نوشته شده توسط نویسنده مهمان مهسا محمودی
از اواخر سال نود و هشت بود که با شروع فراگیری بیماری کرونا در جهان، سفر رفتن غیر ممکن شد. اکثر کشورها مرزهاشون رو بستند. علاوه بر این بلیط پروازها هم خیلی گران شد و مهم تر از همه این ها، حداقل در سال اول چنان ترسی از این بیماری داشتیم که فکر می کنم هیچکس به سفر حتی فکر هم نمیکرد.
حالا بعد از گذشت سه سال از اون شرایط، امکان سفر کردن فراهم شده و برای من انتخاب مقصد سفر، تبدیل به دغدغه ای شده بود. همچنان بلیط پروازها گران و متاسفانه تعداد مقاصدی که شرکت های هواپیمایی داخلی به آن ها پرواز دارند کم شده. این ها یعنی اینکه بلیط پرواز ارزانی وجود نداره، هر مقصدی را که انتخاب می کردم بلیط پروازش اونقدری گران بود که منصرفم کنه. با اینکه سفر به اروپا هیچوقت جزو اولویت هام نبود ولی این بار دیدم تنها جایی که هنوز قیمت بلیط پروازش منطقیه اروپاست ولی یک مشکل دیگه هم وجود داشت؛ ویزا !!!
شنیده بودم از بین کشورهای حوزه شنگن، اسپانیا نسبتا بهتر به ایرانی ها ویزا میده.
البته اوضاع داخلی کشور بعد از اتفاقات شهریور ماه ۱۴۰۱، تعریف چندانی نداشت، علاوه بر این تعدادی از هم وطنانمون هم درخواست بستن سفارتخانه ها را داشتند. بنابراین با آگاهی از این موضوع که ممکنه تلاشم برای گرفتن ویزا بی نتیجه بمونه فرآیند گرفتن ویزا را شروع کردم. در حال جمع کردن مدارکم بودم که شنیدم رد شدن درخواست های ویزا از سفارت اسپانیا هم زیاد شده، با این حال تصمیم گرفته بودم امسال برم سفر! بنابراین اگر چه کمی ناامید بودم اما تردید نکردم.
مختصری در مورد اسپانیا
اسپانیا بخشی از شبه جزیره ایبری واقع در غرب اروپاست. همسایه های اسپانیا، کشورهای فرانسه و پرتغال هستند و به دریای مدیترانه، اقیانوس اطلس و تنگه جبل الطارق و خلیج بیسکای هم راه داره. اسپانیا تنها کشور اروپاییه که با یک کشور آفریقایی (مراکش) مرز زمینی داره. زبان اسپانیایی دومین زبان پر شمار دنیاست و زبان مادری بیش از ۴۵۴ میلیون نفره. اسپانیا با مساحت تقریبی ۵۰۶ کیلومتر مربع دومین کشور بزرگ اتحادیه اروپا، از نظر مساحت محسوب می شه. جمعیتش در سال ۲۰۲۳ حدود ۴۷.۳ میلیون نفر تخمین زده شده. اسپانیا یا کامل تر بگم پادشاهی اسپانیا دارای حکومت پارلمانی هست. با تعجب زیاد باید بگم که این کشور پانزدهمین اقتصاد بزرگ دنیا از نظر تولید ناخالص داخلی ست!
اسپانیا با داشتن ۴۹ اثر ثبت شده در یونسکو از این نظر رتبه چهارم رو در جهان داره (ایران دهمین کشوره). گفتن از تاریخ اسپانیا سخت و پیچیده ست ولی به طور خلاصه اشاره ای می کنم. رومی ها حدود ششصد سال بر شبه جزیره ایبریا حکومت کردند بعد از آن ژرمن ها و وندال ها حکومت این مناطق رو به دست گرفتند. اما در قرن هشتم میلادی شبه جزیره ایبریا توسط مورهای مسلمان (مراکش امروزی) فتح شد. این فتوحات بخشی از قلمرو خلیفه اموی محسوب می شد. آرام آرام حکومت اسلامی تضعیف شد و بخش هایی از قلمرو مورها از قلمرو اصلی جدا می شد و به دست پادشاهی های اروپایی می افتاد. گرانادا در سال ۱۴۹۲ آخرین بخشی بود که سقوط کرد. پس از این دوران، امپراتوری اسپانیا شکل گرفت و از سده شانزدهم تا سده هجدهم وجود داشت که قلمرو آن بسیار بیشتر از اسپانیای امروزی بود. در این دوران سرزمین اسپانیا اتفاقات بزرگی را از سر گذروند، جنگ با فرانسه، مواجهه با دزدان دریایی حکومت عثمانی، جنگ های مذهبی، بیماری ها و …
در سال ۱۸۶۸ اسپانیا با انقلابی مواجه شد که در ادامه آن جنگ فرانسه و پروس اتفاق افتاد. در ادامه انقلاب سال ۱۸۹۸ نیز جنگ امریکا و اسپانیا رخ داد. در سال ۱۹۳۶ نیز اسپانیا با جنگ داخلی خونباری روبه رو شد که در آن ۵۰۰ هزار نفر کشته شدند.
کشور فعلی اسپانیا با همه پرسی که در سال ۱۹۷۷ انجام شد و مردم به قانون اساسی این کشور رای دادند، کشور مستقلی شناخته شد.
اسپانیا ۱۷ بخش خودمختار داره که هر یک شامل یک یا چند استان می شه و در مجموع اسپانیا شامل ۵۰ استان هست.
ویزای شنگن اسپانیا
من تا حالا ویزای شنگن نگرفته بودم و نمیخواستم این کار را به آژانس بسپرم بنابراین خودم اقدام کردم و البته از کمکها و راهنمایی های دوستم خیلی استفاده کردم. ویزای من ۱۵ روزه بود و تا یک ماه، اعتبار و مهلت استفاده داشت. در ادامه مختصری از تجربهای را که داشتم، مینویسم.
برای گرفتن ویزای شنگن از اسپانیا اولین کار اینه که وارد وبسایت درخواست ویزای اسپانیا شد. توی سایت میشه شرایط و مدارک مورد نیاز برای گرفتن ویزا را دید و وقت گرفت. سفارت کارهای ثبت درخواست و دریافت گذرنامه را به شرکت BLS سپرده و نیازی به مراجعه به سفارت و انجام مصاحبه نیست.
من با مراجعه به سایتی که گفتم برای حدود ۳ هفته بعد وقت گرفتم و در این سه هفته تلاش کردم مدارکم را آماده کنم که شامل مواردی هست که در ادامه بهشون اشاره می کنم:
- فرم دریافت ویزا، این فرم را از سایت دانلود و پر کردم.
- تمکن مالی به زبان انگلیسی و گردش ۶ ماهه همان حساب، من حدود ۴۰۰ میلیون تومان توی حسابم داشتم. اگر توی چند تا حساب پول دارید میتونید گواهی همه حسابهاتون را ارائه بدید اما اگر پولتون مثل من زیاد نیست حدس می زنم بهتر باشه همه را در یک حساب تجمیع کنید.
- ترجمه غیررسمی تمام صفحات شناسنامه به زبان اسپانیایی با مهر مترجم
- ترجمه غیر رسمی مدارک شغلی به زبان اسپانیایی با مهر مترجم مدارک شغلی من شامل یک فیش حقوقی (توی سایت به زبان انگلیسی در مورد تعداد فیش حقوقی مورد نیاز اشاره ای نشده و به زبان فارسی نوشته ۶ تا و دارالترجمه هم به من گفت ۳ تا، ولی من به دلایلی نتونستم بیش از یک فیش را ارائه بدم.)؛ پرینت سابقه کار بارکددار از سایت تامین اجتماعی و گواهی اشتغال به کار از محل کار ترجمه مدارک را باید فقط به دارالترجمههای مورد تایید سفارت سپرد (فهرست دارالترجمههای مورد تایید روی سایت هست)، دارالترجمهای که من مدارکم را بهش تحویل دادم هشت روز بعد ترجمه ها را به من تحویل داد.
- رزرو پرواز و هتل، توی سایت نوشته شده رزرو پرواز و هتل با تاریخ یکسان، ولی من بلیط پرواز قطعی ارائه دادم، به خاطر همین پرواز ترکیش گرفتم چون هزینه کنسل کردنش (در صورت رد شدن درخواستم) از بقیه شرکتهای هواپیمایی کمتر بود. در رزرو پرواز و هتل خیلی دقت کنید چون این موارد را کامل بررسی می کنند. آقایی را دیدم که دفعه قبل درخواستش به دلیل “غیرواقعی بودن سفر” رد شده بود چون هتل Adults only انتخاب کرده بود در حالیکه با فرزندانش قصد سفر داشت.
- پرینت مهرها و ویزاهای درج شده در گذرنامه های قبلی، من حدود ۹ تا ویزا و چندتایی مهر توی گذرنامه داشتم که فکر می کنم کارمند دفتر BLS فقط ویزاها رو ثبت کرد.
- بیمه مسافرتی با پوشش کرونا که مشخصات مسافر به زبان انگلیسی در اون درج شده باشه
- داشتن اسناد مالکیت (ترجمه اسپانیایی) و دعوتنامه اختیاریه که من هیچکدوم رو نداشتم. دقت کنید که تمام پرینتها و کپیها باید روی برگه A۴ باشه . روزی که وقت داشتم، به دفتر BLS توی پاسداران مراجعه کردم راس ساعت ۸:۳۰ در دفتر را باز کردند با اینکه نوبت من ساعت ۸:۳۰ و طبیعتا اولین نفر بودم ولی از نو به هرکسی یک نوبت و شماره جدید دادند. تمام کارکنان دفتر BLS ایرانی هستند. یک خانمی اونجا بود که خیلی تند تند جملاتی را طوطی وار تکرار میکرد و من هر بار بهش میگفتم لطفا دوباره بگو، ایشون پیشنهاد داد که ویزای VIP رو بگیرم که خدماتش شامل ارسال پیامک و ارسال گذرنامه به منزل یا محل کار بود و ظاهرا سریعتر هم بود و هزینهش ۱۸۰ یورو بود، اما من ویزای عادی رو ترجیح دادم. وقتی نوبتم شد کارمند شرکت مدارکم را تحویل گرفت، کنترل و ثبت کرد و گفت باز هم منتظر بمونم تا برای انگشتنگاری نوبتم بشه. بعد از انگشتنگاری اگرچه عکس داشتم و به گفته خودشون عکسم هم مطابق مشخصات مورد نیاز سفارت بود، باز هم ازم عکس گرفتند!
- در آخر هزینه ویزا که ۹۹ یورو بود را دریافت کردند. من ۱۰۰ یورو پرداخت کردم که یک یورو بهم برگردوند. هزینه ویزا را باید به یورو بپردازید مگر اینکه هزینه هاتون از ۱۰۰ یورو (به ازای هر نفر) بیشتر بشه و اونوقت مابقی را ریال قبول میکنند. در آخر یک رسید با مهر به من تحویل دادند و گفتند موقعی که برای دریافت گذرنامه میای حتما این رسید را بیار، عصر همان روز برای من پیامک اومد که درخواستم ثبت شده.
تا یک هفته من هر روز سایت را چک می کردم و با پیام processing at mission مواجه می شدم. بعد از ۸ روز کاری، برام پیامک اومد که برای دریافت گذرنامه به دفتر مراجعه کنم. با هیجان فوق العاده زیادی مراجعه کردم .کارمندی که گذرنامهها را تحویل میداد قبل از این که پاکت را باز کنه بهم گفت خوش بگذره! با تعجب پرسیدم یعنی ویزا گرفتم؟ گفت: بله و من بودم که روی ابرها بودم 😊
بارسلونا Barcelona
سفر من از بارسلونا شروع شد و به مادرید ختم شد یک سفر ۱۳ روزه تقریبا فشرده برای دیدن چهار شهر اسپانیا و دو شهر پرتغال.
پس از ورود به فرودگاه بارسلونا پلیس فرودگاه با پرسیدن چند تا سوال ساده در مورد سفرم که بیشتر شبیه خوش و بش کردن بود و البته دیدن بلیط برگشتم به ایران، گذرنامهم رو مهر کرد.
حالا نوبت پیدا کردن اتوبوس هایی بود که به مرکز شهر میرفت. از فرودگاه بارسلونا اتوبوسی به میدان اسپانیا (Pl. Espana) میره که هزینه هر مسیر ۵.۶ یورو و اگر بلیط رفت و برگشت بگیرید ۱۰.۵ یورو می شه. باید اعتراف کنم نظمی که انتظار داشتم در یک کشور اروپایی ببینم وجود نداشت. بیشتر تابلوها به زبان اسپانیایی است و به ندرت با اطلاعات به زبان انگلیسی مواجه شدم.
فرودگاه بارسلونا خیلی شلوغ و کلافه کننده بود و تابلوها برای پیدا کردن مسیر به اندازه کافی شفاف نبودند. از ماموری که اونجا بود سوال کردم و بالاخره تونستم اتوبوس ها را پیدا کنم. کنار ایستگاه، دستگاه هایی هست که می شه بلیط تهیه کرد خداروشکر این یکی زبان انگلیسی می فهمید. بلافاصله بعد از خرید بلیط سوار اتوبوس شدم و اتوبوس حرکت کرد.
در راه توجهم به ماشین ها جلب شد. اکثرا ماشین هایی کوچک از برندهای پژو، رنو و سیت بود و به ندرت برندهای ب ام و یا بنز دیده میشد.
نیم ساعتی تا مرکز شهر طول کشید و در مسیر هر از گاهی با ترافیک البته روان مواجه میشدیم.
از میدان اسپانیا تا هاستل رو پیاده رفتم. از سر هر چهارراهی رد می شدم بوی بدی حس می کردم که متوجه شدم مربوط به جایگاه های بسیار بزرگ جمع آوری زباله ست که احتمالا با فاصله های زمانی طولانی تخلیه می شن و این باعث می شه حوالی این جایگاه ها بوی بدی پراکنده بشه.
توی مسیر رسیدن به هاستل خانه باتیو Casa Batlloو خانه میلا Casa Milaرو دیدم ولی داخل نرفتم بلیط های این خانه ها گران بود و برای من جذابیتی نداشت. خانه باتیو در سال ۱۸۷۷ ساخته شده، در سال ۱۹۰۳ توسط خانواده باتیو خریداری و در سال ۱۹۰۴ توسط گائودی بازسازی شده. گائودی یکی از معماران مشهور قرن نوزدهم و بیستم هست که آثار زیادی در شهر بارسلونا رو طراحی کرده، از جمله خانه باتیو، خانه ویسنز و کلیسای ساگرادا فمیلیا.
سقف خانه باتیو به شکل اژدهاست و ستون های خانه به شکل استخوان و مردم محلی هم به این خانه، خانه استخوان ها می گن. حالا چرا؟ باز هم پای یک افسانه در میان است.
مردم اسپانیا یک افسانه ای دارند که میگه اژدهایی بوده که با نفسش هوا را مسموم می کرده و مردم را می کشته، مردم تصمیم می گیرند به قید قرعه یک نفر به سمت اژدها بره و اون را آرام کنه. قرعه به نام شاهزاده خانم می افته، وقتی دختر به سمت اژدها میره ناگهان سنت جورج سوار بر اسب سفید با شمشیر ظاهر می شه و اژدها رو می کشه بنابراین اون استخوان ها نماد قربانیان اژدها هستند و اژدهای با شمشیر کشته شده هم نشان دهنده آخر و عاقبت ظالم! ولی افسانه اینجا تموم نمی شه! از خون اژدها گل های رز روئیده می شه و سنت جورج گل ها رو به شاهزاده خانم هدیه می ده و همه چی به خوبی و خوشی تموم می شه. هر گوشه ای از خانه باتیو نمادی از بخشی از این افسانه است.
بعد ازدیدن خانه باتیو و تقریبا بیست ساعت در راه بودن از تهران به هاستل رسیدم. هاستل یک ساختمان قدیمی و سرد ولی خوشبختانه تمیز بود.
هیتر هاستل از ساعت ۹ شب روشن می شد و گرمای چندانی هم نداشت با اعتراض به مسئول هاستل، یک پتوی اضافه بهم داد. البته در سفرم این تنها هاستلی بود که حداقل هیتر داشت در بقیه هاستل ها، اسپلیت ها روی فن تنظیم شده بود و صرفا وانمود می کردند که هیتر روشن هست و عدد ۳۰ درجه را نشان می دادند در حالیکه نقش کولر را داشتند و بدون استثنا همه جا افرادی که توی اتاق بودند تصمیم می گرفتند اسپیلت را خاموش کنند. روشی نوین برای صرفه جویی در انرژی!
روز بعد برای ساعت ۹ بلیط کلیسای ساگردا فمیلیا (Sagrada familia) را گرفته بودم. صبح زود از هاستل بیرون زدم، خیابان ها خلوت بود و کافه ها در حال باز کردن مغازه هاشون بودند. یک کافه روبه روی کلیسا را انتخاب کردم به خیال اینکه بشینم روبه روی کلیسا و صبحانه بخورم ولی هوا انقدر سرد بود که گرمای داخل کافه را به دیدن زیبایی کلیسا ترجیح دادم 😊 سه تا شیرینی و یک کاپوچینو به قیمت ۵ یورو گرفتم. کافه های اسپانیا خیلی وسوسه برانگیزند، وقتی از کنارشون رد میشی بوی عطر تازه شیرینی و نان آدم رو دیوونه می کنه. اگر قیمت یورو مانع نمی شد من بعد از این سفر قطعا افزایش وزن چشم گیری می داشتم 😊
کلیسای ساگرادا فمیلیا
کلیسای ساگرادا فمیلیا یا خانواده مقدس از سال ۱۸۸۲ تا همین الان در حال ساخته. کلیسا توسط گائودی طراحی شده و در طراحی از عناصر طبیعت خیلی زیاد استفاده شده. در زیرزمین کلیسا موزه ای هست که این عناصر را کامل توضیح داده. مثلا ستون های داخل کلیسا شبیه درختان یک جنگل هستند.
دو نفر در این کلیسا دفن شدند گائودی و بوکوویا Bocobella بنیانگذار کلیسا، بوکوویا یک کتابفروش بوده و پس از دیدن کلیسای لوتور در ایتالیا تصمیم می گیره یک کلیسا در بارسلونا بسازه.
کلیسا دارای ۱۸ تا مناره بزرگ و تعدادی مناره کوچکتر هست. بزرگترین مناره در مرکز نماد حضرت عیسی، ۴ مناره نمادی از اونجلیست ها و ۱۲ مناره دیگر نماد حواریون عیسی هست. در حال حاضر بلندترین کلیسا در جهان در اولم در آلمان قرار داره اما اگر یک روزی بالاخره ساخت این کلیسا تمام بشه، ساگرادا فمیلیا به خاطر وجود مناره عیسی بلندترین کلیسای جهان خواهد شد. روی مناره های کوچکتر خوشه های انگور، آرد گندم و … وجود داره که نشان دهنده عناصر عشای ربانی هستند.
۳ سر در یا نمای بزرگ در کلیسای وجود داره، Nativity یا ولادت حضرت عیسی، Passion مصائب حضرت عیسی و نمای (شکوه) Glory یا زندگی حضرت عیسی که این سر در هنوز تکمیل نشده و در حال ساخت هست.
بلیط کلیسا را به قیمت ۲۶ یورو قبل از شروع سفرم از اپلیکیشن کلیسا خریدم و بعد از خرید فایل صوتی راهنما هم برام فعال شد. هنگام خرید بلیط می شه بازدید از یکی از مناره ها را هم انتخاب کرد که ۱۰ یورو به قیمت بلیط اضافه می شه که من چون از وجود آسانسور داخل کلیسا بیخبر بودم و خیال کردم باید از پله ها بالا رفت مناره ها را انتخاب نکردم. من برای ساعت ۹ بلیط گرفتم که خلوت تر باشه و واقعا تا ساعت ۱۱ که خارج شدم کلیسا خیلی شلوغ شده بود.
بعد از دیدن کلیسا مدتی در پارک کنار کلیسا قدم زدم و از دیدن پرنده های پارک لذت بردم. توی پارک پرنده های متنوعی مثل طوطی راهب یا طوطی کواکر، توکای سیاه، سسک جنگلی، یاکریم و کبوترها رو می شه دید. متاسفانه لنز دوربینم همراهم نبود و عکس های خوبی از پرنده ها ندارم ولی مثل همیشه اینجور موقع ها میگم حداقل چشم هام اون زیبایی ها رو دیده اگرچه ثبتشون نکردم. دیدن پرنده ها توی فضای آزاد برای من خیلی لذت بخشه.
بعد از اون قدم زنان به سمت سایر مکان های دیدنی بارسلونا رفتم. در مسیرم به یک بازارچه محلی به نام “Mercat provisional de l’Abaceria Central” برخورد کردم. به نظرم بازارچه های محلی از جذابیت های هر شهریه و دیدنش واجبه. از نگاه های متعجب مردم هم می شه فهمید که به جای غیرتوریستی و البته درستی وارد شدی!
بعد ازون خانه ویسنز Casa Vicensو موزه گوئل رو دیدم و توی راه برگشت رفتم مک دونالد و نهار خوردم. پکیج مک دونالد ۱۰ یورو شد و فهمیدم اصلا نباید دیگه سمت مک دونالد رفت و غذای رستوران های محلی خیلی بهتر و به صرفه تره.
شب ساعت هفت و نیم شب بود که تصمیم گرفتم برم کلیسای ساگرادا رو در شب ببینیم با خودم گفتم حتما با نورپردازی در شب هم زیبا می شه. همینطور که توی خیابون قدم می زدم از خلوتی خیابان ها تعجب کردم به ندرت کسی توی خیابون بود و مغازه ها در حال تعطیل شدن. از دور دیدم کلیسا در تاریکی مطلق به سر می بره احتمالا این هم بخشی از برنامه صرفه جویی انرژی بود. بنابراین با خرید چند تا شیرینی برای صبحانه فردا از یک کافه، به سمت هاستل برگشتم. صبحانه روز دوم با شیرینی که ۱ یورو خریده بودم و چایی که خودم آماده کردم ارزان تر تمام شد.
روز سوم در بارسلونا را به دیدن محله توریستی شهر یعنی محله گوتیک، خیابان رامبلا، دیدن میدان کریستف کلمب، بندرگاه رامبلا و رفتن به سمت تپه و قلعه مونت جوییک (castell de Montjuic) و بعد پیاده بازگشتن به هاستل با گذر از موزه ملی بارسلونا و میدان اسپانیا گذراندم. اکثر بناهای محله گوتیک بر خلاف اسمش در قرن نوزدهم و بیستم ساخته شده اما به خاطر شیوه معماری این نام را داره. محله پر از بناهایی قدیمی، کوچه های باریک و کافه ها و مغازه های سوغاتی فروشی هست.
خیابان رامبلا در قرن هجدهم نهری بوده که سیلاب بارش های سنگین را به سمت دریا می برده و بعدا به خیابان تبدیل می شه. رامبلا از کلمه عربی رمل گرفته شده. در انتهای خیابان یادبوی از کریستف کلمب وجود داره. در کنار بندرگاه که مشرف به دریای مدیترانه ست پلی ساخته شده که فضایی برای نشستن و تماشای انبوه کاکایی ها داره.
بعد از چند ساعتی پیاده روی در تاریخ، گرسنگی من رو به زمان حال برگردوند. توی اسپانیا رستوران ها یک منوی روز دارند که معمولا روی تابلویی بیرون رستوران می نویسند. منوی روز شامل پیش غذا، دو بشقاب غذا و نوشیدنی می شه. توی یک رستوران غذایی با قیمت ۱۱.۵ یورو خوردم. غذای خوشمزه ای بود ولی حجم غذا برای یک نفر کمی زیاد بود. برای خرید میوه، آب معدنی و تنقلات هم بهتر هست که از سوپرمارکت های زنجیره ای خرید کرد چون قیمت ها به طور چشمگیری از سوپرمارکت های معمولی کمتر هست.
روز چهارم بعد از صبحانه به سمت میدان اسپانیا راه افتادم تا به فرودگاه برم. چون روز شنبه بود، با تعدادی آدم مست که مشخص بود از شب قبل توی خیابون هستند برخورد کردم. اونقدر خواب آلود بودند که دیدنشون چندان ترسی برام نداشت ولی سعی می کردم فاصله م را باهاشون حفظ کنم. به میدان اسپانیا رسیدم و با بلیطی که موقع رسیدن گرفته بودم، سوار اتوبوس شدم.
پروازم به گرانادا را قبلا با قیمت ۴۶ یورو رو از هواپیمایی ووئیلینگ Vueling خریده بودم. پروازم بار نداشت و فقط اجازه داشتم یک کوله کوچک با خودم داخل هواپیما ببرم. قبلا چک این پرواز را آنلاین انجام داده بودم اما برای احتیاط از دستگاه های توی فرودگاه، بلیطم را پرینت گرفتم که لازم نبود و همون بارکد داخل گوشی هم کفایت می کرد.
گرانادا Granada
وقتی هواپیما به نزدیکی گرانادا رسید می تونستم کوه های Sierra Nevada یا کوه های برفی را ببینم. این اسم من را به یاد فیلم High Sierra با بازی درخشان همفری بوگارت انداخت. البته لوکیشن اون فیلم کوه هایی دقیقا به همین نام در کالیفرنیاست.
بعد از یک پرواز یک ساعته وارد فرودگاه گرانادا شدم فرودگاهی کوچک که از هنگام پیاده شدن از پله های هواپیما تا رسیدن به اتوبوس هایی که به مرکز شهر می رفت، پیاده ده دقیقه هم طول نکشید. اتوبوسی که به مرکز شهر می رفت در پارکینگ کوچک فرودگاه آماده بود و هزینه آن ۳ یورو بود. اتوبوس چند ایستگاه توقف داشت و من جلوی کلیسای گرانادا پیاده شدم. طبق گوگل مپ از ایستگاه تا محل هاستل ده دقیقه پیاده راه بود. مسیری که گوگل مپ نشان می داد به نظر من یک بن بست با شیب زیاد بود ولی نقشه با اصرار همون بن بست را نشان می داد. با تردید جلو رفتم و فهمیدم کل کوچه های این منطقه با پله های زیاد و پرشیبی به هم مرتبط شدند. بالاخره نفس نفس زنان به هاستل قشنگم رسیدم یک تخت با منظره یک شهر آندلسی و الحمرا. وسایلم را توی هاستل گذاشتم و راهی شهر کوچک گرانادا شدم.
در مورد نام گرانادا دو تا معنی وجود داره، یکی غرناطه به معنی انار و جالب اینکه کلمه pomegranate به معنای انار هم، از دو بخش pome یعنی سیب و granate یعنی هسته تشکیل شده و دیگری غرناطه به معنی تپه مهاجران.
توی نیم روزی که فرصت داشتم تقریبا تمام منطقه توریستی شهر را دیدم. نهار را در رستورانی مراکشی خوردم. بیشتر مغازه داران این منطقه عرب هستند عموما از مراکش. رستوران هایی به سبک مراکشی به وفور در این منطقه دیده می شه. طبق معمول هم از منوی انگلیسی خبری نیست دم در یکی از رستوران ها دختری ایستاده بود که رهگذران رو به داخل رستوران دعوت می کرد. ازش در مورد غذا پرسیدم و او هم به انگلیسی نسبتا روانی جواب داد. دختر اسمش ضحی بود وقتی به ضحی گفتم غذا توش گوشت خوک نباشه بهم گفت مسلمانی! گفتم بله با خوشحالی گفت منم مسلمانم خیالت راحت اینجا غذاها حلاله! من فکر می کنم وقتی می گن حلال منظورشون اینه که گوشت خوک و روغن خوک توی غذا نیست وگرنه بعید می دونم چیزی به اسم ذبح حلال داشته باشند، چون اگر اینطور بود با توجه به اینکه شهر تعداد قابل توجهی مسلمان داره باید توی فروشگاه ها هم گوشت مرغ و گاو حلال موجود می بود که من اصلا چنین چیزی ندیدم. نهارم شامل پیش غذا حمص با نانی شبیه نان های سنتی خودمان، غذای اصلی چیکن کوس کوس و دسر چای مراکشی بود. نهار ۱۱.۹ یورو بود.
وقتی به هاستل برگشتم دیدم دختری که در اتاق حضور دارد به شدت سرفه می کنه به مسئول هاستل گفتم و او هم اتاقم را تغییر داد یک اتاق سه تخته در طبقه همکف. در طول سفرم دو مرتبه دیگر هم مجبور به تغییر اتاق شدم و تصمیم گرفتم تا جایی که ممکنه در سفرهای بعدی هاستل نرم.
فردا صبح زود برای دیدن کاخ الحمرا از هاستل بیرون زدم نگران پیدا کردن در ورودی الحمرا بودم و اینکه مسیر کاخ سر بالایی بود. بالاخره بعد از نیم ساعت تونستم در ورودی را پیدا کنم. اینجا هم تابلوهای راهنما یا وجود نداشت یا اگر هم تابلویی وجود داشت توضیحات کافی و واضحی نداشت. زمان بازدید من از قصر نصرید (نصری، ناصری) ساعت ۸:۳۰ بود در همان محل ورود با پسر اسپانیایی اشنا شدم که تنها بود، خداروشکر کل کاخ را با هم بازدید کردیم و من از خودم و کاخ تعداد نسبتا زیادی عکس خوب دارم. به نظر من بدترین ایراد تنها سفر کردن اینه که کسی نیست ازت عکس خوب بگیره.
ساخت کاخ الحمرا در سال ۱۲۳۸ شروع شده و هر پادشاه بخشی را به بخش های قبلی اضافه کرده. حتی بعد از سقوط اعراب، چارلز پنجم یک قصر جدید به سبک رنسانس به قصرهای قبلی اضافه می کنه. کاخ شامل چندین قصر از جمله قصر ناصری (Nasrid Palace)، قصر جنه الریف یا خنرالیفه (Generalife)، قصر سلطان یا (Comares Palace) و … هست که بازدید از همه کاخ حداقل چهار ساعت زمان لازم داره. برای دیدن قصر ناصری که زیباترین بخش کاخ با معماری بسیار زیبای موریش هست باید بلیط جدا و برای ساعت معین خرید. من بلیط کل مجموعه رو به قیمت ۲۰ یورو قبل از سفرم از سایت اصلی کاخ خریده بودم.
در قصر Alcazaba (القصبه یا شهر) که قدیمی ترین بخش قصر هم هست برجی به نام Torre de la Vela وجود داره. از بالای این برج میشه منظره کاملی از منطقه آلبازین دید. منطقه ای که در گرانادا به نام البازین وجود داره از خانه های پلکانی سفید تشکیل شده، در واقع نام البازین همان کلمه عربی البیازین به معنی سفید است.
بعد از دیدن کاخ و حدود ۸ کیلومتر پیاده روی در این کاخ، برگشتم به میدان Isabel la catolica که اطرافش پر از رستوران هست، در یک رستوران عربی کباب ترکی مرغ خوردم. قیمت غذا همراه با نوشیدنی ۱۰ یورو شد.
بعد از خوردن نهار قبل از برگشتن به هاستل دو تا مراسم خیابونی را دیدم یکی مراسم مذهبی بود که خیلی پر شور در حال اجرا بود و دیگری رقص گروهی زوج های مسن. همینطور در مسیرم کلیسای جامع شهر را هم از بیرون دیدم و داخل نرفتم.
بعد از ظهر به هاستل برگشتم، وسایلم را برداشتم و راهی ترمینال اتوبوس گرانادا شدم. ترمینال از محل هاستل دور بود و باید با اتوبوس به ترمینال می رفتم. به ایستگاه اتوبوس که رسیدم با صفی طولانی مواجه شدم که از قضا همه هم مشتری خط ۲۱ یعنی همان اتوبوسی که قرار بود من سوار شم، بودند. وقتی سوار شدیم چیزی شبیه اتوبوس های خط ویژه ولیعصر توی ذهنم آمد. حالا کمی خلوت تر و کمی گران تر ( بلیط ۲ یورو بود). اتوبوس جلوی ترمینال ایستگاه داره.
بلیط اتوبوس به سویا را قبلا از اپلیکیشن omio خریده بودم. دو اتوبوس همزمان به سمت سویا حرکت کردند و در هر دو اتوبوس نیمی از صندلی ها خالی بود. راننده های اتوبوس لباس فرم تمیزی پوشیده بودند و خیلی رفتار محترمانه ای داشتند.
سویا Seville
بعد از سه ساعت به پلازا د آرمس شهر سویا در منطقه آندلس رسیدیم. باز هم تا هاستلم نیم ساعتی پیاده راه بود. خوبیه نداشتن بار اضافی این بود که می تونستم مسیرهای نزدیک را پیاده برم و علاوه بر خیابان های توریستی، خیابان ها و کوچه هایی که بیرون از منطقه گردشگری شهر هستند را هم ببینم. هاستلی که توی سویا داشتم بهترین هاستل این سفرم بود. یک دستگاه قهوه ساز داشت که استفاده از اون در تمام روز مجانی بود. بسیار هم تمیز و قیمتش نسبت به هاستل بارسلونا و گرانادا نصف بود.
بعد از تحویل گرفتن اتاق و یک بار هم تعویض اتاق (به دلیل سرفه های یکی از دخترهای اتاق) سریع خوابیدم، صبح بعد از خوردن صبحانه مختصر و دو تا هات چاکلت خوشمزه از دستگاه هاستل، راهی میدان اسپانیا شدم. ساعت ۱۰ برای کاخ الکازار بلیط داشتم ولی فکر کردم می تونم قبلش کلیسای سویا و میدان اسپانیا را ببینم. کوچه ها خیلی خلوت بود انگار توی اسپانیا روز تازه از ساعت ۹ شروع می شه.
کلیسای سویا با معماری گوتیک سومین کلیسای بزرگ دنیاست. طول و عرض کلیسا ۱۳۵ متر در ۱۰۰ متر هست. گفته می شه کریستف کلمب و پسرش دیگو هم در این کلیسا دفن شدند. این کلیسا در قرن ۱۶ میلادی ساختش به پایان رسیده و در آن زمان، این کلیسا جایگزین ایاصوفیه از نظر وسعت شد. این کلیسا و میدان اسپانیای این شهر، در سال ۱۹۸۷ به ثبت یونسکو رسیدند.
من سررشته ای از معماری ندارم ولی توی این سفر اینقدر رمانسک، گوتیک و رنسانس را شنیدم که به نظرم لازم بود تفاوتشون را بدونم. طبیعتا لزومی نداره توی سفرنامه مفصل ازش حرف بزنم ولی خیلی خیلی مختصر، بخوام بگم در دوره رمانسک که تاثیر زیادی هم روی معماری گوتیک داشته، ساختمان ها هرمی شکلند اما ستون ها ضخیم تره و در این دوره پیکرتراشی روی سر در کلیسا استفاده می شده در واقع مجددا پیکرتراشی در این دوره احیا شده. در معماری گوتیک زاویه زیاد وجود داره، ساختمان ها به شکل هرم های بلند و نوک تیز ساخته می شن ولی در معماری رنسانس از به کار بردن زاویه توی ساختمان پرهیز می شه و انحنا کاربرد زیادی داره و گنبد هم می بینیم.
بعد از دیدن اطراف کلیسا در خلوتی صبح به سمت میدان اسپانیا رفتم. به نظرم سویا یکی از قشنگ ترین شهرهای اسپانیا و میدان اسپانیا یکی از زیباترین ساخته های موجود در اسپانیاست. میدانی نسبتا بزرگ که برای برپایی نمایشگاه ایبرو امریکن ساخته شد. هر یک از کشورهای مستقل قاره امریکا با گذشته مشترک استعمار اسپانیا و پرتغال، با یادبود یا بنایی در این نمایشگاه حضور داشتند. الان به عنوان موزه و بخشی هم به عنوان ساختمان دفاتر دولتی استفاده می شه. معماری این بنا هم ترکیبی از معماری باروک، موریش و گوتیک هست. این میدان لوکیشن فیلمبرداری برای چندتا فیلم از جمله لارنس عربستان، جنگ ستارگان، دیکتاتور و … بوده. دورتا دور میدان، کاشی کاری هایی وجود داره که هر کدام نشان دهنده یک استان اسپانیاست. قفسه هایی، جدا کننده هر بخش از دیگری ست. خوانده بودم در این قفسه ها، مردم کتاب هایی را قرار می دهند که بازدیدکنندگان بخوانند یک جور کتابخانه رایگان، اما من کتابی در این قفسه ها ندیدم.
میدان اسپانیا صبح خیلی خلوت بود و از دیدنش لذت بردم ولی ساعت به ۱۰ نزدیک می شد و من باید خودم را به الکازار می رسوندم. خداروشکر الکازار مثل الحمرا روی تپه ساخته نشده و مجبور نبودم یک شیب تند را بالا برم. طبق معمول علی رغم اینکه بلیط داشتم باید توی صف می ایستادم. چون بلیط کاخ طبقه دوم را هم خریده بودم، وقتی وارد شدم دنبال تابلوی راهنما گشتم که ببینم کدام سمت باید برم ولی دریغ از وجود تابلو چه برسه به از نوع انگلیسی ش. از خانمی که اونجا بود سوال کردم، همراهم اومد و پله های اصلی را به من نشون داد وقتی از پله ها بالا رفتم موزه کوچکی را دیدم. مردد بودم آیا منظور از کاخ بالایی upper palace همین بود؟ پس چرا کسی بلیطم را کنترل نکرد. بعد متوجه شدم عده ای گوشه ای منتظر ایستادند یک خانم هم جلوی یک در ایستاده، ازش پرسیدم کاخ کجاست؟ گفت باید بلیط داشته باشی بلیطم را نشانش دادم. گفت باید تمام وسایلت را داخل کمد بذاری و تاکید کرد که گوشی و دوربین نباید داخل ببری. خلاصه بعد از طی مراحل به شدت امنیتی، همراه با یک گوشی و هدفون که خودشون در اختیارمون می گذاشتند (هدفونی که خراب بود و مدام قطع می شد) وارد کاخ شدیم حدود بیست دقیقه بازدید از این کاخ طول کشید. برای من دیدن این کاخ جذابیتی نداشت و به نظرم اصلا ارزش پولی که پرداخت کرده بودم را نداشت، آن هم با هدفونی که مدام قطع می شد! قیمت بلیط کل محوطه الکازار ۱۳.۵ یورو و بلیط این کاخ ۶ یورو هست. بهتره بلیط اماکن دیدنی را از سایت اصلی هر یک از مکان ها بخرید چون ارزان تر هست.
بعد از دیدن طبقه دوم برگشتم به طبقه پایین و بازدیدم از الکازار را شروع کردم. الکازار در زبان اسپاینایی به قلعه یا قصر گفته می شه، در زبان عربی به این کاخ، القصر المورق می گن یعنی کاخ سر سبز منم به جای الکازار بهش الخضرا می گم 😊 این کاخ ترکیبی از معماری رومانسک، گوتیک و رنسانس هست. سویا در سال ۷۱۲ به دست خلیفه اموی میفته. در طی چند سده(حدودا شش قرن) هر یک از پادشاهان عرب که در این منطقه حکمرانی می کرده کاخی را در این محوطه می سازه و آرام آرام این مجموعه یا این قصر بزرگ و بزرگ تر می شه. حتی اطراف کاخ را هم توسعه دادند یک کارخانه کشتی سازی، یک مسجد بزرگ(کلیسای فعلی) و یک بازار در کنار آن ساخته شد. البته الان بقایای کمی از دوره اسلامی وجود داره. چون با شروع حکومت مسیحیان این قصر تبدیل به محل اقامت آن ها می شه و تغییراتی در کاخ داده می شه.
بعد از دیدن کاخ الخضرا به هاستل برگشتم چون هم خسته شده بودم هم می خواستم باتری دوربینم را عوض کنم. قبل از رفتن به هاستل در یکی از رستوران های میدان یادبود هرکول نهار خوردم. اطراف این میدان پر از رستورانه و با اینکه رستوران های خیلی خوبی هستند، غذاها خیلی ارزونه. یک پیتزای مارگاریتا به قیمت ۴.۵ یورو سفارش دادم.
بعد از کمی استراحت مجددا به میدان قشنگ اسپانیا برگشتم باران آرام آرام می بارید و همه به قسمت مسقف میدان پناه برده بودند.
آرامش عجیبی داشتم در این میدان، امیدوارم روزی باز هم فرصت فراهم بشه و بتونم دوباره در آن میدان قدم بزنم. ساعت از ۱۷ گذشته بود، دوباره هوای غذاهای خوشمزه و ارزان رستوران را کرده بودم و باران هم شدت گرفته بود. کمی پیاده رفتم تا به ایستگاه اتوبوس رسیدم. با اتوبوس به نزدیکی میدان یادبود هرکول رفتم. توی رستوران قبلی سیب زمینی سرخ شده به قیمت ۳ یورو سفارش دادم. یک ظرف بزرگ سیب زمینی که به شیوه متفاوتی خرد شده بود برام آورد. به نظرم یکی از معیارهای دوست داشتنی کردن شهرها، وجود غذاهای خوشمزه و ارزونه، غیر از اینه؟!
دیگه باید به هاستل بر می گشتم و وسایلم را جمع می کردم فردا صبح به سمت لیسبون پرتغال پرواز داشتم. بعد از دیدن لیسبون و پرتو به مادرید رفتم. صبح با هواپیمای رایان ایر به سمت لیسبون رفتم. شیوه خدمت رسانی این هواپیمایی، صندلی های هواپیما و تکان های شدید هواپیما حین سفر، به گونه ای بود که بعید میدونم بتونم خودم را راضی کنم باز هم از این هواپیمایی استفاده کنم.
مادرید Madrid
مادرید آخرین شهری بود که در این سفر می دیدم و چه خوب که آخرینش بود اگر از ابتدای سفر با بی نظمی که در این شهر دیدم رو به رو می شدم حسابی ذوق سفرم کور می شد. توی شهرهای بارسلونا، گرانادا و سویا، اگر محل اقامت مناسب انتخاب بشه و کمی هم اهل پیاده روی باشید نیاز چندانی به استفاده از حمل و نقل عمومی ندارید اما برای مادرید اینطور نیست و با یه محاسبه سرانگشتی متوجه شدم کارت حمل و نقل بخرم بهتره.
توی فرودگاه مادرید کارت مترو و اتوبوس ۱۰ سفره خریدم. روی دستگاه نوشته شده بود که ۵۰ یورویی قبول می کنه ولی دستگاه ۵۰ یورویی را بر می گردوند. از چند نفری خواستم پولم را خرد کنند ولی هیچکس ۵۰ یورو خرد نداشت. بالاخره مامور ایستگاه را پیدا کردم و اون هم من رو به سمت دستگاه دیگری برد که اون دستگاه ۵۰ یورویی را قبول کرد. کارت بلیط ۱۰ سفره ۱۱.۵ یورو بود که دستگاه لطف کرد و مابقی پولم را تماما سکه داد. نیم کیلویی به وزن کوله م اضافه شده بود 😊 این کارت برای مترو و اتوبوس استفاده می شه، با اینکه روی کارت عکس قطار هم وجود داره اما برای قطار نمی شه ازش استفاده کرد. همینطور برای مسیر برگشت به فرودگاه (توی خود فرودگاه) باید مجددا ۳ یورو اون را شارژ کرد.
حقیقتا مادرید را دوست نداشتم اینکه آخر هفته بود هم در این جمع بندی بی تاثیر نیست. علاوه بر بی نظمی که در حمل و نقل عمومی وجود داره و از پایتخت یک کشور اروپایی چنین انتظاری نمی ره، همه جای شهر هم شلوغ بود، همه جا پر از زباله بود و بوی ادرار همه جا حس می شد. تعداد زیادی هم بی خانمان جلوی رستوران ها روی زمین خوابیده بودند که در برخورد اول با چهره این شهر حسابی از چشمم افتاد.
بعد از اینکه وسایلم را توی هاستل گذاشتم به سمت میدان شهرداری plaza mayor که نزدیک هاستل بود رفتم. از آنجا پیاده به سمت پارک Parque de las Vistillas رفتم که از آنجا منظره زیبایی از کلیسای Cathedral de la Almudena دیده می شد. کمی توی پارک نشستم و بعد به سمت کلیسا رفتم. داخل کلیسا مراسم با حضور تعداد خیلی زیادی از مردم و پاپ برگزار می شد. این کلیسا بلیط ورودی نداشت.
بعد از مدتی به سمت کاخ سلطنتی رفتم با اینکه ساعت ۶ عصر بود و به زودی کاخ تعطیل می شد باز هم جلوی کاخ برای ورود صف بود. رو به روی کاخ فضای سبزی هست که چند جوان مشغول هنرنمایی بودند. نیم ساعتی به تماشای رقص اون ها نشستم. تمام مدت در سفرم اینکه زبان اسپانیایی نمیدونم یک جای خالی بود، مطمئنا اگر اسپانیولی بلد بودم کیفیت سفرم بیشتر می شد.
برای تماشای غروب آفتاب به سمت معبد داوود رفتم. معبد داوود روی یک تپه در ضلع شمال شرقی میدان اسپانیای مادرید قرار گرفته، غروب آفتاب را روی این تپه تماشا کردم و بعد از متروی میدان اسپانیا به هاستل برگشتم.
روز دوم از شلوغی شهر خسته شده بودم تصمیم گرفتم به قسمتی از شهر برم که کمتر توریستی باشه بنابراین با مترو به ایستگاه Casa de Campo رفتم. اینجا یک محوطه جنگلی نسبتا بزرگ وجود داره که برای کمپ کردن مناسبه و مردم محلی برای گذروندن یک روز آفتابی به این پارک جنگلی میان. تعداد زیادی دونده و دوچرخه سوار هم دیدم. سه ساعتی کل طول پارک رو قدم زدم و به ایستگاه Principe Pio رسیدم و از آنجا با مترو به میدان اسپانیا برگشتم.
بعد از ظهر را به دیدن پارک رتیرو رفتم چند ساعتی در پارک قدم زدم، کمی هم در میدان مایر قدم زدم و به سمت بازار سن میگل San Miguel رفتم. بازار پر از بار هست و اینقدر جمعیت زیاد بود که میشه گفت سریعا فرار کردم.
روز آخر چند ساعتی فرصت داشتم تا به میدان های سول و مایر برم و تعدادی سوغاتی بخرم. بعد به هاستل برگشتم وسایلم را جمع کردم و با مترو به سمت فرودگاه رفتم. پروازم با نیم ساعت تاخیر به سمت استانبول انجام شد. جالب اینکه در این سفر فقط پروازهای برگشت (مادرید- استانبول و استانبول-تهران) که با ایرلاین ترکیش بود، تاخیر داشت.
در فرودگاه استانبول پنج ساعت توقف داشتم کمی توی فرودگاه شلوغ استانبول قدم زدم. به نظرم فرودگاه استانبول امکانات مناسبی داره و بسیار زیباست ولی پاسخگوی حجم بالای مسافر اون نیست.
در آخر باید بگم این سفرنامه به دو تا موضوع اشاره ای نکردم نیوکمپ بارسلونا و رقص فلامنکو. اولی چون جذابتی برام نداشت اما در مورد رقص فلامنکو تصورم بر این بود که بتونم این رقص را توی خیابون هم ببینم ولی در مدت زمان حضورم در اسپانیا متاسفانه ندیدم. برای خرید بلیط و دیدن رقص روی استیج هم به نظرم پرداخت حداقل ۴۰ یورو مبلغ زیادی بود.
هزینه های سفرم به اسپانیا
-
پرواز تهران-بارسلونا، مادرید-تهران: ۱۶.۸ میلیون تومان
-
ویزا: ۹۹ یورو
-
بلیط های اماکن دیدنی اسپانیا: ۱۲۶ یورو
-
حمل و نقل بین شهری: ۹۶ یورو
-
حمل و نقل درون شهری: ۲۹ یورو
-
غذا و خوراکی ها: ۶۹ یورو
-
اقامت (۸ شب): ۱۹۲ یورو
-
اینترنت: بسته ۳۰۰ مگابایت اینترنت همراه اول ۲۱۴ هزار تومان
-
بیمه مسافرتی: ۲۵۰ هزار تومان
-
هزینه های جانبی شامل ترجمه، رفت و برگشت فرودگاه و … ۸۶۰ هزار تومان
-
مجموع هزینه ها: ۱۸.۳۸ میلیون تومان و ۶۱۱ یورو
-
نرخ یورو در زمان سفر ۶۱ هزار تومان
تاریخ سفر: اسفند ماه ۱۴۰۱
مهسا محمودی نویسنده مهمان
۲۳دیدگاه
با عرض سلام.
لطفا در خصوص گرفتن ویزا شینگن توضیح می فرمایید.
سپاس
سلام.
خاطرتون هست که مدت بیمه مسافرتی رو برای 13 روز سفر، چند روزه گرفتید؟
سلام
بله ۱۵ روزه ۳۰ هزار یورو با پوشش کرونا
ممنونم
سلام
فقط بلیط پرواز رفت و برگشت به ایران را به سفارت ارائه کردید؟رزرو هتل برای شهرهای مختلف را ارائه کردبد؟یا اینکه ۱۵ روز را فقط بارسلونا اعلام کردبد؟
سلام بلیط سفر و رزرو هتل برای ۴ شهر اسپانیا در ۱۳ روز ارائه دادم. ۱۵ روز هتل فقط بارسلونا و درخواست ویزای توریستی شاید زیاد منطقی نباشه
سلام ممنون بابت سفرنامه جذابتون و اطلاعات خوبی که دادین ، میشه ای دی اینستاگرامتون رو داشته باشیم
سلام ممنونم از شما، لطف دارید
صفحه اینستاگرامم پرایوت هست
سلام ممنون از سفرنامه عالیتون، میتونم بپرسم مهر و ویزای چه کشورایی توی گذرنامتون بود
سلام
ممنون که خوندین
ویزای هند چین ویتنام فیلیپین تایلند و چند تا کشور دیگه
سلام.سفرنامتون واقعا عالی بود.در تمام سفرنامه تون دنبال این بودم که نیوکمپ یا برنابئو رو هم مطلب بزارین که در آخر گفتین که علاقه ندارین و... برعکس من که اگه برم بارسلون اولین جا قطعا نیوکمپه😄
سلام و ممنون از شما
اگر بازی خاصی در زمان حضورم بود میرفتم ولی ورزشگاه به عنوان موزه برام جذابیتی نداشت
مرسی اینقدر با جزییات همه چی را توضیح دادید
سلام ممنون که با حوصله خوندید
سلام
در مورده گرفتن اولین ویزای شنگن
آیا سابقه سفر به چند کشور بدون ویزا، کفایت میکنه؟ یا حتما باید چند تا سفر با ویزا هم رفته باشیم؟
مرسی
سلام
پاسخ سوال شما رو نمیدونم ولی حدس میزنم هر چه تعداد ویزا بیشتر باشه، شانس بیشتری برای دریافت ویزا ایجاد کنه
سلام. یه جا من شنیدم که رسیدن به امتیاز ۸ خیلی موثره. حالا این امتیاز چیه؟ کشورهایی که رفتین رو براش امتیاز در نظر گرفتن.مثلا ترکیه ۰/۵ امتیاز داره چین ۱٫۵ امتیاز داره جالبه که هند ۲٫۵ امتیاز داره برای گرفتن ویزای شینگن. البته به نظرم همه اینا در نهایت برمیگرده به اون شخصی که ویزا رو صادر میکنه.
سلام. ممنون از سفرنامه خوبتون. شما رزرو هاستلی که اقامت داشتید به سفارت دادید یا هتل بود بعد رفتید هاستل؟
سلام ممنون، به سفارت رزرو هتل با هزینه متوسط دادم و بعد کنسل کردم
سلام خیلی عالی بود ای کاش سفرنامه پرتغال رو هم به اشتراک بگذارید
سلام، ممنونم، انشالله به زودی می نویسم
درود فراوان خانم مهسا
سفرنامه خیلی عالی بود
من و همسرم یک ماه قبل شما اونجا بودیم
اسپانیا واقعا شگفت انگیز بود
سلام ممنون از لطف شما