نوشته شده توسط نویسنده مهمان فرانک حسن زاده
فیلیپین مجمع الجزایری در جنوب شرقی آسیا با بیش از هفت هزار جزیره بین دریای فیلیپین و دریای چین در شرق آسیا قرار دارد. اگر چه همه جزایر فیلیپین مسکونی نیستند، اما هر جزیره زیبایی های منحصر به فرد خود را داراست. بعضی از جزایر کوچک فیلیپین با بالا آمدن آب دریا (مد) ناپدید و مجددا در هنگام جزر پدیدار می شوند !
مدارک مورد نیاز برای ویزای توریستی فیلیپین
- اصل پاسپورت (با اعتبار حداقل ۶ ماهه)
- یک قطعه عکس ۴×۶ (زمینه کاملا سفید)
- کپی تمام صفحات شناسنامه
- کپی گذرنامه فعلی و ویزاهای قبلی
- پرینت از گردش های مالی ۳ ماه اخیر حساب های جاری فرد
- رزرو بلیط هواپیما و رزرو هتل
- تمکن مالی با حداقل موجودی ۲۰ میلیون تومان
فیلیپین در تهران نیز سفارت دارد می توانید با ارائه مدارک فوق به این سفارت مراجعه کنید و بعد از هفت روز کاری و پس از پرداخت ۵۰ دلار ویزا تهیه کنید.
آدرس سفارت فیلیپین در تهران: خیابان ولیعصر، بالاتر از پارک وی، خیابان خیام، پلاک ۹
شماره تلفن سفارت فیلیپین: ۰۲۱۲۲۶۰۰۴۶۵
پرواز به فیلیپین
پرواز مستقیم از تهران به مانیل پایتخت فیلیپین نیست در نتیجه باید با ترکیش ایرلاین و پروازهای عربی به فیلیپین سفر کرد و یا با پرواز ماهان به کولالامپور و از آنجا به مانیل رفت. مسیر پروازی من با هواپیمایی قطر از تهران به مانیل بود و هزینه تقریبی بلیط رفت و برگشت سه میلیون تومان شد. برای اطلاعات بیشتر راهنمای تهیه بلیط ارزان را مطالعه کنید.
مسیر حرکت من در کشور فیلیپین رو در نقشه زیر میتونید ببینید:
حدود ساعت ۱۱ شب به مانیل رسیدم و بعد از تبدیل دلار به پزو (واحد پولی فیلیپین که هر دلار تقریبا معادل ۵۰ پزو می باشد) با تاکسی گرب (معادل اسنپ در ایران) که همزمان چند مسافر با مسیر های مشابه داشت به خانه میزبانم، مونا چیکا در مانیل رسیدم.
مانیل، پایتخت فیلیپین
صبح روز بعد به همراه مهمانان ( کوچ سرفینگ) ویتنامی که در خانه مونا حضور داشتند، گشت مختصری در شهر مانیل زدیم. عجیبترین چیزی که با آن مواجه شدم غذای محلی فیلیپین با نام بلوت یا همان جنین۸ تا ۲۱ روزه ای تخم اردک بود که با سس های مختلف یا آب جو سرو میشد! بوی بد تخم اردک به حدی چندش آور بود که حتی حاضر نشدم این غذای خیابانی را امتحان کنم.
جزیره کالاگواس
مونا تور دو روزه ای را برای رفتن به یکی از جزایر بکر کامارینس شمالی برنامه ریزی کرده بود، بنابراین ساعت ۱۱ شب به همراه اعضای گروه با ماشین ون از مانیل حرکت کردیم. بعد از ۹ ساعت با عبور از جاده های پر پیچ و خم جنگلی و روستاهای زیبا به شهر پاراکاله رسیدم و پس از خرید از سوپر مارکت، برای صرف صبحانه عجیب و غریب (ماهی مرکب کوچک در شیره نارگیل که با برنج سرو میشد) به رستوران محلی رفتیم.
سپس با قایق محلی چوبی کهنه ای که هر لحضه فکر میکردیم داریم غرق می شویم، حدود دو ساعت به سمت مقصدمان یعنی جزیره بکر کالاگواس حرکت کردیم. در طول مسیر به جزایر زیبای مختلفی برخوردیم. بلافاصله بعد از رسیدنمون در آب نیلگون شنا کردیم و بعد یک دل سیر ناهار، غذاهای محلی فیلپینی خوردیم.
اگر چه جزیره کالاگواس مکان شناخته شده ای برای توریستهای خارجی نبود اما فیلیپینی های زیادی در این جزیره حضور داشتند.
کالاگواس ساحلی با ماسه های سفید و تپه ماهورهای بی نظیر خاطرات ساحل کوپاکوبانا ریودوژنرو را برایم تداعی می کرد و یکی از بهترین سواحل فیلیپین برای شنا و غواصی بود.
بارها از موناچیکا به خاطر برگزاری این تور تشکر کردم. از مزایای همراه شدن با مردم محلی لذت بردن از مکان های کمتر شناخته شده است.
با عبور از میان تپه ها میتوان مسیرهای مختلفی را در این جزیره و جزایر اطراف پیمایش کرد، ما هم برای دیدن غروب خورشید به یکی از تپه های اطراف رفتیم. شب با کمپ زدن در ساحل جزیره و تماشای آسمان پر ستاره سپری شد.
فردا صبح زود از ذوق شنا در آب زلال و آبی دریا از خواب بیدار و حین شنا کلی ماهی های رنگارنگ دیدم. با دیدن صبحانه رنگارنگی (ماکارونی، برنج، املت و سوسیس) که برامون تدارک دیده بودند، متعجب شدم. در فیلیپین هم مثل دیگر کشورهای جنوب شرق آسیا برای صبحانه برنج و خورشت سرو میشود! منم مجبور شدم برای صبحانه املت و برنج بخورم. هزینه این تور دو روزه حدود ۴۰ دلار بود که تمام وعده های غذایی و رفت آمدها را شامل می شد.
نکته جالب در مورد رژیم غذایی مردمان شرق آسیا و از جمله فیلیپین این که برنج جزء اصلی وعده های غذایی (صبحانه، نهار و شام) هست! البته که غذاهای فیلیپینی ترکیبی از سبک های پخت و پز اسپانیایی، مالزیایی، چینی و محلی است. برخی از غذاهای فیلیپینی فقط در خیابان ها یافت می شود و نیاز به رفتن به رستوران های لوکس ندارد.
جزیره پوئرته گلرا
به مانیل برگشتم و فردا صبح برای دیدن جزیره پوئرته گلرا با اتوبوس از مانیل به سمت شهر باتانگاس حرکت کردم. حدود ساعت سه بعد از ظهر به بندر باتانگاس رسیدم و از آنجا با قایق مسافربری به جزیره پوئرته گلرا (هزینه قایق ۲۵۰ پزو) رفتم. در منطقه پلنگان پوئرته گلرا که شبیه پالنگان کردستان بود اتاق رزرو کردم. این جزیره زیبا در میان تپه های جنگلی قرار دارد و از بالا میتوان دریا را تماشا کرد اما از آنجایی که جزیره شلوغی بود مورد پسندم واقع نشد.
مقصد بعدی شهر سنت خوزه بود. بنابراین فردا صبح از پوئرته گلرا با ون های مسافربری با عبور از جاده های باریک و پیچ در پیچ جنگلی به شهر کالاپان رفته و از آنجا مجددا با ون راهی روکساس شدم. در طول مسیر در یک رستوران محلی که یکی از کارکنانش در کیش کار میکرد هم صحبت شدم. فیلیپینی های زیادی برای کار به کشورهای عربی مثل امارات، عربستان، قطر و … مهاجرت می کنند، اما اولین بار بود که دیده بودم یک فیلیپینی در کیش کار میکرد.
جزیره سنت خوزه
بالاخره به شهر سنت خوزه رسیدم. در این شهر کوچک هتل یا هاستل وجود ندارد بنابراین شب سال تحویل در مسافرخانه ای سپری شد. پرسنل مسافرخانه در راهرو مشغول درست کردن غذای فیلیپینی به نام سینیگان، که چیزی شبیه سوپ ماهی هست، بودند. از من هم دعوت شد تا این غذا را امتحان کنم. فکر می کردم که طعم و مزه سوپ ماهی غیر قابل تحمل باشد اما باید اعتراف کنم واقعا خوشمزه بود. مواد تشکیل دهنده سینیگان، ماهی، سبزیجات معطر مختلف، تمر هندی، سیر، لوبیا سبز و گوجه هست که با برنج سرو می شود. البته در بعضی از قسمت های فیلیپین نودل هم در سوپ سینیگان موجود است. در سینیگان خوک به جای ماهی گوشت خوک قرار دارد.
بندر کرون
روز اول فروردین بود و من ساعت ۷:۳۰ صبح با ترایسیکل خودمو به بندر کرون که یه بندر بی در و پیکر بود، رسوندم. از خانمی که پشت میزی در فضای باز نشسته بود بلیط تهیه کردم (قایق های باری روزهای خاصی از سنت خوزه به سمت کرون حرکت می کنند) وتا ساعت ۹، زمان حرکت قایق با فیلیپینی های مهربان اطراف اسکله هم کلام شدم. بعد از چند دقیقه یکی از همسایه ها دو تا نارگیل بزرگ بهم هدیه داد.
مسیر زمینی- دریایی مانیل به پالاوان واقعا زمانبر و پرهزینه است. از آنجایی که فیلیپین از مجمع الجزایر مختلفی تشکیل شده باید چندین بار با قایق مسافربری سفر و پس از ورود به هر جزیره مبلغی در حدود ۱۰۰ پزو بابت مالیات ورود به جزیره پرداخت کرد! بنابراین پیشنهاد می کنم برای صرفه جویی در زمان از مسیر هوایی استفاده کنید.
سفر دریایی طولانی با قایق باربری و با حداقل امکانات کمی سخت بود اما تماشای دلفین ها و ماهی های پرنده حس خوبی به من و همراهانم می داد. بالاخره بعد از ۷ ساعت به بندر کرون رسیدیم.
در کرون با همراهانم اتاق سه تخته در یک هتل نسبتا خوب (هزینه اقامت برای یک شب نفری ۱۰ دلار بود) رزرو کردیم. از بین چندین تور مختلفی که هتل پیشنهاد داد اولتیمیت تور انتخاب شد. تورهای یک روزه کرون حدود ۲۰ تا ۳۰ دلار و شامل چند گشت در جزایر مختلف، غواصی و ناهار متنوع دریایی می باشد.
صبح روز بعد پس از تهیه بلیط قایق مسافربری کرون به ال نیدو (۱۳۰۰ پزو) و پرواز پوئرتو پرنسس به سبو (حدود ۲۰۰۰ پزو) با همراهانم یک روز بسیار قشنگی را در بهشت غواصان (جزیره کرون) سپری کردیم. ابتدا به دیدن دریاچه زیبای کاینگان و غاری که در آن حوالی بود رفتیم.
کاینگان ترکیبی از آب شور و شیرین و یکی از تمیزترین دریاچه های آسیاست. حین شنا کردن صخره های آهکی زیر دریاچه کاملا مشخص است و یک غار آبی کوچک و زیبا در این دریاچه قرار دارد.
مقصد دوم دریاچه لاجوردی دوقلو (توئین لاگون) بود که توسط صخره آهکی مشکی از هم جدا می شد. برای دیدن دریاچه دوم که پشت صخره پنهان شده بود باید با نردبان از صخره رد می شدیم.
مقصد سوم غواصی و تماشای ماهی های رنگارنگ حوالی کشتی شکسته بود. سپس در یک جزیره بکر و خالی از سکنه ناهار خوشمزه دریایی سرو شد که همه از شدت گرسنگی به غذاها حمله کردیم. بعد از کمی استراحت به جذابترین قسمت برنامه غواصی در باغ مرجانی رفتیم. اگر چه که با شکم پر نمیشد خوب شنا کرد اما به قدری ترکیب رنگ مرجان ها و ماهی های اطرافش زیبا بود که یک دل سیر بین این مرجان هایی که در عمق کم و در دسترس بود اسنورکیلینگ (غواصی روی آب) کردم.
مقصد آخر غواصی حوالی جزیره ای بود با ماسه های سفید که اطرافش زیستگاه مرجان هایی غول پیکر به رنگ های لیمویی، بنفش و … بود. بعضی از جزایر بکر و زیبای فیلیپین آنقدر زیبا و آرام بود که دلم می خواست شب مانی داشته باشم. مارویا آخرین خوراکی خوشمزه ای بود که به عنوان دسر بعد از آخرین غواصی به اعضای تور داده شد.
راضی و خوشحال از عکس های قشنگی که با موبایلم گرفتم به هتل برگشتم. به محض اینکه گوشی رو به شارژ زدم متوجه شدم علی رغم ادعای شرکت سامسونگ از ضد آب بودن گوشی ها، گوشیم در آب دریا داغون شده و شارژ نمیشه! با گوشیم باید برای مقصد بعدی هتل رزرو میکردم و چندین کار واجب که باید انجام می دادم. به پیشنهاد همراهانم گوشی را برای از بین رفتن رطوبت در برنج قرار داده و امیدوار بودم که فردا صبح مشکل گوشیم برطرف شود. شب آخر هم با همراهانم برای شام یک غذای دریایی خوشمزه، لابستر سفارش دادیم.
جزیره ال نیدو
فردا صبح به محض بیدار شدن گوشی موبایل رو چک کردم که متاسفانه همچنان خاموش بود. به ایستگاه قایق مسافربری کرون رفتم و از آنجا راهی ال نیدو شدم. در سالن انتظار با دوستی شبیه خاورمیانه ای ها که اهل شیلی بود آشنا و با هم همصحبت شدیم و به هاستلی که دوستم در ال نیدو رزرو کرده بود رفتیم. عصر به پیشنهاد دوستم با موتور کرایه ای تصمیم گرفتیم سواحل اطراف شهر ال نیدو رو ببینیم. بعد از عبور از باغ نارگیل و مزارع برنج به یکی از سواحل شرقی ال نیدو، ساحل ناکپان رفتیم که البته بیشتر ساحل محبوب موج سواران بود.
در ادامه به سمت ساحل غربی النیدو، ساحل زیبای لَس کابین رفته تا از تماشای غروب خورشید لذت ببریم. بعد از صرف شام به هاستل برگشتیم و این بار با یک فیلیپینی اهل مانیل که هم اتاقی ما بود در مورد فیلیپین و مردمش صحبت کردیم. از خوبی های هاستل اینه که با آدمهایی از ملیت های مختلف آشنا شده و کلی اطلاعات مفید رد و بدل می شود.
همچنان موبایلم خاموش بود و من از بی خبر گذاشتن خانواده نگران بودم. صبح روز بعد با تور C که از قبل رزرو کرده بودیم به غواصی رفتیم (دسته بندی تورها از A تا D هست که همه معتقدند، A و C بهتر از بقیه هست). دریا به شدت مواج بود و هر بار کلی آب وارد قایق میشد! بالاخره به مقصد اول یعنی جزیره راز (سیکرت آیلند)، رسیدیم. پس از شنا از میان صخره های آهکی مشکی به یک جزیره کوچک و پنهان برخوردیم.
مقصد دوم غواصی در حوالی ساحلی بود که برایمان ناهار تدارک دیده بودند. ماهی هایی به رنگ های مختلف و به تعداد زیاد یک مکان منحصر به فردی را برا غواصی به وجود آورده بود. چندین بار برای دیدن دلقک ماهی (نِمو) با نوک انگشتان پا به شقایق دریایی ضربه کوچکی میزدم و هر بار دلقک ماهی ها که لابه لای بازوهای شقایق دریایی پنهان بودند بیرون می آمدند (سمی که از بازوهای شقایق دریای در اثر تماس با پوست انسان تولید می شود ممکن است درد شدیدی ایجاد کند، بنابراین حین غواصی با احتیاط باید از کنار شقایق دریایی عبور کرد). دلقک ماهی نوعی رابطه همزیستی با شقایق دریایی دارد، در واقع دلقک ماهی در کنار شقایق دریایی زندگی میکند و با استتار از شکار شدن در امان می ماند. از طرفی حضور دلقک ماهی سبب نزدیک شدن جانوران دیگر به شقایق دریایی شده و غذای شقایق تأمین میشود.
بعد از خوردن ناهار دریایی خوشمزه، به جزیره پنهان (هیدن آیلند) که مثل جزیره راز بین صخره ها قرار داشت رفتیم. از آنجایی که دریا مواج بود و با هر موج بزرگ کلی از مسیر منحرف می شدیم، حتما باید با جلیقه نجات شنا میکردیم.
مسیر آخر هم جزیره کوچکی با ماسه های سفید بود و در نهایت به ال نیدو برگشتیم.
جزیره پوئرتو پرنسس
من از ایستگاه ون کنار هاستل برای مقصد بعدی، شهر پوئرتو پرنسس بلیط خریدم و ساعت ۷ غروب ال نیدو را ترک کردم. در طول مسیر با کمک یکی از همسفرام گوشیمو روشن کردم و توانستم به کمک آنها اتاق رزرو کنم. روز پنجم فروردین بود و من تصمیم گرفتم که یکی از عجائب هفتگانه طبیعی جهان، رودخانه زیر زمینی پوئرتو پرنسس رو ببینم.
رودخانه زیر زمینی پوئرتوپرنسس، عجائب هفتگانه طبیعی جهان
برای رزرو تور با پذیرش هاستل صحبت کردم اما متاسفانه روز شلوغی بود و امکان رزرو تور از طریق هاستل غیر ممکن بود. یکی از فیلیپینی هایی که اهل جنوب فیلیپین بود و در جریان مشکلم قرار داشت، پیشنهاد داد که به دفتر مرکزی رزرواسیون پارک ملی پوئرتو پرنسس در مرکز شهر برویم. این پارک در رشته کوه سنت پل در ساحل غربی جزیره پالاوان، حدود هشتاد کیلومتری شمال مرکز شهر پورتو پرنس واقع شده است. بعد از کلنجار رفتن با کارکنان دفتر بالاخره موفق به خرید بلیط تور شدیم. با ون به ابتدای پارک ملی پوئرتو پرنسس در حومه شهر رفتیم و ازآنجا با قایق تندرو به ساحل جنگلی و در نهایت با عبور از میان درختان به ورودی رودخانه زیر زمینی پوئرتو پرنسس رسیدیم.
مجددا سوار قایق شدیم و وارد غاری که سقف این رودخانه را با سنگ هایی به اشکال مختلف و از جنس آهک تشکیل داده اند، شدیم. این رودخانه زیر زمینی داخل غار با کانال های پیچ در پیچش گاهی آن قدر تنگ و تاریک می شود که به دلیل کمبود اکسیژن امکان بازدید وجود ندارد و فقط به محلی برای لانه خفاش ها تبدیل شده است.
هزینه تور حدود ۳۰ دلار بود. به شهر پوئرتو پرنسس برگشتیم و از بازار محلی کنار ترمینال ون کمی سبزیجات و میوه خریدیم. روز بعد با پرواز پوئرتو پرنسس را به مقصد سبو ترک کردم.
جزیره سبو
میزبانم، حرا به همراه دوستانش به استقبالم اومدن و به خانه یکی از بستگان حرا در حومه شهر سبو، شهر لاپو لاپو رفتیم. لاپو لاپو منطقه فقیر نشین ها بود که مردم با حداقل امکانات در آن زندگی میکردند. خانه چوبی خاله حرا وهمسایگانش بر بستر ساحل اقیانوس و روی پایه های چوبی قرار داشت و آب فاضلاب خانه ها وارد اقیانوس میشد که دیدن این صحنه برایم دردناک بود.
برای شام غذای ایرانی، زرشک پلو با مرغ برای میزبانم آماده کرده بودم و به نظر میرسید از خوردن غذای پیشنهادی من لذت بردند. پس از شام گشتی داخل شهر لاپولاپو زدیم، حرا و دوستانش من رو به خوردن بلوت و آبجو دعوت کردند اما من باز هم نتوانستم این غذای خیابانی بدبو را امتحان کنم.
صبح فردا خاله و دایی حرا برای تشکر از شام شب قبل صبحانه فیلیپینی سینیگان ماهی به همراه برنج (تکه های ماهی، نودل، ، پیاز، سیر و فلفل) برایم تدارک دیدند. بر خلاف تصورم خوشمزه بود و موفق شدم از سینیگان ماهی بخورم.
جزیره بهول
از سبو با قایق های تندرو راهی جزیره بهول شدم و بعد از قرار دادن وسایلم در هتل، برای دیدن غروب خورشید به یکی از جاذبه های توریستی فیلیپین، تپه شکلاتی رفتم. تپه های شکلاتی به خاطر شکل خاص و تغییر رنگ (از سبز به قهوه ای روشن) گیاهان و علف های این تپه ها در فصل خشک به این نام معروفند. حدود ۱۷۰۰ عدد از این تپه های مخروطی زیبا در مرکز بوهول قرار دارد که احتمالا در اثر فرسایش آب و هوایی سنگ های آهکی دریایی و یا به دلیل حرکات جغرافیای تپه های مرجانی بر بستر زمین به وجود آمده اند.
صبح روز بعد ( هشتم فروردین) طبق معمول بعد از خوردن میوه و ورزش صحبگاهی با دختر صاحب هتل در استخر حیاط هتل شنا کردم و کمی در باغ نارگیل حوالی هتل پرسه زدم.
از روز قبل با کمک یکی از راهنماهای فیلیپینی در تپه شکلاتی برای دیدن جزیره بوهول موتور به همراه راهنما رزرو کردم. ابتدا به باغ پر گلی که به باغ پروانه ها معروف بود رفتیم. در این باغ کلکسیونی از پروانه های تاکسیدرمی و پروانه های زنده را میتوان تماشا کرد.
سپس از کوچکترین پستاندار جهان دیدن کردم. میمون های شبگرد هندی، میمون شبگرد کوتوله یا با اسم علمی آن ترشیر (Tarsier)، کوچکترین پستاندار دنیاست. میمون های شبگرد در نواحی فیلیپین و اندونزی وجود دارند و غذای اصلی شان حشرات زنده می باشد. قدشان بین ۹۰ تا۱۶۰ میلی متر و وزنشان بین ۷۰ تا۱۶۵ گرم است و به خاطر چشم های درشتشتان و چرخش ۱۸۰ درجه ای سرشان به شکارچیان شبانه ی قابلی تبدیل شده اند.
در آخر پس از دیدن پارک محلی در جزیره بوهول با جیپنی ( ماشین های مسافربری فیلیپین) از تاگبیلاران راهی پالاگوان شدم. بر خلاف تصورم ساحل این منطقه چنگی به دل نمیزد. البته شاید پس از دیدن کالاگواس و پالاوان ساحل پالاگوان برایم جذاب نبود.
جزیره پالاگوان
بازار ماهی فروشان گونه دریایی متنوعی داشت و به همین دلیل حوالی پالاگوان میتواند گزینه خوبی برای غواصی باشد.
صبح روز بعد به اسکله رفتم تا با قایق های مسافربری پالاگوان را به مقصد سبو ترک کنم. هنوز آب دریا بالا نیامده بود که وارد قایق شدیم. در طول مسیر به گونه های دریایی متنوع مثل ستاره دریایی، طوطیا و مرجان های رنگارنگ برخوردیم. به قدری آب دریا زلال بود که حین سوار شدن به قایق، کف دریا کاملا مشخص بود.
جزیره اسلو
حدود سه ساعت بعد به شهر اسلو رسیدیم و پس از پیاده شدن از قایق به قبرستان قدیمی و بافت تاریخی شهر برخوردم. پیاده به سمت هاستلی که در نظر گرفته بودم رفتم اما چون تعیلات عید پاک بود و من هم از قبل جا رزرو نکرده بودم هاستل پر شده بود. کمی بعد با دیدن تابلوی خانه اجاره ای، یک اتاق اجاره کردم. بعضی از خانه های شهر های کوچک فیلیپین بدون مصالح و عمدتا با حصیر و چوب ساخته می شود بنابراین انتظار دیدن هر جک و جانوری از سوسک و مارمولک گرفته تا موش را باید داشت!
بعد از قرار دادن وسایلم با جیپنی برای شنا با بزرگترین ماهی جهان، کوسه-نهنگ، به شهر تان وان رفتم. با توجه به شلوغی بیش از حد به سختی بلیط (هزینه بلیط ۱۰۰۰۰ روپیه) تهیه کردم و بعد از سه ساعت انتظار با یک گروه ۱۰ نفره دور قایقی که به کوسه-نهنگ غذا می داد با قایق می چرخیدیم و بعضی جاها به داخل آب می رفتیم و با فاصله از کوسه-نهنگ شنا می کردیم. از آنجا به پیشنهاد دو دوست چینی با موتور راهی آبشار تومالگ شدیم. ۴ نفری با موتور از جاده های پیچ در پیچ عبور کردیم و پس از یک پیاده روی کوتاه به حوضچه ای به رنگ خاص برخودیم که پای آبشار تومالگ قرار داشت. اگر چه که آب آبشار بسیار سرد بود اما کمی در آب شنا کردیم.
مراسم عید پاک در جزیره اسلو
خانم مذهبی صاحب خانه پیشنهاد داد برای برگزای مراسم عید پاک صبح زود با او همراه شوم. عید پاک یا عید مسیحیان، سالانه به یاد بود قیام عیسی پس از مرگ به صورت مراسمی نمادین از مصائبی که بر مسیح وارد شد برگزار می شود. در این روز سربازان رومی مسیح را دستگیر و پس از شکنجه فراوان، وی را مجبور کردند صلیبی را تا بالای تپه جلجتا به روی دوش خود حمل کند. این عید چون بر اساس تقویم قمری است در کشورهای جهان روز ثابتی ندارد و از ۲۲ مارس تا ۲۵ آوریل متغیر می باشد (اولین یکشنبه بعد از کامل شدن ماه پس از اعتدال بهاری).
ساعت ۳ صبح با دسته عزادارانی که نوحه خوانی می کردند به سمت مقاصدی که در ایستگاه های مختلف با روضه خوانی و به صورت نمادین به صلیب کشیدن مسیح را به نمایش می گذاشت حرکت کردیم و پس از توقف کوتاه در هر مرحله به مرحله آخر که قبل از طلوع خورشید مسیح را به صلیب می کشید، رسیدیم.
با توجه به فرقه های مختلف مسیحیت برگزاری مراسم عید پاک در هر کشوری متفاوت است مثلا در بعضی شهر های فیلیپین نمایش به صلیب کشیدن مسیح به شدت خشونت بار بوده و واقعا خود را به صلیب می کشند.
آب معدنی تنها نذری بود که در پایان مراسم به عزادارن می دادند. با شرکت در این مراسم و مراسم ادیان دیگر متوجه شدم که پایه اساس مراسم عزادری مذهبی در تمامی ادیان تا حدودی مشابه یکدیگر است.
جزیره بالامبان
از اسلو به روستایی حوالی شهر بالامبان، محل زندگی حرا، رفتم. بالامبان بین اسلو و سبو بود و من درمیانه راه در ناگا پیاده شدم. بعد از نیم ساعت انتظار در ایستگاه اتوبوس بالاخره سوار اتوبوسی که فقط جا برا ایستادن بود شدم. در طول مسیر همانطور که فشرده کنار هم ایستاده بودیم با خانمی که همسرش در عربستان سعودی کار می کرد صحبت می کردم. خانم فیلیپینی از دوری همسرش ناراحت بود و به تنهایی مسئولیت بزرگ کردن فرزندانش را به عهده داشت. در میانه های راه بعد از پیاده شدنش با خانم دیگری آشنا شدم که از همسرش جدا شده بود و برای مخارج زندگی دور از فرزندش در کشور عمان پرستار بچه ها بود! قبلا هم اشاره شد که در فیلیپین به دلیل نبودن کار پدر و حتی مادر خانواده برای امرار و معاش به کشورهای عربی مهاجرت می کنند. دیدن بچه هایی کوچکی که دور از مادر و در کنار مادربزرگ، خاله و … زندگی می کردند برایم واقعا دردناک بود!
خانه روستایی حرا وسط جنگل بود. بعد از رفتنم پیشنهاد دادند که به چشمه های همان حوالی برویم، به حدی آب نهری که کنار چشمه قرار داشت خنک، زلال و پاک بود که من آبتنی کردم😁 کمی دورتر همسایه های حرا مشغول شستشوی لباسهاشون بودند.
برای شام به شهر بالمبان رفتیم. همچنان مراسم عید پاک اجرا می شد. تخت های پر گل که مجسمه مسیح روی آن قرار داشت قدم به قدم و دسته های مختلف عزاداری با همراهی چندین کشیش دیده میشد. در بعضی جاها هم عزاداران شمع به دست گروهای مختلف عزاداری را دنبال میکردند که خاطرات شام غریبان مراسم محرم برایم زنده شد.
بعد از برگشت به خانه از غذای فیلیپینی که مادر حرا درست کرده بود هم محظوظ شدیم.
صبح روز بعد تصمیم گرفتیم با موتور به ارتفاعات بالمبان برویم و بین تپه های جنگلی زیپ لاین کنیم. به محض رسیدنمان به حدی بارندگی شدیدی بود که ایستگاه زیپ لاین بسته شد. چون عصر تولد پسر دایی حرا دعوت بودیم، بعد از صرف نهار در رستوران زیبای اطراف به پایین برگشتیم.
جشن تولد فیلیپینی
یکی از زیبایی های سفر شرکت در مراسمات کشورهای مختلف و آشنا شدن با رسم و رسومات مردم هست، بنابراین به تولد پسر دایی حرا رفتم. جشن تولد در باغی که خانواده دایی حرا و خانواده همسرش زندگی می کردند برگزار شد. همان اول به خوک بزرگی که درسته رو آتیش داشت کباب میشد بر خوردیم و بعد به اتاق قدیمی و تاریکی وارد شدیم که یک میز بزرگ و کلی خوراکی های رنگارنگ روی آن قرار داشت. تقریبا همه خوراکی ها رو میشناختم اما خوراک عجیبی روی میز قرار داشت که از حرا در موردش پرس و جو کردم. حرا نمیدانست چه جور برایم توضیح دهد این غذا خوراک سیرابی، دل و جگر خوک به همراه سبزیجات هست که من با کمی دقت متوجه شدم و گفتم در ایران هم از امعا و احشا گاو و گوسفند شدیدا استقبال میشود😁 جالبترین قسمت تولد دعایی بود که دایی حرا قبل خوردن اونهمه خوراکی خوشمزه خوانده بود!
از جشن و پایکوبی خبری نبود، ظاهرا عده ای به صرف عصرانه مفصل دعوت شده بودند.
روز آخری که در خانه حرا بودم نیمه های شب با دیدن موش بزرگی داخل اتاق تا صبح بیدار ماندم و صبح خیلی زود با شنیدن صدایی از کلیسا در مورد مراسمی که برگزار میشد پرس و جو کردم. مادر حرا گفت امروز استر ساندی (یکشنبه بعد از عید پاک) هست و مراسم عزاداری در کلیسا به همین مناسبت برگزار خواهد شد، بنابراین با مادر حرا به کلیسا رفتیم و در آخر با طنین انداز شدن هله لویا فضای معنوی در کلیسا پدیدار گشت. (هله لویا لفظی بسیار کاربردی در میان مسیحیان و از جهت آوا بسیار شبیه الحمدالله می باشد اما در واقع به معنی سبحان الله است)
پس از برگشت از کلیسا پدر حرا از درخت نارگیل حیاط برایم نارگیل چید و به همراه حرا و دوستانش برای شنا به حوضچه فیروزه ای رنگ با آب بسیار خنک حوالی شهر بالامبان رفتیم.
با مادر حرا که برای ملاقات پدربزرگش به خاطر عفونت کلیوی در بیمارستان بستری بود به سبو (لاپولاپو) رفتیم، ۳۰ تا ۴۰ بیمار با علائم متفاوت در سالنی با حداقل امکانات بستری بودند که هر بیمار حداقل دو همراه هم داشت! شب هم با گشتی مختصری در شهر سبو سپری شد. چون خاله حرا مهمان داشت، وسایلم را جمع کردم و به هاستلی در همان اطراف رفتم. هزینه اقامت در هاستل های خوب فیلیپین بین ۱۰ تا ۱۵ دلار هست. هاستلم بسیار تمیز و مرتب بود، اما از بدشانسی یکی از هم اتاقی ها خروپف می کرد و نتوانستم به راحتی بخوابم.
جزیره اولانگو
سیزدهم فروردین ۱۳۹۶ بود و من در استان سبو فیلیپین در جستجوی جزیره ای برای گذراندن روز طبیعت بودم. با توجه به نزدیک بودن جزیره اولانگو با کشتی راهی این جزیره شدم. در طول مسیر با دو فیلیپینی هم صحبت شده و متوجه شدم که جزیره اولانگو محلی مناسبی برای دوچرخه سواری است بنابراین دوچرخه اجاره کردیم و در عین حال که کل جزیره را با دوچرخه می گشتیم از دیدن این جزیره زیبا، باغ های نارگیل، موز و جنگل های حرا لذت میبردیم. بعد از یک ساعت دوچرخه سواری برای صرف ناهار در یک اقامتگاه گردشگری که خدمات غواصی ارائه میداد توقف کرده و غذای دریایی، سوپ لذیذ صدف با زنجبیل و کباب ماهی تن سفارش دادیم.
پس از ناهار یکی ازهمراهانم پیشنهاد داد تا از پناهگاه حیات وحش جزیره اولانگو در همان حوالی دیدن کنیم. با عبور از بافت روستا و خانه های چوبی بومیان این جزیره در نهایت به منطقه جنگلی و تالابی رسیدیم که یکی از بزرگترین سایت های پرنده نگری فیلیپین بود. محو تماشای ارکیده های شاداب و رنگارنگی شدم که به شاخه های درختان پیوند زده بودند. برای دیدن تالاب با همراهانم به باجه بلیط فروشی رفتیم.
در باجه بلیط فروشی به من گفتند خارجی ها باید مبلغ بیشتری را برای بازدید و اقامت در رامسر سایت پرداخت کنند. در ابتدا فکر کردم شاید اشتباه متوجه شدم، مجددا پرسیدم رامسر سایت؟! آقای نگهبان گفتند: بله رامسر سایت. با شنیدن این کلمه ذوق زده شدم و برای اولین بار با افتخار گفتم ایرانی ام و اصالتا اهل شمال ایران. آقای نگهبان به دفتر کار مراجعه کردند و با خانم رئیس برگشتند. خانم رئیس که در بین کارکنان از اقتدار خاصی برخوردار بود، از اینکه یک ایرانی از سایت پرنده نگری رامسر بازدید میکرد خوشحال شدند و توضیح دادند که این تالاب به خاطر کنوانسیون تالاب های مهم بین المللی در سال ۱۳۴۹ شمسی در رامسر ایران توسط مرحوم اسکندر فیروز (بنیانگذار طرح پیشرو محیط زیست) به منظور حمایت از تالاب های جهان برگزار و رامسر سایت نامگذاری شده است. کنوانسیون رامسر توافق بین المللی است که براساس آن کشورهای دارای تالابهای مهم جهان، بویژه زیستگاه های پرندگان آبزی و کنار آبزی، در این تالاب ها مطالعه و تحقیق کرده و از آنها حمایت می کنند. این کنوانسیون در ۱۳ بهمن ماه سال ۱۳۴۹ شمسی بنا به دعوت ایران، به منظور مطالعه تالاب ها تشکیل و بنام شهر رامسر نیز نامگذاری گردید. فعالیت های اساسی کنوانسیون رامسر از سال ۱۳۵۳ شمسی آغاز گردید و از آن زمان به بعد کشورهای بسیاری به عضویت کنوانسیون در آمده اند و امروزه۱۶۰ کشور از سراسر دنیا در آن عضو بوده و ۱۹۵۰ تالاب را با مساحت حدود ۱۹۰ میلیون هکتار در اختیار کنوانسیون قرار داده اند و به عنوان رامسر سایت به ثبت رسانده اند، بنابراین پناهگاه حیات وحش جزیره اولانگو هم رامسر سایت نامگذاری شد.
اگرچه چند روز قبل از ورودم پرندگان زیادی از این تالاب به کشورهای دیگری مهاجرت کرده بودند (در اواخر ماه مارچ یا اوایل فروردین ماه اکثر پرندگان از این تالاب مهاجرت میکنند)، اما این تالاب چشم انداز بی نظیری هنگام طلوع زیبای خورشید داشت و ماهی های رنگارنگی در تالاب دیده میشد. کارکنان تالاب اطلاعات جالبی در مورد جزیره و تقویمی که بر اساس جزر و مد تنظیم شده بود به من ارائه دادند. با توجه به اینکه پدیده جزر و مد نقش مهمی در حضور پرندگان در ساحل دریا ایفا میکند، آگاهی از این پدیده برای محققان تالاب ها از اهمیت بالایی برخوردار است.
زمان بازدید برای دیدن پرنده هایی که از استرالیا و جنوب شرق آسیا به این تالاب ۱۰۳۰ هکتاری مهاجرت میکنند از ماه اکتبر تا نوامبر و برای پرندگانی که از شمال آسیا مهاجرت میکنند از ماه فوریه تا مارچ است. در این پناهگاه حیات وحش میتوان تعداد زیادی از ۴۸ گونه پرندگان مختلف را تماشا کرد. دیدن پرنده ها در طبیعت معمولا قبل از طلوع و غروب خورشید و با رعایت سکوت امکان پذیر است اما بهترین زمان پرنده نگری در حیات وحش صبح زود قبل از طلوع خورشید است، بنابراین کارکنان این تالاب با اجاره دادن چادر به گردشگران، امکان اقامت در شب و در نتیجه دیدار پرندگان قبل از طلوع خورشید را فراهم میکنند.
خانم رئیس از حضورم استقبال کردند و گفت اینجا مثل خانه خودت هست و از من دعوت کردند که شب را هم در رامسر سایت، بدون پرداخت هزینه اقامت بمانم.
فردا ساعت ۵ صبح با موسیقی زیبا و خارق العاده پرندگان جنگل از خواب بیدار شدم و بعد از کمی پیاده روی از میان جنگل به ساختمانی که برای شناسایی پرندگان در تالاب قرار داشت رفتم. آسمان که با تغییر رنگش از صورتی به نارنجی عشق بازی میکرد خودش را برای طلوع خورشید آراسته بود و با انعکاسش در میان آب های جنگل حرا، زیبایی منحصر به فردی به رامسر سایت فیلیپین بخشیده بود و اینگونه بود که کاملا اتفاقی سیزده بدرم را در رامسر فیلیپین سپری کردم. روز دوم در جزیر اولانگو برای غواصی با همراهانم قایقی کرایه کردیم و در عین حال که به جزایر کوچک اطراف می رفتیم هر جایی که دلمان می خواست داخل آب می پریدیم و غواصی می کردیم. سفرم به فیلیپین به قصد شنا و غواصی بود و روز آخر دریایی هم بسیار زیبا و با دیدن گونه های دریایی خاص سپری شد.
از قایق پیاده شدیم و به بازار ماهی فروشانی که بومی ها آبزیان را صید می کردند رفتیم. ساحل این جزیره بسیار تمیز و شفاف بود و حتی ماهی ژله ای در آب های حوالی ساحل به راحتی دیده می شد.
در بازار ماهی فروشان گونه های دریایی متنوع فروخته می شد اما عجیبترین و سمی ترین گونه دریایی، ماهی سنگ (استون فیش) بود که برای شکار و در امان ماندن از موجودات زنده و غیر زنده با ترکیب رنگی مشابه مرجان ها و صخره های دریایی استتار می کند.
رستورانی که برای ناهار رفته بودم حوالی ساحل اما در میان آب دریا بود و تا آماده شدن ناهار دور تا دور رستوان غواصی می کردیم. به جزیره اولانگو برگشتیم و در حیاط خانه یکی از محلی های فیلیپین که با صدف های دریایی گردنبند درست می کرد دوش گرفتیم، سپس با قایق مسافربری از اولانگو راهی سبو شدیم.
برگشت به مانیل
با پرواز از سبو به مانیل برگشتم. صبح روز بعد، آخرین روز حضورم در پایتخت فیلیپین شهری با بناهای سنتی و مدرن بود بنابراین به همراه یکی از هم خانه ای های مونا با گشت و گذاری در مانیل و خرید سوغاتی سپری شد. در سال های اخیر مراکز خرید بسیار زیادی در این شهر ساخته شده است.
از آنجایی که فیلیپین مستعمره آمریکا و اسپانیا بوده و معماری بناهایش ترکیبی از فرهنگ آسیایی و اروپایی است، پس از دیدن کلیسای جامع مانیل به مراکز خرید مانیل رفتیم و در آخر هم از میدان ونیز و مرکز خرید بسیار زیبا کانال بزرگ ونیز که در بخش مدرن مانیل ساخته شده است دیدن کردیم.
موزه ها و جاهای توریستی زیادی در شهر مانیل وجود دارد اما از آنجایی که یکی از پرجمعیت ترین شهرهای دنیاست و به دلیل شلوغی بیش از حد این شهر، تمایلی زیادی به ماندن در این شهر نداشتم. ضمنا هر ساله جشنواره های متعددی به مناسبت های مختلف در مانیل برگزار میشود که سفر به فیلیپین در زمان برگزای این جشنواره ها خالی از لطف نیست.
هزینه سفر سه هفته ای من به فیلیپین حدود ۵۰۰ دلار بعلاوه ۱۰۰۰ دلار پرواز قطری شد.
تاریخ سفر: نوروز سال ۱۳۹۷
فرانک حسن زاده نویسنده مهمان
۲۱دیدگاه
سلام فرانک خانوم عرض ادب..500 دلار ک فرمودین شامل اون مالیات ورودی شهرها و پرواز داخلی و... هم بود؟
درود بر شما
شامل همه چی به غیر از پرواز رفت و برگشتم به فیلیپین.
کلا فیلیپین کشور ارزونی هست و با حداقل هزینه جاهای توریستی زیادی رو میشه دید.
با سلام دوباره نشانی سفارت یا کنسولگری فیلیپین (تجربه شخصی اخیر) : محمودیه - خیابان الف شمالی - روبروبری شهر کتاب - پلاک ۱۳ درست است. درب ورودی دیگری هم دارد: محمودیه -خیابان الف شمالی-خیابان شهید خرم نژاد-خیابان سینائی-بن بست شیراز تلفن :۲۶۸۰۰۹۴۱ هزینه ۴۰ دلار از من خواسته شد.مدارکی که از من خواستند: ۱- پرینت امضاء شده از فرمی که باید در سایت ثبت ویزای انلاین وزارت خارجه فیلیپین (https://www.visa.gov.ph/ ) پر،امضاء و مجدا به همراه صفحه اول پاسپورت آپلود شود ۲-مدرک تمکن مالی بالاتر از ۳۰۰۰ دلار آمریکا ۳-رزرو هتل ۴- مدرک شغلی بود. پاسپورت قبلی ، بیمه مسافرتی ، رزرو پرواز را هم نام بردم و نخواستند. مدت ۲ تا ۳ هفته زمان بررسی را هم اعلام کردند.
درود بر شما
خیلی ممنونم بابت به روز کردن آدرس و مدارک فیلیپین 🙏🌺
سلام خیلی خوبه که توانایی سفر کردن دارید من هم امیدوارم بتونم روزی جهان گردی رو شروع کنم چون به شدت این سبک زندگیو میپسندم و بنظرم بهترین کاریه که یه فرد در طول زمانی که زنده هست میتونه انجام بده ولی متاسفانه وضعیت مالی نمیذاره که سفرکنم و مگه اینکه معجزه ای رخ بده پولدار بشم😀 بنظرتون با توجه به اینکه دلار گرون شده چند میلیون لازمه که بشه رفت فلیپین و مسیر هایی که شما رفتید رو طی کرد ؟؟امیدوارم که کامنتم رو ببنید و جواب بدید و سوال دیگه ای که داشتم اینکه ک با توجه به اینکه شما دختر هستید و تنهایی سفر میکنید چه چیزایی لازمه که قبل از سفر یاد بگیریم مثلا یک مهارت خاص یا هر چیزی که قبل سفر باید دانشش رو کسب کنیم ؟
درود بر شما
امیدوارم که به زودی زودی به آرزوتون دست پیدا کنید، پیشنهاد میکنم سفرتنهایی رو اول از داخل کشور و بعد کشورهای اطراف و .... شروع کنید.
در مورد هزینه ها به توجه به متغییر بودن قیمت دلار نمیتونم به ریال خدمتتون بگم اما انتهایی سفرنامه نوشتم که ۵۰۰ دلار برام هزینه شد😊
بسيار ممنون بابت اين سفرنامه زيبا، ٥٠٠ دلار براي سه هفته واقعا ارزونه،
درود بر شما
فیلیپین کشور ارزونی هست و شما میتونید با پرداخت ۲۰ دلار بهترین تور روزانه در جای توریستی مثل جزیره پالاوان رو تجربه کنید🙏
سلام با ارزوی سلامتی برای شما اقای احمد خانی کجا تشریف دارن کم پیدا هستند . سفر نمیرن دیگه ! ؟
سلام سعید جان
امیدوارم به زودی سفرهام شروع بشه
بسیار خوشحال شدم از سلامتی شما سال ها دورا دور پیگیر سفرهای شما هستم و بسیار مورد استفاده اینجانب بوده بیماری کرونا و شرایط اقتصادی کشور قطعا در شرایط همگی ما تاثیر گذار بوده .موفق باشید
خیلی زیبا بود کاملاً احساس بودن در اونجا رو به خواننده القا میکرد
درود بر شما
خیلی ممنونم از لطفتون🙏🌺
فرانک عزیز بهت غبطه میخورم. دلم میخواد روش سفر کردن به سبک تو رو یاد بگیرم و تجربه کنم
درود بر شما
ممنونم از لطفتون🙏🌺
با مراجعه به وب سایت سفرنوشت میتونید در مورد سفر ارزان و سبک اطلاعات مفید به دست بیارید🙏
این که عالی بود
البته همه سفرنامه ها خوبن
کلا سفر عالیه و سایت سفرنوشت بینظیر
میشه بدونم چطور میشه اطلاع گرفت که کشوری مثل فیلیپین یا ویتنام یا اندونزی الان شرایط سفر داره یا نه و شرایطش چیه ؟
درود بر شما
ممنونم از لطفتون🙏🌺
پیشنهاد می کنم که با سفارت این کشورها تماس بگیرید.
🙏🙏🙏
بارها سفارتهای مختلف تماس گرفتم هیچوقت پاسخگو نبودن
رفتن حضوری مفیده آیا؟
من هر دو باری که با سفارت فیلیپین تماس گرفتم جوابمو دادن و حضوری هم باهام خوب برخورد کردند.
واقعا کشور ارزونیه
درود بر شما
ارزون و زیبا👌