعه سی دلار بود که ما بدون تردید نه گفتیم. مقصد بعدی تانل بیچ بود. صخره ای کنار ساحل که بر اثر فرسایش، داخلش یک تونل بزرگ ایجاد شده بود. یک ساعت پیاده روی قطعا ارزشش رو داشت. بهترین جایی که دوشنبه دیدیم مکانی بود به اسم ناگت پوینت در نزدیکی فانوس دریایی. صخره هایی که وسط اقیانوس بالا اومده بود، شیرهای دریایی لم داده روی صخره ها، پرنده های آلباترس که لابه لای صخره ها روی تخم هاشون خوابیده بودند و موج هایی که سعی می کردند از صخره ها بالا برند، همه این حس رو به من میداد که وسط یک مستند نشنال جئوگرافی هستم. عصر دو تا آبشار زیبا به نامهای پوراناکویی و ملکلین رو توی مسیر دیدیم. یک غار کنار اقیانوس هم قصد داشتیم ببینیم که بدلیل بالا بودن آب امکانش نبود. برای خواب رسیدیم به جنوبی ترین قسمت نیوزلند و توی یکی از مکان هایی که برای کمپینگ رایگان اختصاص یافته، خوابیدیم. یک زمین چمن بزرگ نمناک و یک دستشویی.
جنوبی ترین نقطه نیوزیلند
مسیر دوساعته تا خلیج بولوف اینقدر زیبا بود که دلم به حال رابین سوخت، عقب ماشین خوابیده بود و این همه زیبایی رو نمیدید. علاوه بر مزرعه های گاو و گوسفند، آهو و لاما و اسب هم میشد دید. بره های چند روزه طوری روی تپه های سرسبز میدوند و چهارپا به هوا می پرند که انگار به جای شیر مادر، شراب شیراز نوش جان کردند.
در مسیر به سمت خلیج بلوف توی جاده های خاکی در حال رانندگی بودم و همسفر هم عقب ماشین خواب بود. از کنار یک مزرعه گوسفند عبور کردم. توقف کردم و مشغول تماشای تلاش صاحبان مزرعه و سگ های گله برای جابجایی گوسفندان شدم. خانم مزرعه دار اومد جلو و پرسید واست جالبه؟ من: بله جالبه مزرعه دار: ولی انجام دادنش اصلا کار جالبی نیست من: احتمالا همینطوره مزرعه دار: دوست داری بیشتر ببینی؟ من: میشه تکرار کنید؟ (بقدری تند صحبت میکرد که بعد از چهار بار تکرار خانم مزرعه دار هم نفهمیدم چی میگه) مزرعه دار نهایتا از فهمیدن من ناامید شد و با اشاره دست گفت دنبالم بیا من رو به داخل اتاقی برد که داشتند پشم گوسفندان رو کوتاه می کردند. همیشه دوست داشتم پشم چینی رو از نزدیک ببینم و کلی خوشحال شدم. سه نفر با ماشین داشتند پشم گوسفندان ترسیده رو از ته میتراشیدند و سه نفر دیگه هم مشغول تمیز کردن کارگاه و جمع آوری پشم ها بودند. بعضی از گوسفندها ناآروم بودن و همین باعث میشد بدنشون زخم و خونی بشه. موسیقی بسیار بلندی هم توی کارگاه پخش میشد تا به کارگران برای کار توی این محیط آلوده انرژی بده. هیچکس از حضور من و عکس گرفتن ناراحت نشد و همه لبخند میزدند. نیوزیلندی ها خیلی خوبن
بعد از دیدن خلیج بولوف به شهر اینورکارگیل رفتیم و اکثر روز رو اونجا بودیم. شستن لباس ها، پختن غذا، حمام و تمیز کردن ماشین اینقدر وقت گرفت که نفهمیدیم کی هفت عصر شد. حرکت کردیم به سمت دریاچه تِئانو. کمی به ساعت نه مونده بود و هوا داشت تاریک میشد که دیدیم دو تا ون پیچیدن توی فرعی. ما هم کنجکاو دنبالشون رفتیم. وقتی توقف کردند حدود بیست نفر دانشجو به همراه دو نفر میانسال که راهنماشون بودند خارج شدند. همگی تجهیزات غارنوردی داشتند. یکی از راهنماها اومد سمت ماشین ما و پرسید شما اول میرید توی غار یا ما بریم؟ پرسیدم توی غار علامت داره که کدوم مسیر رو بریم؟ جواب داد بله. گفتم خوب شما زیادید، ما اول میریم. با خوش شانسی غاری رو رفتیم که اصلا انتطارش رو نداشتیم اینقدر هیجان انگیز باشه. غار آهکی کلیفدن پر از چاله های آبی و دیواره های زیبا و البته مسیرهای سخت بود. رابین هر از گاهی مسیر رو اشتباه میرفت و باید میرفتم از بین صخره ها آزادش میکردم. زیباترین قسمت مسیر یک ساعته غارپیمایی جاهایی بود که کرم های شب تاب به دیواره ها چسبیده بودند. چراغ قوه رو که خاموش میکردم محیط تاریک غار با نورهای نقطه ای کرم ها شبیه قصه ها میشد. باور کردنش برای من که با چشمهام میدیدم سخت بود. دوربین من که هیچ، دوربین حرفه ای هم بعید میدونم بتونه این صحنه زیبا رو ثبت کنه. خیلی از زیبایی ها رو فقط چشم میبینه. منم سعی کردم همون چیزی رو که دیدم برای شما توصیف کنم.
آبدره میلفورد ساوند
ساعت سه صبح با سر و صدای رابین بیدا شدم. گفتم چه خبره؟ داشت با دست و پاش به پتو میکوبید و می گفت احمد بیچاره شدیم، کرم های شب تاب رو از غار با خودمون آوردیم توی ماشین، همه جا هستند لعنتیا! یک نگاهی به جرقه هایی که از تماس دست و پا با پتو ایجاد میشد انداختم و دوباره خوابیدم. نمیدونم توی مدرسه های آمریکا چی به بچه ها یاد میدند! فکر کنم به ما الکتریسیته ساکن رو توی دبستان آموزش دادند. یک تور کشتی میلفورد ساوند برای این روز از سفر رزرو کرده بودم. ساعت پنج و نیم از خواب بیدار شدم. تا اسکله سه ساعت راه بود و حرکت کشتی هم نه صبح. نیم ساعت آخر جاده ای که به اسکله میلفورد ساوند میرسید فوق العاده زیبا بود، تور دو ساعته کشتی هم بینهایت زیبا بود. میلفورد ساوند تنگه ای در غرب جزیره نیوزلند هست که هزاران سال قبل بر اثر حرکت یک یخچال طبیعی ایجاد شده. صدها آبشار و نهری که از کوه های بلند اطراف تنگه به داخل آب ریخته میشند صحنه ای رو ایجاد کرده که با عکس به خوبی نمیشه توصیفش کرد. بجز معدود آبشارهای بزرگ که از یخچال ها میاند، بقیه موقتی هستند. کاپیتان دو بار همه رو غافلگیر کرد و رفت زیر آبشارهای سرد. صحنه زیبای رد شدن فرودو و سم از دروازه آرگوناث در فیلم ارباب حلقه ها هم در این منطقه فیلم برداری شده.💍 قیمت عادی تور نود دلار بود. توی سایت، لحظه آخری چهل و پنج دلار خریده بودمش و واقعا ارزشش رو داشت. اینقدر از دیدن میلفورد ساوند انرژی گرفته بودم که تقریبا همه عصر هم رانندگی کردم. رابین میگفت تو مثل رباتی غروب رسیدیم شهر کویینزتاون. توریستی ترین شهر نیوزلند. جایی که به داشتن انواع ورزش ها و تفریحات مهیج معروفه. از بین همشون بانجی جامپینگ برام جالب بود و قصد داشتم برای اولین بار امتحانش کنم. قیمت صد و نود دلاریش رو که دیدم منصرف شدم.
روز دریاچه ها
کویینزتاون و هیاهوش رو ترک کردیم و از بالای کوه های اطرافش چند تا عکس گرفتیم. من و همسفرم هر دو از شهر و شلوغی فراری شدیم و تا به شهر بزرگ میرسیم سعی میکنیم زودتر ازش خارج بشیم. احتمالا بعد از پایان سفر مشکل خواهیم داشت. رابین از دیشب که خبر پیروزی ترامپ رو شنیده سرش درد گرفته و میگه میخواد نیوزلند پناهنده بشه 😅 بیشتر روز رو توی مسیر به سمت شمال و غرب بودیم. فقط یک توقف دو ساعته برای درست کردن سوپ و سالاد و سرخ کردن گوشت گوسفندی که شب قبل خریده بودیم داشتیم. توی مسیر چند تا دریاچه و آبشار و رودخانه دیدیم که مسلما برای اونها هم توقف داشتیم. جاده های کوهستانی در آخر به جاده کنار دریای تاسمان (دریای بین نیوزیلند و استرالیا) ختم شد. محل خوابمون جایی نزدیک یخچال طبیعی روباه در غرب کوهستان کوک هست.
یخچال های طبیعی فاکس و فرانز جوزف
همیشه همه چیز خوب نیست. امروز همش بارون اومد. صبح دریاچه متدون رو از برنامه حذف کردم چون اصل زیباییش به دیدن تصویر کوه کوک در اون بود و با وجود بارون امکانش نبود. یخچال طبیعی فاکس رو علی رغم بارون رفتیم و دیدیم. حدود ۵۰ دقیقه پیاده روی زیر بارون اونقدرها هم بد نبود. اجازه نزدیک شدن به یخچال داده نمیشد و فقط با راهنما میشد روی یخچال رفت. دلیلش هم خطرناک بودن عنوان شده بود ولی به نظر من بیشتر ایجاد شغل برای مردم این منطقه بود. یخچال بعدی به اسم فرانز جوزف حداقل دو ساعت پیاده روی داشت تا به نزدیکش برسیم. رابین انصراف داد و رفت توی یک استخر آب گرم. دلم نیومد تا اینجا اومدم نرم ببینمش. این یخچال از فاکس زیباتر بود و رگه های آبی رو میشد توش دید. البته که توی یک روز آفتابی خیلی زیباتر میبود. فقط با هلیکوپتر میشد روی یخچال فرانز جوزف قدم گذاشت. تورهاش از سیصد دلار شروع میشد که با بودجه من همخوانی نداشت. عصر زیر بارون شدید حرکت کردیم به سمت شمال. همچین بارونی رو فقط توی جنوب شرق آسیا اون هم برای چند دقیقه دیده بودم. وسط این بارون دو تا پمپ بنزین توی مسیر هم کارت های اعتباریمون رو قبول نکردند و نزدیک بود توی جاده بمونیم. وقتی که تقریبا باکمون خالی بود توی شهر کوچک راس که قبلا محلی برای تجمع کاشفان طلا بوده، یک پمپ بنزین کوچک به دادمون رسید. ساعت ۱۱ شب بود و ما همچنان در جاده ایم و باران ادامه داره.
صخره های پنکیکی و موریا گیت آرچ
صبح ما با دیدن پنکیک شروع شد، اما نه پنکیک خوردنی، مدل سنگیش. جایی توی سواحل غربی نیوزلند صخره هایی به شکل پنکیک داره. برخورد آب دریا به صخره ها و صدایی که ایجاد میکرد به همون زیبایی خود صخره ها بود. چند ساعتی به سمت شمال و در امتداد ساحل غربی رانندگی کردیم تا به روستای کارامه آ رسیدیم. از اونجا یک ساعت دیگه توی جاده های خاکی و گل آلود رفتیم تا به بزرگترین قوس سنگی نیوزلند برسیم. موریا گیت آرچ اینقدر بزرگ بود که شبیه غار بود. یک رودخانه بزرگ قرمز رنگ هم از وسط این سنگ که سوراخ شده و قوس رو ایجاد کرده بود رد میشد. دو تا غار هم در نزدیکی این قوس بودند، خیلی کوچک و ساده. از کارامه آ راهی به سمت شمال نبود، یک ساعت به سمت جنوب حرکت کردیم و کمی به سمت شرق کنار یک رودخانه خوابیدیم.
اتفاق امروز گم شدن کیف جیبی رابین بود. ویزا کارتش به کنار، گواهینامش هم گم شد. خودش بیشتر ناراحت کیفشه که باهاش خاطره داره. فکر کنم اگر پلیس موقع رانندگی مدارکش رو چک کنه به مشکل بزرگی بر بخوره. فعلا باید سعی کنم بیشتر از قبل رانندگی کنم.
پارک ملی آبل تاسمان، زیباترین پارک ملی نیوزلند
در مسیرمون به سمت شمال جزیره جنوبی کمی راهمون رو کج کردیم تا دریاچه زیبای نلسون رو بینیم. دریاچه ای با دو تا قوی باوقار مشکی و صدها مارماهی ترسناک که زیر اسکله قدیمی منتظر افتادن غذایی از دست توریست ها بودند. به همه این ها سندفلای های مزاحم رو هم اضافه کنید. سندفلای مخوف ترین پشه ای هست که من تا حالا دیدم و بیشتر در سواحل غربی نیوزلند هستند. یک هفته پیش سه تا نیش به مچ پای من زدند و هنوز خارش داره، درد میکنه و سایز مچم دو برابره!
با اینستاگرام در سفرها همراه من باشید. @safarnevesht
بخوام از زیبایی جاده های مسیر بگم دیگه تکراری میشه. جنگل و دشت و انواع مزارع، معمولا به زیبایی مقصدند.
عصر بود که رسیدیم پارک ملی آبل تاسمان، کوچکترین و شاید زیباترین پارک ملی نیوزلند. دیدن همه زیبایی های این پارک ملی چهار الی پنج روز پیاده روی نیاز داره که متاسفانه با شرایط سفر ما سازگار نیست. سه ساعتی و تا قبل از غروب آفتاب بخشی از زیبایی این پارک ملی و جنگل های صخره ای که به ساحل برخورد میکنه رو دیدیم. آبل تاسمان دریانوردی هلندی بود که حدود ۴۰۰ سال قبل، نیوزلند، جزیره تاسمانی (الان متعلق به استرالیا) و جزیره فیجی رو کشف کرد. برای شب یک کمپ نزدیک خلیج تاسمان انتخاب کردیم و مشغول پختن ماهی و برنج زیر نور ماه شدیم. تا یازده شب غذا پختن و خوردن طول کشید و حدودا نیمه شب مشغول آماده کردن کمپرون برای خواب شدیم.
زلزله و هشدار سونامی شب قبل
موقع آماده کردن ماشین برای خواب، چند دقیقه ای از نیمه شب گذشته بود که ماشین شروع کرد تکون خوردن. هم من هم رابین فکر کردیم اون یکی داره واسه شوخی ماشین رو تکون میده 😬 کمی به هم خندیدیدم و خوابیدیم. ساعت دو و نیم صبح صاحب کمپ که اخطار سونامی رو توی رادیو شنیده بود اومد و همه رو بیدار کرد و خواهش کرد برند روی تپه ای که همین نزدیکی بود.
زلزله هفت و شش دهم قدرت داشت و جایی که ما بودیم حدود صد و پنجاه کیلومتر با مرکز زمین لرزه فاصله داره. متاسفانه تا الان دو نفر کشته شدند، تعدادی از جاده ها بسته شده و هنوز خبری از میزان دقیق خسارت ها نیست.
سرگردانی در شهر نلسون
بعد از ماجراهای دیشب و زمین لرزه و هشدار سونامی و … بالاخره یک روز صبح من دیرتر از رابین از خواب بیدار شدم. توی تاریکی و عجله متوجه نشدم چمنی که روش رفته بودم خیس بوده و توی گل و لای گیر کردیم. یک کیوی که با ماشینش عبور میکرد چند بار داد زد که کابل بکسل داری؟ اینقدر تند و با لهجه حرف میزد که نمیفهمیدم چی میگه، فقط سرم رو به نشونه نفهمیدن تکون دادم. رفت و ۵ دقیقه بعد با کابل و قلاب اومد و با ماشینش کشیدمون بیرون. نیوزیلندی ها خیلی خوبن. همه جا خبر زلزله و خرابیشه و احتمالا با توجه به آروم بودن نیوزیلند و اینکه اینجا هیچ خبری نیست، خبر زلزله روزها همه تلویزیون و روزنامه رو پر کنه. شهر کایکورا که به مرکز زلزله نزدیک بوده هنوز برق و آب نداره.
رفتیم شهر نلسون و موندگار شدیم. بارون میاد و هوا کمی سرده. تنها راه ارتباطی جزیره جنوبی و شمالی کشتی هست. بندرگاه در هر دو جزیره آسیب دیده بود و باید منتظر بمونیم تا اسکله ها بازسازی بشه و بتونیم بریم جزیره شمالی. یک کشتی که موقع زلزله بین دو جزیره بوده تا همین چند ساعت پیش توی دریا سرگردان بود و به سختی تونست مسافرهاش رو پیاده کنه. ما حداقل روی زمین بودیم 😊👌👍 صدها پس لرزه اومد و هر چند دقیقه یکیش رو حس میکنیم. الان دیدم تلویزیون میگه به بچه ها بگین زمین داره باد دلش رو خالی میکنه و با شوخی کردن نذارید بترسند. یه موضوع جالب دیگه هم توی خبرها بود. سه تا گاو روی یک تپه گیر کردند. زلزله، سیل و رانش زمین تمام زمین های اطرافش رو شسته و هیچ راه دسترسی برای نجاتشون نیست. قراره با هلیکوپتر نجاتشون بدند. فیلمش رو توی کانال تلگرام میذارم. شب ماشین رو جایی پارک کردم که هم از دریا دور بود هم از ساختمان های بلند. بارندگی شدید هم ادامه داره.
شهر پیکتون در شمال جزیره جنوبی نیوزیلند
بعد از زلزله دو شب قبل، دیشب هم خیلی جاها بر اثر باران شدید سیل اومده و باعث تشدید مشکلات شده. مسیر ما به سمت شهر پیکتون و اسکله بسته شده بود. دیگه از توقف خسته شده بودم و گفتم برم تو جاده ببینم چی پیش میاد. چندین جای مسیر آب اینقدر بالا بود که اصلا نمیشد رد شد. بعضی مسیرها هم کوه ریزش کرده بود و نیمی از جاده بسته بود. خیلی از مزرعه ها هم کلا زیر آب رفته بودند.
بعد از چندین ساعت رانندگی و امتحان کردن جاده های مختلف و بی توجهی به علائم جاده مسدود است، بالاخره ساعت یک ظهر رسیدیم شهر پیکتون. توی اسکله دفتر همه شرکت های اتوبوس دریایی تعطیل بود. توریست اینفورمیشن گفت تا یک هفته دیگه هیچ رزروی انجام نمیشه و فقط کسانی که از قبل بلیط رزرو کردند میتونند برند جزیره شمالی! برگشتم توی ماشین و داشتم به این فکر میکردم واسه یک هفته چه برنامه ای بریزم که دیدم یک نفر داره میزنه به شیشه. شیشه ماشین رو دادم پایین. گفت اگه میخوای بری ولینگتون زود برو سوار کشتی شو. با خوشحالی ماشین رو روشن کردم و حرکت کردم به سمت کشتی. ورودی کشتی یک بلیط سیصد و پنج دلاری برای ماشین و دو مسافر خریدم و سوار کشتی غول پیکر شدیم.
مسیر سه و نیم ساعته که از بین صخره های سبز و زیبای مالبورگ ساوند عبور می کرد بدون مشکل خاصی سپری شد و ما با خوش شانسی موفق شدیم به جزیره شمالی و شهر وِلینگتون پایتخت نیوزیلند برسیم.
شب ایرانی در ولینگتون پایتخت نیوزلند
شب گذشته مهمان یک زوج ایرانی دوست داشتنی ساکن ولینگتون بودیم. بعد از زلزله و سیل دیشب نسبتا آروم بود. البته پس لرزه هایی بوده که من بدلیل خستگی حسش نکردم. امروز رو به گشت و گذار توی شهر ولینگتون، موزه و تپه های اطرافش مشغول بودیم. بعد از دو روز تعطیلی به علت زلزله و سیل امروز ادارات دولتی کارشون رو شروع کردند ولی خیلی از مغازه ها و کسب و کارهای خصوصی همچنان تعطیله. پایتخت نیوزلند یعنی شهر ولینگتون با چهارصد هزار نفر جمعیت در جنوبی ترین قسمت جزیره شمالی قرار گرفته. از این تعداد پانصد نفر ایرانی هستند.
با اینستاگرام در سفرها همراه من باشید. @safarnevesht
با توجه به موقعیت شهر که روی تپه های زیبای مشرف به خلیج ولینگتون هست اینجا همیشه باد میاد. چند تا مزرعه توربین بادی روی بلندی های اطراف هست که یکیش رو از نزدیک دیدیم. شدت بادی که تجربه کردم به نظرم شدیدتر از بادهای منجیل بود. اینقدر برای حفظ تعادل انرژی صرف کردم که پاها و کمرم درد گرفت. امشب هم مهمان گلسا و بابک بودیم و از یک محیط گرم ایرانی، هزاران کیلومتر دورتر از ایران، لذت بردیم. اون سه تا گاو معروف که فیلمشون رو توی تلگرام گذاشتم امشب هم توی اخبار بودند. بعد ازاینکه با هلیکوپتر نجاتشون دادند قرار شده دیگه کشته نشند. این سه گاو خوشبخت به مرگ طبیعی و در کهنسالی از این دنیا خواهند رفت.
فانوس دریایی قلعه
صبح زود با گلسا و بابک و ولینگتون زیبا خداحافظی کردیم. دیدن ایرانی های موفق در گوشه و کنار دنیا حس خیلی خوبی به من میده. مقصدمون ساحل شرقی جزیره شمالی بود. بعد از سه ساعت رانندگی توی هوایی که هر سه دقیقه از آفتابی به بارونی تغییر میکرد به اولین فانوس دریایی به اسم فانوس قلعه رسیدیم. البته از خود قلعه چیزی نمونده ولی اسمش هنوز رو فانوس هست. بقیه روز رو به سمت شمال حرکت کردیم و غروب آفتاب رسیدیم به شهر بندری نپیر. تنها محل کمپینگ رایگان شهر جای سوزن انداختن هم نداشت و مجبور شدیم دو ساعت دیگه توی یک جاده کوهستانی به سمت شمال حرکت کنیم. ساعت یازده شب رسیدیم شهر کرچک وایروآ. بیرون بارون شدید میومد. داخل ماشین سوپ درست کردیم و بلافاصله بعدش از شدت خستگی بیهوش شدیم.
خلیج کوک، اولین ورود اروپایی ها به نیوزیلند
امروز هم همش در امتداد ساحل شرقی و به سمت دماغه شرقی نیوزیلند رفتیم. این قسمت توریست خیلی کم میاد و جایی خوندم کمتر از یک درصد توریست ها اینجا رو توی برنامشون میذارند. قدری دور افتادست، دسترسی بهش راحت نیست و جای دیدنی فوق العاده ای نداره. در عوض جاده هاش زیبا و آرومه، گاهی کنار اقیانوس و گاهی پیچ میخوره توی کوهستان و دشت و جنگل. توی مسیر از خلیج تالاگا عبور کردیم. از اونجا یک مسیر سه ساعته پیاده روی بود تا به یک خلیج کوچک به اسم خلیج کوک برسیم. این خلیج اولین جایی هست که دویست و پنجاه سال قبل کاپیتان کوک بریتانیایی به عنوان اولین اروپایی قدم بر خاک نیوزیلند گذاشت و سرنوشت این سرزمین تغییر کرد. علاوه بر پیشینه تاریخی این خلیج، مسیر رسیدن به اونجا هم خیلی زیبا بود.
ملاقات با مائوری ها، بومی های نیوزیلند
ساعت پنج و نیم صبح از خواب بیدار شدم تا طلوع آفتاب رو از فانوس دریایی دماغه شرقی یعنی اولین جایی که آفتاب به خاک نیوزلند میرسه ببینم. توی محاسبات مسیر چهار کیلومتری با ماشین و پیاده روی شیب تپه فانوس دریایی اشتباه کرده بودم و بیست دقیقه بعد از طلوع آفتاب اونجا رسیدم. زیبا بود ولی قطعا طلوع زیباتر بوده. توی مسیرمون به سمت شمال و در امتداد ساحل شرقی توی یکی از مراکز تجمع مائوری ها (بومی های نیوزلند) توقف کردیم. امروز شنبه بود و تعداد زیادی از جوان های یک قبیله مشغول تمرین آواز برای مسابقات آواز مائوری ها بودند. آوازشون بسیار بلند و در عین حال دلنشین بود. تا حالا ندیده بودم آواز به این بلندی و ادامه دار. یکی از زنان مسن قبیله بهمون خوشامد گفت و از رابین خواست دوربینش رو خاموش کنه. بعد از چهل دقیقه لذت بردن از تمرینشون دوباره حرکت کردیم. جلوی یکی دیگه از مراکز تجمع مائوری ها (به معابد مائوری ها مارای گفته میشه) توقف کردیم. اونجا یک خانم معلم بود که یک بار در ماه به افراد علاقه مند، لهجه های مختلف زبان مائوری آموزش میده. امروز هیچ کدوم از شاگرداش نیومده بودند. اون هم فرصت رو غنیمت شمرد و دو ساعتی برامون از تاریخچه مائوری های این منطقه گفت. در آخر هم از ناهاری که برای شاگرداش تهیه کرده بود تعارفمون کرد، ما هم مسلما نه نگفتیم 🌞 در آخر یک کارت پستال از ایران به عنوان تشکر از وقتی که برامون گذاشته بود هدیه دادم و خداحافظی کردیم. از ساحل شرقی فاصله گرفتیم و اومدیم به سمت مرکز و شهری به اسم روتوروا. جایی که دریاچه زیاد داره و خیلی هاش هم آتش فشانی هستند. رابین که چند روزی میشه انرژیش تموم شده رفته توی شهر اتاق گرفته و من هم کنار دریاچه کوچک اوکارو زیر آسمون پرستاره نیوزلند در حال نوشتن سفرنامه هستم.
منطقه وایوتاپو و روز دریاچه های رنگی نیوزلند
منطقه اطراف شهر روتو روا اونقدر دریاچه داره که انتخاب بینشون سخته. قبل از اینکه برم دنبال رابین سه تاشون رو که هر کدوم یک رنگ آبی داشتند دیدم. بعد از سوار کردن رابین رفتیم به منطقه وایوتاپو یا آب های مقدس. ورودی منطقه حفاظت شده سی و دو دلار بود که برای دیدن یک جای طبیعی کمی گرون به نظر می رسید. یاد چین افتادم که برای دیدن هر منظره طبیعی هم باید بلیط میخریدی. از فرهنگ کیوی بعید بود همچین کاری بکنند. رابین هم شروع کرده بود نق زدن که پولمون رو تلف میکنیم، بیا آمریکا ببرمت پارک ملی یلواستون و همه این دریاچه های زیبا رو اونجا مجانی ببین! دیدن کل وایوتاپو حدود سه ساعت طول کشید. اینقدر زیبا بود نمیشد ازش دل کند. انگار وارد شهر جادوگرها شده بودم. حوضچه های آب با رنگ های مختلف از آبی و سبز پسته ای گرفته تا سیاه و قهوه ای و نارنجی. بعضی هاشون هم قل قل میکردند و بخار ازش بلند میشد. این پدیده های زیبا همش بر اثر فعالیت های زمین گرمایی رخ میده. از وایوتاپو که خارج شدیم رابین فکش افتاده بود و دیگه صحبتی از یلو استون نمیکرد 😅 عصر رفتیم یک چشمه آب گرم و تا شب توی حوضچه های آب گرمی که از چشمه صد درجه تغذیه میشد موندیم.
شهر لاکچری و کوه مانگانویی
دیشب کنار همون حوضچه های آب گرم خوابیدیم. صبح وقتی از سرما بیدار شدم خیالم راحت بود میتونم دوباره یک آب تنی داغ داشته باشم.
علت اینکه دو روز اطراف روتوروا موندیم این بود که رابین توی گوگل سرچ کرده بود این منطقه جزو بهترین ها برای دوچرخه سواری کوهستان هست. دیروز هم یک تکه سنگ پیدا کرده بود و توی آب گرم همش داشت وزنه میزد تا برای امروز آماده بشه. ساعت ده که بیدار شد گفت بدنم درد گرفته و نمیتونم برم دوچرخه سواری… دو تا آبشار کوچک در فاصله یک ساعتی روتوروا بود. بعد از دیدنشون حرکت کردیم به سمت ساحل شرقی. کوه مانگانوئی و شهری به همین نام در کنارش مقصدمون بود. علی رغم ترافیک تونستیم دو ساعت قبل از غروب آفتاب برسیم و مسیر یک ساعته تا بالای کوه رو پیاده روی کنیم. کوه آخر یک باریکه خشکی پیشرونده در دریا قرار داشت و از اون بالا شهری رو میدیدیم که هر دو طرفش آب بود. بهتر از این نمیتونم توضیح بدم 😊 شهر خیلی توریستی و گرون بود و جای مناسب برای کمپینگ ما نداشت. یک ساعت به سمت شمال رانندگی کردیم تا به یک جای مناسب کمپینگ کنار ایستگاه راه آهن قدیمی برسیم. شام ساندویچ دل و جگر گوسفند درست کردیم. اینجا دل و جگر نسبت به بقیه گوشت ها خیلی ارزونه، کیلویی پانزده هزار تومان(دلار؟؟).
خلیج کلیسای اعظم در سواحل شرقی نیوزیلند
امروز از روزهای خیلی خوب سفر بود چون هر دومون از جاهایی که دیدیم خیلی خوشمون اومد. صبح با دیدن یک آبشار زیبا که کمی شبیه آبشار بیشه ولی در مقیاس کوچکتر بود شروع شد. بعد، از باقیمانده های یک معدن طلا و ایستگاه راه آهن کنارش بازدید کردیم. در ادامه مسیرمون به سمت شمال چندتا ساحل دیدیم که همشون معمولی بودند بجز یکیشون که خانه های خیلی زیبایی کنار ساحل داشت. از کنار دو تا رودخانه رد شدیم و ناهارمون که ماهی بود کنار دومین رودخانه سرخ کردیم. یک طناب هم به شاخه درخت بسته شده بود که میشد تاب خورد و پرید وسط رودخانه. بدلیل ارتفاعش ترسیدم امتحان کنم. رابین پرید ولی به من توصیه کرد انجامش ندم. عصر رسیدیم به کوهی که همه طرفش دریا بود و زیباییش با کوه دیروزی برابری میکرد. بعد از اون به سمت ساحل آب داغ رفتیم. جایی که آب سرد اقیانوس به خشکی میرسید یک چشمه آب گرم وجود داشت. وقتی تا مچ پا توی آب سرد اقیانوس آرام میرفتی، آب گرم که از بین شن ها بالا میومد رو حس می کردی. کمی که جزر شد و آب دریا عقب نشینی کرد، کیوی ها با بیلچه هاشون اومدن و هر کدوم مشغول کندن یک حفره و درست کردن حوضچه آب گرم برای خودشون شدند. آخرین جایی که امروز دیدیم کَتِدْرال کُو یا خلیج کلیسای اعظم بود. فکر کنم بخاطر شکل عجیب صخره اسم کتدرال روش گذاشتند. یک صخره بزرگ که وسطش توسط آب سوراخ شده. حفره ارتفاعی حدود بیست متر داشت و شبیه طاق های ایرانی هلالی شکل بود. منظره مسیر رسیدن به این تونل و جزیره های توی دریا زیباییش کمتر از خود خلیج کلیسا نبود. تصمیم گرفتیم شب همینجا بخوابیم و طلوع آفتاب رو تماشا کنیم.
خلیج نیوچامز و خلیچ پورت جکسون
صبح ساعت پنج و بیست دقیقه بیدار شدیم و به سمت یک صخره در نزدیکی خلیج کلیسا که از دیروز نشونش کرده بودیم حرکت کردیم. نیم ساعت طول کشید تا به اونجا برسیم و موفق شدیم یک طلوع زیبا رو ببینیم.
بعد از درست کردن املت و خوردن صبحانه به سمت شمال حرکت کردیم. یک توقف توی خلیج نیوچامز داشتیم. بخشی ازمسیر نیم ساعته رسیدن به خلیج از توی آب رد میشد و رابین چون خسته بود خوابید و نیومد. کنار خلیج صخره بزرگی بود که از بالای اون رنگ آب فوق العاده زیبا بود. مرغ های ماهیخواری که توی آب شیرجه میزدند و تعداد زیاد مرغ های مینا، کارتن سرندیپیتی رو یادم آورد.
توی شهر کورماندل ناهار خوردیم و خودمون رو برای یک ماجراجویی آماده کردیم. از اونجا تا آخر یک دماغه پیشرونده در دریا شصت کیلومتر راه بود که بیش از نصفش جاده خاکی بود. همه جاده کنار دریا بود و قسمت های آخرش با ارتفاع حدود هشتاد متر بالای سطح دریا. یکی از زیباترین جاده های نیوزلند بود. درخت هایی داشت شبیه درخت های فیلم ارباب حلقه ها. رفت و برگشتمون پنج ساعت طول کشید و آفتاب غروب کرده بود. هر دو خیلی خسته بودیم و به جای خواب بعلاوه حمام گرم نیاز داشتیم. رابین یک اتاق توی یک مزرعه پیدا کرد به قیمت صد دلار. چون دیر اقدام میکردیم گزینه ارزونتری گیرمون نیومد. ساعت یازده شب رسیدیم به مزرعه و مَندی خانم مزرعه در رو برامون باز کرد. مندی کلی شاکی بود که چرا دیر اومدید و من گفته بودم ما زود میخوابیم. ظاهرا پیام آخرش به رابین نرسیده بود. مندی علی رغم ناراحتیش اونقدر مهربون بود که به جای یک اتاق دو تا اتاق بهمون داد و ما تا ده صبح فردا یک خواب راحت داشتیم.
قصه ماشین و خونه ما در نیوزیلند
ماشین ما توی سفر نیوزلند یک تویوتا هایس مدل دوهزار و یک هست که توی این پانزده سال عمرش بیش از پانصد هزار کیلومتر راه رفته. موتورش دیزله و من با صداش خیلی حال میکنم. روزهای اول میگفتم چرا این گاو و گوسفندها اینقدر به ما نگاه میکنند، بعدا فهمیدم بخاطر صدای ماشینه 😬 دندش اتوماتیکه، پنجره هاش دستیه و قفل مرکزی نداره، هر دری جدا باید قفل بشه. توی سر پایینی و کفی تا صد و سی کیلومتر هم میره ولی توی سربالایی باید التماسش کنی تا شصت تا بره. فرمونش لقی زیاد داره و من سعی میکنم نود تا بیشتر باش نرونم.
با اینستاگرام در سفرها همراه من باشید. @safarnevesht
طول ماشین پنج متره و ارتفاعش دو متر و شصت سانتیمتر. فقط دو تا صندلی جلوش داره که سوار شدن بهش راحت نیست، باید دستمون رو به جایی بگیریم و سوار شیم و تا حالا چندین بار جاهای مختلف بدنمون موقع سوار شدن ضربه دیده. کلا من حس کامیون رو نسبت بهش دارم تا یک ون. بریم سراغ داخلش، عقب ون دو تا صندوق بزرگ در امتداد طولی ماشین هست که ما از یکیش به عنوان کمد لباس و از یکی دیگش به عنوان کابینت لوازم آشپزخانه و مواد غذایی تر استفاده میکنیم. یک سینک ظرفشویی هم آخر ماشین (داخل) هست با یک تانک بیست لیتری زیرش و یک پمپ دستی. آب توی سینک هم از زیر ماشین بیرون میریزه. روبروی سینک ظرفشویی اجاق گاز تک شعله داریم که با مخزن گاز کوچک کار میکنه. تا پنج روز پیش اجاق گاز با اتصالاتی به بدنه ثابت شده بود. یک شب موقع رانندگی چمدون رابین افتاد روش، کنده شده و الان دیگه قابلیت جابجا شدن پیدا کرده 💥 زیر اجاق یک مخزن کوچک هست که ما برای مواد غذایی خشک ازش استفاده میکنیم. کنارش یک یخچال کوچک چهل لیتری هست که با باطری دوم ماشین کار میکنه. باطری دوم موقع رانندگی شارژ میشه. این ماشین برای خوابیدن سه نفر جا داره، دو نفر پایین و یک نفر بالا. ما از بالا به عنوان انبار وسایل خواب و کلا چیزهایی که کمتر بهش نیاز داریم استفاده میکنیم. آماده کردن تخت و لوازم خواب هر شب ده الی پانزده دقیقه طول میکشه و جمع کردنش هم تقریبا همینقدر زمان نیاز داره. چون خیلی دیر و فقط چند روز قبل سفر اجاره کردیم همه کمپانی های خوب ماشین هاشون تموم شده بود. این ماشین ارزونترین گزینه ای بود که پیدا کردیم از بدنام ترین کمپانی اجاره ماشین نیوزلند، لاکی رنتالز. اجاره ماشین روزی هفتاد دلار نیوزلند که تقریبا میشه صد و هشتاد هزار تومان. فکر میکردم همون روزهای اول خراب بشه ولی تا الان که خیلی خوب بوده و ایشالا که چند روز آینده هم سرپا باشه.
آبشار پیروآ و غار وایپو
مزرعه ای که دیشب توش خوابیدیم دویست تا گاو شیرده داره. ساعت شروع دوشیدن گاوها چهار صبح شروع میشه و من بدلیل خستگی زیاد دیدنش رو از دست دادم. مزرعه دو تا ساختمان داشت. ساختمانی که ما توش بودیم پنج تا اتاق خواب داشت و یک پذیرایی بسیار بزرگ. همه جا کاملا تمیز بود و با اشیاء قدیمی و آنتیک تزیین شده بود. ساعت ده صبح مَندی صبحانه ما شامل نون و کره و عسل و تخم مرغ و شیر تازه رو برامون آماده کرد و بعد از صبحانه قسمت های مختلف مزرعه رو به همراه برّه بانمکش لی لی نشونمون داد. موقع خداحافظی هم دو تا استیک که از گاوهای خودشون بود بهمون داد. توی مسیرمون به سمت شمال باید از اوکلند رد میشدیم و تمام سعیمون رو کردیم قبل ساعت سه و شروع ترافیک اینکار رو انجام بدیم. ساعت هفت عصر رسیدیم به آبشار پیروآ که خیلی کوچک بود ولی چون تقریبا توی مسیر بود ارزش دیدن داشت. ساعت هشت شب رسیدیم به دهانه غار وایپو. نوشته شده بود وارد بشی و از طرف دیگه خارج بشی نود دقیقه طول میکشه. رابین که تجربه خوبی از غار قبلی نداشت حاضر نشد بیاد توی غار و تنهایی وارد شدم. یک رودخانه وارد غار میشد که در طول غار هم ادامه داشت. غار بسیار گل آلود و لیز بود و بهترین مسیر همون توی رودخانه رفتن بود. بعد دو دقیقه اشکال زیبای داخل غار شروع شد و دو دقیقه بعد کرم های شب تاب سقف غار رو تزیین کردند. کمی جلوتر غار چند شاخه میشد و هیچ علامت راهنمایی که کدوم مسیر اصلیه وجود نداشت. تاریکی، تنهایی، ترس و آب سرد رودخانه باعث شد از ادامه منصرف بشم و قبل از اینکه راه ورودم رو گم کنم برگردم. کنار غار میشد خوابید ولی اینقدر پشه ها زیاد بودند که ترجیح دادیم یک ساعت به سمت شمال رانندگی کنیم و توی پارکینگ یک زمین راگبی بخوابیم.
آبشار وانگارِی و خلیج نهنگ ها
بعد از چند روز آفتابی و عالی امروز با هوای ابری شروع شد و در ادامه بارون اومد. اولین جایی که دیدیم آبشار وانگارِی بود. بعد رفتیم به سمت خلیج نهنگ ها که خبری از نهنگ اونجا نبود. یک محل پیک نیک توقف کردیم و استیک های خوشمزه که دیروز توی مزرعه بهمون داده بودند سرخ کردیم. بارون شروع شده بود که رسیدیم خلیج جزایر. اینجا یکی از خلیج های زیبای نیوزیلند هست با جزایر فراوان. متاسفانه بدلیل بارونی بودن هوا چیز زیادی پیدا نبود. عصر دو تا آبشار هارورو و رنگین کمان رو دیدیم که آبشار رنگین کمان حتی توی هوای ابری و بدون رنگین کمانش هم زیبا بود. شب برای درست کردن سوپ توی شهر کِری کِری نزدیک یک مک دونالد (جایی که عمده اینترنت سفرمون رو تامین میکنه) توقف کردیم. همینجا بود که کلید توی سوییچ شکست! اینکه چرا شکست ترجیح میدم توضیح ندم. بعد از زنگ زدن به چندتا کلیدساز نهایتا یکیشون که توی شهر کری کری بود و حاضر شد با هفتاد و پنج دلار بیاد کلید شکسته رو از توی قفل در بیاره. خوشبختانه ما روز اول یک کلید از روش درست کرده بودیم و گرنه نه تنها امشب کارمون انجام نمیشد، هزینش هم حدود سیصد دلار میشد. من که خوشحالم ساعت ده جمعه توی یک شهر کوچک با این پول مشکلمون حل شد.
صخره مقدس در شمالی ترین نقطه نیوزیلند
مقصد امروزمون شمال بود. نه شمال معمولی، شمالی ترین نقطه نیوزیلند! ساعت یازده ناهارمون رو کنار یک استخر شنا که اجاق گاز هم داشت درست کردیم. بلیط استخر با دوش آب داغ خوبی که داشت و اجاقش، برای هر نفر سه دلار بود، بسیار ارزان با استانداردهای نیوزلند. ادامه مسیرمون به سمت شمال در امتداد ساحل ناینتی مایل یا نود مایل بود. البته این نامگذاری اشتباهه و طول واقعیش نود کیلومتر هست که باز هم جزو طولانی ترین ساحل های دنیا محسوب میشه. ساحل عجیبی بود و رابین به گفته خودش مثل بچه هایی که دفعه اوله دریا میبینند دنبال موج ها میدوید. موج های ریز ادامه دار به مدت یک دقیقه آب رو تا کمر بالا میاوردند و بعد یک دقیقه موج های پس رونده غالب میشد و آب به سمت دریا عقب نشینی میکرد. در ادامه مسیر دماغه شمالی باریک و باریک تر میشد و گاهی ساحل شرقی رو میدیدیم، گاهی ناینتی مایل بیچ رو در ساحل غربی. ساعت هفت عصر به آخرین جایی که میشد با ماشین رفت رسیدیم. از اونجا تا فانوس دریایی رینگا فقط بیست دقیقه پیاده روی بود. اما فانوس توی شمالی ترین نقطه نیوزلند نبود. ما قدری ماجراجویی کردیم و تصمیم گرفتیم برسیم به شمالی ترین صخره نیوزلند. بعد از چهل دقیقه کوهپیمایی رسیدیم به جایی که باید صخره نوردی میکردیم. کار ما نبود و به فاصله دویست متری نوک نیوزلند رضایت دادیم و سعی کردیم قبل از اینکه هوا تاریک بشه برگردیم بالا و خودمون رو به فانوس دریایی برسونیم. وقتی رسیدم بالا و نوشته های اطراف فانوس رو خوندم تازه فهمیدم چرا کس دیگه ای به اون سمت نرفته. اون صخره در حقیقت جدا کننده دریای تاسمان در غرب و اقیانوس آرام در شرق نیوزلند هست. محل تلاقی دو دریا همیشه مواج و خروشانه و مائوری ها این خروش رو به لحظه رسیدن زن و مرد به هم و نمادی از زایش تشبیه کردند. یکی از دریاها در زبان مائوری اسم زنانه و اون یکی اسم مردانه داره. این صخره برای مائوری ها بسیار مقدسه، روی صخره رفتن و حتی نزدیک شدن بهش گناه بزرگیه!
به سمت اوکلند
دیشب جایی کنار ساحل و ده کیلومتر پایین تر از دماغه رینگا خوابیده بودیم. صبح دوباره به سمت فانوس دریایی حرکت کردیم و توی نور روز خوب اون منطقه رو دیدیم. اکثر روز رو در حال رانندگی به سمت جنوب و شهر اوکلند بودیم. یکبار برای دیدن رمل های شنی توقف کردیم. فکر نمیکردم نیوزیلند منظره های بیابانی هم داشته باشه. البته تپه های شنی اینجا به بزرگی اون چیزی که ما توی مرنجاب و ورزنه داریم نبودند ولی نکته جالبش به این بود که از یک طرف به دریا محدود شده بود و از طرف دیگه به جنگل. یکبار دیگه هم برای حوضچه های آب گرم طبیعی سولفور توقف کردیم. شانزده عدد حوضچه چوبی به سبک شرقی با آب های سیاه و قهوه ای و دمای متفاوت. کل مجموعه توسط یک خانم مسن مائوری اداره میشد و همه چیزش در عین سادگی دوست داشتنی بود. چند بار هم برای خداحافظی با اسب ها، گاوها و گوسفندهای نیوزیلند توقف کردیم. 🐄🐏🐎یازده شب رسیدیم به خانه ای که توی اوکلند گرفته بودیم و شب آخر رو به ماشین استراحت دادیم 🚐
خداحافظ نیوزیلند
روز خداحافظی از نیوزیلند زیبا و دوست داشتنی رسید. شستن لباس ها، تمیز کردن و به هم چسباندن اجزای جدا شده ماشین و خیلی کارهای کوچک دیگه تا ظهر طول کشید. دلمون نیومد اوکلند رو اصلا نبینیم. علی رغم وقت کممون رفتیم بالای یکی از تپه های وسط شهر و دیدیم که وسط یک شهر یک و نیم میلیون نفری هم میشه گوسفند پرورش داد 🐏🐏🐏 کمپانی لاکی رنتال هیچ ایرادی به ماشین نگرفت، فقط هفتاد و پنج دلار درآوردن کلید شکسته رو قبول نمیکرد و میگفت کلید جزو تعهدات ما نیست. دو دقیقه استدلال رابین که کلید از روز اول هم ترک داشت (که داشت) و گفتن اینکه توی جهان سوم هم اینجوری برخورد نمیکنند که شما میکنید کافی بود تا علاوه بر قبول فاکتور کلید کلی هم عذرخواهی کنند. ساعت چهار عصر فرودگاه اوکلند و منتظر پرواز به یکی از جزایر دوردست اقیانوس آرام.
توضیحات مختصر (و اطلاعات جالبی) راجع به نیوزلند
این سرزمین زیبا که هشتاد میلیون سال قبل از سایر سرزمین ها جدا شده مابین اقیانوس آرام و اقیانوس منجمد جنوبی قرار گرفته و از نزدیکترین خشکی که استرالیا هست بیش از دوهزار کیلومتر فاصله داره. نیوزلند یا زلاندنو برای اولین بار توسط اقوام مائوری حدود هزار سال پیش کشف شد و توی اون ساکن شدند اما تغییرات اصلی وقتی شروع شد که دویست سال قبل اروپایی ها به اینجا مهاجرت کردند و با نابود کردن جنگل ها و دامپروری، بسیاری از گونه های منحصر بفرد جانوری و گیاهیش رو منقرض کردند. نیوزلند از دو جزیره جنوبی و شمالی تشکیل شده که جزیره جنوبی بدلیل نزدیکی بیشتر به قطب سردتره و اکثر یخچال های طبیعی نیوزلند اینجا هستند. نیوزلند صد سال پیش، از بریتانیا مستقل شد و امروزه با سطح رفاهی که داره جزو یکی از کشورهای خوب برای زندگیه. مساحت نیوزلند حدود ۲۷۰ هزار کیلومتر مربع هست، یعنی ۱۶ درصد ایران و هفتاد و ششمین کشور دنیا از نظر مساحته. جمعیت نیوزلند نزدیک به ۵ میلیون نفره و از این نظر رتبه ۱۲۷ رو داره. نیوزلند حدود ۱۰ میلیون گاو، ۳۰ میلیون گوسفند و ۱ میلیون گوزن داره و بزرگترین صادر کننده لبنیات دنیاست. ۲۰ درصد صادرات شیر کل جهان در اختیار نیوزلنده. پرنده کیوی که خیلی شبیه میوه کیوی هست پرنده ملی این کشور هست و به مردم نیوزلند هم میگند کیوی، مثل ما که ایرانی هستیم.
ویزای نیوزلند
ما ایرانی ها برای سفر به کشور نیوزیلند که از نظر مسافت یکی از دورترین کشورها به ایرانه باید از قبل ویزای نیوزیلند رو بگیریم. متاسفانه این ویزا راحت نیست و دوستان زیادی رو دیدم که درخواست ویزاشون ریجکت شده. نگرانی اصلی دولت نیوزیلند اینه که یک نفر با ویزای توریستی نیوزیلند وارد این کشور بشه و دیگه خارج نشه! مسیر درخواست ویزای نیوزیلند با بقیه کشورها متفاوته و شاید بشه گفت کمی شبیه همسایش یعنی استرالیا هست. توصیه می کنم راهنمای ویزای استرالیا رو هم مطالعه کنید و اگر میخواهید تا اونور دنیا برید هر دو تا کشور رو ببینید. من اول برای ویزای استرالیا اقدام کردم و سپس مسیر ویزای نیوزیلند رو رفتم.
با اینستاگرام در سفرها همراه من باشید. @safarnevesht
سعی میکنم مختصری در مورد مراحل ویزای توریستی نیوزیلند که تقریبا همه مراحلش بصورت آنلاین هست براتون بنویسم. سایت اداره مهاجرت نیوزیلند کمی گیج کنندست و طول میکشه تا بفهمید کجا باید چکار کنید. من همه مراحل اپلای برای ویزای نیوزیلند رو خیلی ساده شده با لینک هاش براتون گذاشتم: برید تو وبسیات ریل می Real me که متعلق به دولت نیوزلند هست و یک اکانت اونجا بسازید. هر کاری که در ارتباط با نیوزلند داشته باشید باید این اکانت رو داشته باشید.
بعد برید به صفحه ویزیتور ویزا در وبسایت اداره مهاجرت نیوزلند و پایین صفحه روی Apply Now کلیک کنید.
ازتون میخواد که با اکانت ریل می لاگین کنید. وقتی وارد میشید انواع ویزاها شامل ویزای دانشجویی نیوزلند، ویزای دیدار نیوزلند، ویزای کاری نیوزلند، ویزای فامیل و ویزای گروهی نمایش داده میشه. روی ویزیتور ویزا کلیک کنید.
- پنج سوال بله خیر از شما پرسیده میشه. بعد از پاسخ روی Start My Application کلیک کنید.
- تعدادی سوال شخصی پرسیده میشه. همه اون هایی که به شما مربوط هست رو پاسخ بدید و روی ادامه کلیک کنید.
- سوالاتی در مورد سفر شما پرسیده میشه که پس از پاسخ گزینه ادامه رو بزنید.
- سوال میپرسه شخص دیگری هم میخواهید اضافه کنید. پاسخ و گزینه ادامه.
- این صفحه اطلاعاتی در مورد وضعیت سلامتی شما پرسیده میشه. پاسخ و گزینه ادامه.
- شش سوال در مورد جرم های احتمالی مرتکب شده میپرسه. پاسخ و گزینه ادامه.
- سوالاتی در مورد شغل شما پرسیده میشه. پاسخ و گزینه ادامه.
- سوال میپرسه کسی رو در نیوزلند دارید؟ پاسخ و گزینه ادامه.
- سوالاتی در مورد تحصیلات شما پرسیده میشه. پاسخ و گزینه ادامه.
- سوالاتی در مورد پدر، مادر، خواهر، برادر و فرزندان پرسیده میشه. پاسخ و گزینه ادامه.
- در مورد تاریخچه سفرهای شما سوال میپرسه. هر سفری به خارج از ایران داشتید رو توی این صفحه وارد کنید. روی گزینه ادامه کلیک کنید.
- در مورد سربازی و خدمت در ارتش سوال میپرسه. پاسخ و گزینه ادامه.
- سوالات زیادی در مورد دین، عضویت در گروه های سیاسی و شرکت و پشتیبانی در جنگ پرسیده میشه. پاسخ و گزینه ادامه.
- میپرسه خودت داری فرم رو پر میکنی؟ پاسخ و گزینه ادامه.
- بر اساس پاسخ هایی که در صفحات قبل دادید، از شما میخواد مدارکی رو آپلود کنید. (عکس، پاسپورت، گواهی مالی، کارت ملی، مدرک شغلی و مالی، کارت پایان خدمت، ویزاهای قبلی و هر مدرک اضافه تری که خود شما تمایل دارید اضافه کنید). مدارک فارسی باید ترجمه رسمی بشه و اصل مدرک بعلاوه ترجمش آپلود بشه. آپلود مدارک و گزینه ادامه.
- مرحله بعد پرداخت ۲۴۶ دلار نیوزیلند هست. باید آنلاین پرداخت کنید. بعد از پرداخت به احتمال بسیار زیاد به شما میگه که باید پاسپورتتون رو برای اسکن به یکی از مراکز ویزای نیوزیلند ببرید.
- مرکز وی اف اس نیوزیلند در ایران به آدرس تهران، میدان آرژانتین، خیابان الوند، خیابان بیست و هفتم (راشل کوری)، ساختمان شماره ۱۱، طبقه اول و تلفن مرکز ویزای نیوزیلند هم ۰۲۱۷۲۹۸۶۰۱۰ هست. باید به وبسایت وی اف اس نیوزیلند برید، بهشون ایمیل بزنید و درخواست اسکن پاسپورت بدید. هزینه اسکن پاسپورت ۴۵ یورو هست.
- میتونید فرم ها رو از وی اف اس دانلود کنید، پر کنید و ببرید وی اف اس نیوزلند تحویل بدید. هزینه این شیوه ۱۴۱+۵۸ یورو هست.
- به گفته اداره مهاجرت نیوزلند اکثر مواقع جواب ویزا بعد از ۲۴ روز مشخص میشه. امکانش هست در این مدت مدارک بیشتری از شما خواسته بشه. وقتی من برای ویزا اقدام کردم ویزای نیوزلند برچسبی بود و توی پاسپورت چسبانده میشد. اما الان ویزای نیوزلند مشابه ویزای استرالیا کاملا الکترونیکی شده و یک فایل پی دی اف براتون ایمیل میشه. اطلاعات تکمیلی رو با مراجعه به وبسایت سفارت نیوزلند یا مراجعه به سفارت نیوزلند به آدرس تهران، نیاوران، خیابان اقدسیه، خیابان موحدی دانش، خیابان گلستان شمالی، کوچه سوسن، کوچه پارک دوم، پلاک ۱ بدست بیارید. تلفن سفارت نیوزلند ۰۲۱۲۶۱۲۲۱۷۵ و فاکس سفارت ۰۲۱۲۶۱۲۱۹۷۳ هست. ساعت کاری سفارت نیوزلند ۱۰-۱۲:۳۰ روزهای یکشنبه تا پنجشنبه هست.
بهترین زمان سفر به نیوزلند
نیوزلند در نیمکره جنوبی قرار گرفته و فصل هاش برعکس ما هست. هوای کلی نیوزیلند با توجه به اینکه این کشور در طول جغرافیایی پایینی قرار گرفته و به قطب جنوب نزدیکه، به طور کلی سرده و تابستان های کوتاهی داره. بهترین زمان سفر به نیوزیلند تابستان یعنی از اواخر آبان تا اوخر بهمن ماه هست. سفر من در آبان ماه بود. سرما کمی اذیت کرد ولی از فصل پر مسافر (های سیزن) نیوزیلند هم که آذر و دی ماه هست دوری کردم.
بلیط پرواز به نیوزیلند
از ایران به نیوزیلند هیچوقت پرواز مستقیم وجود نداشته و پروازهایی با یک توقف هم تعدادشون کمه. هواپیمایی های امارات و قطر پروازهایی با یک توقف از ایران به اوکلند دارند که در بهترین حالت میشه بلیط رفت و برگشت ۱۸۰۰ دلار امریکا پیدا کرد اما معمولا نرخ ها بالاتر از این هست. ترکیش پروازهایی با دو توقف در استانبول و بانکوک داره و معمولا قیمت هاش ۲۰۰-۳۰۰ دلار امریکا ارزونتر از اون دو تا ایرلاین هست. رفت و برگشت من به نیوزیلند از استرالیا بود و قیمت بلیطم خیلی کمتر از این شد. بلیط کرنز استرالیا به کرایس چرچ نیوزیلند (یک توقف در بریزبن) با هواپیمایی کانتاس ۲۹۹ دلار امریکا شد. پرواز اوکلند به ملبورن هم با هواپیمایی ویرجین استرالیا ۱۵۰ دلار امریکا شد.
کرایه ماشین و حمل و نقل در نیوزلند
سیستم حمل و نقل در نیوزلند بدلیل جمعیت کم این کشور خصوصا در جزیره جنوبی خیلی خوب نیست. توصیه من برای سفر استرالیا کرایه ماشین هست. خیلی از مکان هایی که توی نیوزلند دیدم رو با استفاده از حمل و نقل عمومی و توی این مدت محدود نمی تونستم ببینم. توی نیوزلند چندین کمپانی کرایه ماشین هست که انواع ماشین و کمپرون (campervan) رو با قیمت هایی که از ۲۰ دلار نیوزلند شروع میشه اجاره میدهند. اگر کمپرون نگیرید و ماشین داشته باشید، هر شب باید به فکر محلی برای خوابتون باشید (هتل، هاستل، ایربی ان بی …) یا خیلی ساده تر یک چادر مسافرتی با خودتون ببرید. می تونید ماشین یا کمپرون رو در شهری تحویل بگیرید و در شهر دیگری تحویل بدید. بعضی از کمپانی های کرایه ماشین برای این کار مبلغ اضافه ای دریافت می کنند. کمپانی های خوب علاوه بر اینکه قیمت هاشون بیشتره معمولا از چندین ماه قبل ماشین هاشون کامل رزرو میشه. خیلی از توریست ها که با ویزای کار و تعطیلات به نیوزلند میاند و یک سال اونجا می مونند اقدام به خرید ماشین می کنند. اگر مدت سفر شما بیش از یک ماه باشه خرید ماشین یا ون می تونه گزینه منطقی باشه. بر خلاف استرالیا که پلیس چندین بار برای چک کردن مدارک و تست الکل متوقفمون کرد، توی نیوزلند پلیس های خیلی کمی دیدیم. قیمت هر لیتر گازوئیل حدود ۱ دلار و هر لیتر بنزین ۱.۷ دلار بود. ماشین ما دیزلی بود ولی در عوض عوارض جاده ای برای ماشین های دیزلی رو باید پرداخت می کردیم. مالیات دیزل برای ماشین ما ۷ سنت برای هر کیلومتر رانندگی بود. توی سفرنامه نیوزیلند به ماشینی که اجاره کردیم اشاره کردم.
محل اقامت در نیوزیلند
هتل ها و هاستل ها توی نیوزیلند قیمت بالایی دارند و پیدا کردن هاستل فقط توی شهرهای بزرگ ممکنه. از هتل استفاده نکردیم و فقط شب دوم یک هاستل در کرایست چرچ رفتیم. چند باری هم از ایر بی ان بی استفاده کردیم و بقیه شب ها توی ماشین خوابیدیم. حتی وقتی ماشین داشته باشی اجازه نداری هرجایی پارک کنی و داخل ماشین بخوابی یا به اصطلاح کمپ بزنی. باید در محل هایی که مخصوص کمپینگ هست پارک و استراحت کنید. در سرتاسر نیوزیلند مکان های زیادی برای کمپینگ در نظر گرفته شده که فقط تعداد کمی از اون ها رایگان هست. نیوزیلند قوانین بسیار سختگیرانه ای برای کمپ کردن در مکان های غیر مجاز داره و جریمه هاش سنگینه. برای پیدا کردن مکان های کمپ کردن و قیمت هاشون، همینطور جاهای دیدنی نیوزلند از اپلیکیشن ویکی کمپز نیوزلند استفاده کردم. اپ رایگان نیست و قیمتش حدود ۳ دلار نیوزلند هست. توی نیوزلند از کوچ سرفینگ استفاده نکردم. اما با این مردمان دوست داشتنی که دیدم حدس میزنم پیدا کردن میزبان کار راحتی باشه.
غذا و خورد و خوراک در نیوزیلند
در کشور نیوزیلند قیمت غذای رستوران ها پایین نیست و از ۱۰ دلار شروع میشه. اگر میخواستیم وعده های غذایی رو در رستوران بخوریم هزینه هامون سر به فلک میکشید. البته فست فودهای زنجیره ای مثل مک دونالد هم ساندویچ با قیمت مناسبی از ۳ تا ۱۰ دلار دارند. فقط دو بار از رستوران غذا خریدم. ما غذای خودمون رو با خرید مواد اولیه از سوپرمارکت های زنجیره ای مثل نیو ورلد، کانت داون، پک ان سیو و فور اسکور تهیه می کردیم و غذاهای ساده مثل ماهی سالمون، تخم مرغ، گوشت قرمز، جگر، برنج، سالاد و سوپ درست می کردیم. این به این معنی نیست که غذامون ارزون می شد چون مواد اولیه بویژه سبزیجات در نیوزیلند گرون بودند، حتی گرون تر از استرالیا! بر خلاف استرالیا که همه جا میشه پارک هایی که باربیکیو برقی یا گازی دارند پیدا کرد، توی نیوزلند از این خبر ها نیست و تقریبا همیشه از اجاق گاز ماشین برای پخت و پز استفاده کردیم.
مسیر حرکت من در نیوزلند
توی این سفر حدودا چهار هفته ای که از کرایست چرچ شروع شد و به اوکلند ختم شد سعی کردم همه قسمت های سرزمین اصلی نیوزلند رو ببینم. فقط دو قسمت رو فرصت نکردم، یکی شهر کایکورا و منطقه اطرافش در جزیره جنوبی و دومی منطقه اطراف کوهستان تاراناکی در غرب جزیره شمالی. مسیر خلاصه شده ۷۰۰۰ کیلومتر حرکت من رو در نقشه زیر میتونید ببینید:
اینترنت و سیم کارت در نیوزیلند
اینترنت در نیوزلند به خوبی استرالیا نبود و وای فای مجانی بجز رستوران های مک دونالد جای دیگری پیدا نمیشد. به دلیل نیاز دائمی به اینترنت هم برای برنامه ریزی سفر و هم اپ های مسیریابی، ترجیح دادم که همیشه اینترنت داشته باشم. توو دیگری یا دو درجه یکی از بهترین ارائه دهنده های خدمات سیم کارت توی نیوزیلند هست که البته قیمتش هم گرونه. تقریبا هر جایی که شهر، روستا یا مزرعه ای بود خط میداد ولی در جاده هایی که از شهر و روستا فاصله داشت خصوصا غرب و شمال غرب جزیره جنوبی آنتن دهی بسیار ضعیفی داشت. سیم کارت ۲ دلار و پکیج اینترنت ۷ گیگ ۱ ماهه بعلاوه تماس و پیامک نامحدود در داخل نیوزلند ۶۰ دلار شد.
مهاجرت به نیوزیلند
مهاجرت موضوع پیچیده ای هست و من اصلا قصد ندارم در مورد مزایا و معایبش و اینکه برای چه کسی مناسبه صحبت کنم. خود من خیلی سال پیش به مهاجرت تحصیلی به اقیانوسیه فکر کردم. اگر بخوام بین استرالیا و نیوزلند یکی رو انتخاب کنم احتمال زیاد نیوزیلند انتخاب من باشه، چون آرومتره، شلوغ نیست و از نظر من طبیعت زیباتری داره. یک مشکل نیوزلند دوری به سایر سرزمین هاست و یکجورایی اون گوشه دنیا پرت افتاده، اگر حواسش نباشه ممکنه از کره زمین هم بیافته بیرون این دور بودنش بخصوص نسبت به ایران از نظر من نکته منفی هست. خونه دو تا زوج ایرانی در نیوزیلند بودم و با هر دو در مورد تجربشون از مهاجرت به نیوزلند صحبت کردم. آرش و تایماز مهاجرت تحصیلی کرده بودند و از محیط دانشگاه و شهرشون رضایت کامل داشتند. البته کمی هم از تعطیلات کم و دور بودن فاصله تا ایران شکایت داشتند. بابک و گلسا مهاجرت کاری کرده بودند و خیلی زود تونسته بودند کار مرتبط با رشتشون رو پیدا کنند. بعد از ۱ سال تونسته بودند با وام خانه بخرند و اونها هم رضایت کامل از زندگیشون داشتند. گلسا میگفت قیمت خانه بدلیل ورود چینی های پولدار و سرمایه گذاری در بخش املاک خیلی بالا رفته و خود نیوزیلندی ها که به این افزایش قیمت خانه عادت نداشتند حسابی شاکی هستند. اگر به آب، دریا و ورزش های آبی علاقه زیاد دارید هم نیوزلند یک کشور عالی میتونه براتون باشه چون هر جایی سکونت داشته باشید اقیانوس نزدیکتون هست. البته شنا در اقیانوس فقط ماه های کمی از تابستان امکان پذیره چون به قطب نزدیکه و آب اقیانوس سرده. نیوزیلند انواع ویزاهای مهاجرت شامل ویزای مهارت، ویزای کار آفرینی و ویزای سرمایه گذاری داره. اگر میخواهید بدونید ویزای مهارت شامل حال شما میشه یا نه مستقیم به زیرشاخه وبسایت اداره مهاجرت نیوزلند برید و امتیازهاتون رو محاسبه کنید. اگر امتیاز بالای ۱۰۰ گرفتید یعنی شرط لازم برای شروع پروسه ویزای کاری مهاجرت نیوزیلند رو دارید. باید یک نامه انگیزشی که بهش EOI گفته میشه خطاب به اداره مهاجرت بنویسید. اگر نامه شما قانع کننده بود بهتون جواب مثبت میدن تا مراحل بعدی رو انجام بدید.
اگر بتونید یک موقعیت شغلی مناسب خودتون پیدا کنید و کارفرما رو قانع کنید شما نیروی مناسب اون کار هستید، امتیازهاتون بالاتر هم میره. توصیه میکنم در صورتی که واقعا قصد مهاجرت به نیوزلند رو دارید سری به وبسایت کاریابی نیوزیلند بزنید.
هزینه های سفر نیوزلند
نیوزیلند کشور گرونی هست و قیمت ها حتی از استرالیا هم کمی گرونتر بود. خورد و خوراک، حمل و نقل، کرایه ماشین و قیمت سوخت همه از استرالیا بیشتر بود. واحد پول این کشور دلار نیوزلند هست و هر جا توی سفرنامه نیوزیلند دلار تنها استفاده کردم منظور همون دلار نیوزلند هست. هزینه های این سفر بیشتر از مقداری شد که اول پیش بینی کرده بودم و از یک سفر بک پکری فراتر رفت. در ادامه ریز هزینه های سفرم نوشته شده. فقط دقت کنید این هزینه های من در یک سفر دو نفره هست. یعنی مثلا اگر من همسفر نداشتم هزینه کرایه ماشین و گازوئیل دو برابر میشد.
- هزینه اینترنتی ویزا و برچسب ویزا: ۲۰۰ دلار
- بلیط هواپیما: ۴۵۰ دلار امریکا
- خورد و خوارک و نوشیدنی و برخی لوازم آشپزی: ۴۱۴ دلار
- اقامت شامل هاستل، ورودی کمپ سایت و ایر بی ان بی: ۱۳۳ دلار
- لاندری (شستشوی لباس): ۲۹ دلار
- گازوئیل: ۴۰۵ دلار
- کرایه کمپرون: ۹۶۴ دلار
- سیم کارت و اینترنت همراه: ۶۲ دلار
- تور کشتی میلفورد ساوند: ۴۵ دلار
- اتوبوس دریایی از جزیره جنوبی نیوزیلند به جزیره شمالی: ۱۵۳ دلار
- ورودی وایوتاپو (سرزمین عجایب و دریاچه های رنگی): ۳۳ دلار
- ورودی دو تا آب گرم: ۲۶ دلار
- عوارض عبور از پل اوکلند: ۳ دلار
- مالیات خودرو گازوئیلی برای جاده های نیوزلند: ۱۸۶ دلار
جمع کل هزینه های بالا میشه ۲۶۵۳ دلار نیوزیلند بعلاوه ۴۵۰ دلار امریکا.
.قیمت هر دلار آمریکا در زمان آغاز سفر ۳۶۰۰ تومان و هر دلار نیوزلند ۲۵۷۰ تومان
با اینستاگرام در سفرها همراه من باشید. @safarnevesht
کل هزینه ها پس از تبدیل به پول ایران: ۸،۴۳۸،۰۰۰ تومان.
تاریخ سفر: پاییز ۱۳۹۵ (بهار ۲۰۱۶ نیوزیلند)
احمد خانی عاشق سفر و دیدن سرزمین های متفاوت
۷۳دیدگاه
سلام جناب خانی عزیز.
از سفرنامه شما بسیار لذت بردم.
خواستم بدونم تفاوت فرهنگی و دیپلماتیک(ویزا و ..) نیوزیلند و استرالیا چقدر هست؟
سلام علی جان
نیوزلند قدری بیشتر از استرالیا سختگیری میکنه
سلام آقای خانی اگه وقت داشته باشین سفرنامه های خودتون رو در قالب یه کتاب بنویسین مطمئنم خیلی جذاب میشه من خودم اولین نفری هستم که کتابتون رو میخره
سلام دوست عزیز
سپاس از لطفتون
احتمالا روزی که همه کشورها رو دیدم شروع به نوشتنش کنم ...
عالی بود
ممنون
تا الان هیچ تصوری از نیوزیلند نداشتم و فکر نمی کردن آنقدر زیبا باشه
شما چه سالی نیوزیلند بودید؟
سلام و سپاس دوست عزیز
پاییز ۱۳۹۵
(تاریخ تمام سفرنامه ها را در انتهاش نوشتم.
سلام جناب خاني با خوندن چندباره سفرنامه كرواسي سفر ١١ روزه بسيار خوبي به اين كشور بينظير داشتم و سفرنامه نيوزلند را كه نخونده بودم در اوقات انتظارم در اداره جات امروز به پايان رسوندم قطعا كه نيوزلند بينظيره ولي اطمينان دارم زيبايي نگاه تو و قلم شيوات اين زيبايي را به مراتب بيشتر و خوندني تر كرده ممنون كه تجربيات خوبت را با همه علاقه مندان به سفر به اشتراك ميذاري
سلام و سپاس احسان عزیز
امیدوارم به نیوزلند هم سفر کنی و حسابی از سفرت لذت ببری
من رشتم انیمیشن سازی هست و میخاستم مهاجرت کاری بکنم به کشور هایی که صنعت انیمیشن سازی دارن (این رشته توی ایران خیلی کم درامده)
ژاپن ، فرانسه، کانادا، امریکا،انگلیس، عربستان!!، استرالیا و ایرلند این امکان رو دارن البته من پشتوانه مالی خیلی کمی توی ایران دارم اصلا نمیدونم میشه با این پول کم مهاجرت کرد اصلا؟
و من هیچ کس رو نمیشناسم که در باره این کشور ها ، این که کجا برای یه ایرانی مناسبه و کیفیت زندگی و درامد این رشته توی اون کشور ها چقدره ازش سوال کنم
ای کاش شما که جهانگرد هستید میتونستید یه جوری راهنماییم کنید......😓
خلاصه اگه میتونید راهنماییم کنید که ممنون میشم .......
رامیشمبا خوندن سفرنامه تون عااااشق نیوزلند شدم ای کاش برای رشته من اونجا کار زیاد پیدا میشد 😬💔
سلام
اولین قدم اینه که زبانتون خوب باشه، بعدش میتونید توی اینترنت هر اطلاعاتی که خواستید رو بدست بیارید.
واقعا سفرنامه نیوزیلند عالی بود. توی سفرنامه هایی که از شما خوندم به نظرم نیوزیلند قشنگ ترین و دوست داشتنی ترین کشور هست.
اون عکسی که توی دماغه رینگا گرفتی خیلی هیجان انگیز بود. منتهی الیه شمالی سرزمین نیوزیلند، جایی که برای بومیان مقدسه، اصلا یه حس خاص بهم داد.
سلام محسن جان
نیوزلند فوق العاده بود!
سلام بسيار عالي بود شايد براي من كه نميتونم به اين جور سفر هاي رويايي بروم خواندن و ديدن عكساهاي اين سفر نامه برام كلي لذت داشته باشه
ممنون از شما و همسفرتون
سلام دوست عزیز
خوشحالم با من همسفر شدید
سلام. واقعاً عالی بود و لذت بردم این اولین باری بود که این سایت می دیدم. برای تحقیق در مورد نیوزیلند در حال سرچ بود که سایت شما رو دیدم. همه مطالب و تصاویر واقعا عالی بود. الان هم می خوام سفرنامه استرالیا رو بخونم. مطمئنا از این به بعد خواننده دائمی وب سایت هستم
سلام دوست عزیز
خوش آمدید
سلام. احمد جان من سفرنامه هاتو به آفریقا و آسیا و اقیانوسیه تا حالا خوندم. واقعا لذت بردم و خوب هم توصیف میکنی. مناظر نیوزیلند خیلی زیبا بود.
سلام حمید جان
خوشحالم واست جذاب بوده و لذت بردی
فوق العاده بود . از معدود کسانی بودین که سفرنامه کامل و در عین حال خلاصه رو ارائه دادین 🙂🙂 من هر وقت میگفتن در آینده کجا سفر میکنی میگفتم ونیز ایتالیا ولی نیوزیلند هم واقعا دلمو بدست اورد 😅😅 ممنون از این که وقت گذاشتین برا سفر نامه 🙏🙏
سلام و سپاس دوست عزیز
خوشحالم براتون مفید و جالب بوده. ایشالا سفر خودتون
عجب سفرنوشتی بود...
هم خواندنی بود و هم اطلاعات دقیقی داشت.
سال ها پیش پدرم برای تحصیل رفته بود نیوزیلند و از قضا من اونجا به دنیا اومدم. اما برای رفتن و زندگی در نیوزیلند همیشه تردید داشتم. سفرنوشتتون کمکم کرد. ممنون
سلام دوست عزیز
خوشحالم براتون مفید بوده. امیدوارم تصمیم خوبی بگیرید.
سلام تقریبا دارم هرچند روز یک بار که وقت کردم مقاله های شما رو میخونم فوق العاده بود تقریبا تمام زلاندنو رو گشتین خیلی هم خوب عالی فوق العاده بعد از زلاندنو به ایران برگشتید یا اینکه به مسافرتتون ادامه دادین؟ قربان شما فعلا ✋
سلام حمید جان
ممنونم. بعد از نیوزلند به ساموا رفتم.
سلام احمدآقا
سفرنامه نیوزلند شما رو خوندم و لذت بردم.
ان شالله همیشه سلامت و سرزنده باشید و به گردش و مسافرت بتونید ادامه بدید.
اگه به انگلیس هم تشریف آوردید بدون تعارف خوشحال میشم در خدمتتون باشم.
خودمم به مسافرت وگشت و گذار علاقمندم و مایلم از تجربیاتتون بهره مند بشم.
ایمیلم رو که دارید هروقت تشریف آوردید حتما برام پیام بذارید.
ارادتمند
ذبیح طسوجی/ برمینگام انگلستان
سلام دوست عزیز
ممنون از لطفتون
سفر نیوزلند فوق العاده بود. امیدوارم به انگلستان هم سفر کنم
احمد جان بی نظیر بود سفرنامت و واقعا لذت بردم از خوندنش
امیدوارم همیشه دلت شاد باشه
سلام سجاد عزیز
ممنونم، شما هم شاد و خرم باشی
سلام.
من امروز 99/9/3توی تلوزیون مستند نیوزیلندو دیدم توی گوگل سرچ کردم ببینم چجور جایی اصلا کجای کره زمینه...
بعد کشیدن نقشش روی A4 . نمیدونم چجوری شد ک توی سایت شما سر درآوردم و الان 4 ساعته دارم با جزئیات تمام سفرتونو روی برگم سیاه میکنم.همش فک میکنم اگه منم یه روزی برم اونجا اینجاهایی ک نام بردیدو بلد باشم!😊
همه چیزو نوشتم تا رفتم چیزی از قلم نیفته
آخرش حساب کتابا و ویزا و .... الان 70 میلیون میخواد واسه این سفر...
ولی واقعا با نوشته هاتون من یکی که سفر کردم بدون اینکه توی اون شرایط زلزله و ... قرار بگیرم😄. عالی تر از هر مستندی بود ک تابحال دیدم. از اون دوتا قو سیاه هم توی مستنده گفته بودن☺. من دوتا کوچولو دارم. امیدوارم یه روزی خیلی راحتر بچه هام بتونن برن این جاهارو ببینن😔. مرسی
سلام دوست عزیز
خیلی خوشحالم سفرنامه براتون جذاب بوده و تونستم شما را همسفر کنم. این پیام خوب بهم انرژی میده تا دوباره نوشتن رو شروع کنم.
امیدواریم فرزندانتون به هرکجا که دوست دارند سفر کنند.
یک ایرانی با یک همسفر آمریکایی😁
امیدوارم همسفرت از اینکه ترامپ رای نیاورده خوشحال باشه.
ممنونم از سفرنامه زیبا و خواندنی شما اوقات خوبی را با تصورات خودم از خاطرات شما گذراندم امیدوارم هرجا هستید سالم و سلامت باشید.
دوستدار شما محمدحسین
سلام محمد عزیز
احتمالا خوشحاله :)
میشه گفت زیباترین کشور دنیاست از نظر طبیعت.
قسمت به طرف اوکلند فونتها به هم ریخته احمد جان.
سلام و سپاس مسعود جان
با چه مرورگری دیدید؟ رفرش کردید حل نشد؟
چند بار دیشب و امشب رفرش کردم درست نشد. همین الان حل شد. سپاس
سلام اینکه آدم به یه شهر یا کشور مثل نیوزلند حس خوب داره این به مردم اون شهر مربوط میشه یا زنده و پرجنب و جوش بودن اون شهر یا کشور؟امیدوارم در آینده بتونید به کشورهایی که تا به حال سفری نداشتید هم سفر کنید(انگلیس ایرلند ایسلند اسلواکی ولز بوتان جاماییکا پورتوریکو نپال هنگ کنگ آمریکا مصر مغولستان هنگ کنگ ترکمنستان پاکستان کویت بلاروس و .....).امیدوارم من هم مثل شما بتونم جهانگرد بشم.
سلام
حس خوب در یک کشور بستگی به برآیند اتفاقاتی که برای شما در اون زمان میافته داره. حتی ممکنه یک اتفاق خوب برای خانوادتون در ایران باعث بشه اون سفر برای شما خاص بشه
با سلام با وجود اینکه هنوز همه صفحه ها رو نخوندم ولی فکر کنم جامع ترین راهنمای سفر را شما ارایه داده اید با تشکر
سلام محمد جان
خوشحالم براتون جالب بوده
لینک سفرنامه رو یکی از دوستان برام فرستاد و سه ساعت تمام بی وقفه داشتم میخوندم و لذت میبردم. خوشحالم که با سایت شما آشنا شدم
خوش آمدی بهزادجان