سفر به کوبا که با استانداردهای خودش خیلی سریع داره تغییر میکنه باید زودتر انجام میشد. درسته که با اومدن ترامپ در این تغییرات اخلال ایجاد شد ولی همچنان ادامه داره. اصلا دیدن کوبایی که مثل بقیه کشورها شده لطفی نداره. با اینکه قبل از رفتن شنیده بودم اونجا چه خبره ولی باز هم دیدن سبک زندگی مردمش هیجان انگیز بود. توی این سفر قشنگ حس سفر به گذشته رو داشتم.
در این سفرنامه تلاشم رو کردم ماجراهای سفر ۹ روزه به شهرهای هاوانا، ترینیداد، سانتاکلارا و وینالس رو بنویسم و تا جایی که میتونم قضاوت نکنم اما واقعا کوبا رفتن و قضاوت نکردن کار سختیه.
سفر به کوبا در ادامه سفر آمریکای مرکزی و کارائیب و پس از دیدن کشورهای هائیتی، جمهوری دومینیکن، کاستاریکا، پاناما، نیکاراگوئه، هندوراس، السالوادور، گواتمالا، بلیز و مکزیک بود.
ویزای کوبا و نقشه مسیر
کوبا توی ایران سفارت داره و با مراجعه به سفارتش میتونید ویزای کوبا رو تهیه کنید. مدارک لازم برای ویزای کوبا بر اساس سایت سفارت کوبا در تهران شامل موارد زیر میشه:
- پاسپورت و یک کپی از صفحه اول. پاسپورت باید از زمان ورود به کوبا حداقل ۶ ماه اعتبار داشته باشه. در صورت خالی بودن همه صفحات گذرنامه، باید گذرنامه قبلی هم ارائه گردد.
- دو قطعه عکس ۶*۴ رنگی.
- پر کردن فرم ویزا که توی وبسایت سفارت کوبا هست.
- گواهی تمکن مالی و گردش ۱ ماهه حساب. حداقل موجودی ۲۵ میلیون تومان.
- بیمه مسافرتی بعلاوه کپی.
- نامه اشتغال به کار یا اشتغال به تحصیل. در صورت فارسی بودن باید به انگلیسی یا اسپانیایی ترجمه شود.
- رزرو بلیط رفت و برگشت به کوبا.
- رزرو هتل برای تمام مدت اقامت در کوبا.
- اصل شناسنامه و کارت ملی و کپی از تمام صفحات.
- سند ملکی به نام متقاضی یا خانواده درجه یک و کپی.
- ۵۵ دلار آمریکا بصورت نقد.
- تعهدنامه محضری مبنی بر خروج از کوبا و سفر فقط به قصد توریستی به همراه ترجمه به انگلیسی یا اسپانیایی.
مورد آخر خیلی آزار دهنده هست و باعث شد من برای ویزای کوبا از تهران اقدام نکنم. برای وقت مصاحبه باید با تلفن سفارت کوبا ۲۲۲۸۲۷۴۹ تماس بگیرید و آخرین وضعیت مدارک لازم هم سوال کنید. کلیه ترجمه ها باید توسط دارالترجمه باشه و نیازی به مهر دادگستری و وزارت امور خارجه نیست. آدرس سفارت کوبا در ایران تهران، میدان نیاوران، کاشانک، خیابان خداوردی، کوچه ۱۷ غربی، پلاک ۵۴ هست.
با اینستاگرام در سفرها همراه من باشید. @safarnevesht
من ویزای کوبا رو به راحتی از سفارت کوبا در تگوسیگالپا پایتخت هندوراس با ۱۵ دلار گرفتم که ماجراش رو میتونید در سفرنامه هندوراس بخونید.
کوبا جدیدا قانونی تصویب کرده که طبق اون ایرانی هایی که ویزا، اقامت کاری یا اقامت دانشجویی یکی از کشورهای امریکا، کانادا و یا اتحادیه اروپا رو داشته باشند دیگه نیازی به ویزای کوبا ندارند و فقط کافیه قبل از سوار شدن به پرواز کوبا یک کارت توریستی خریداری کنند. این کارت که حدود ۲۵ دلار هست توسط همه ایرلاین هایی که به کوبا پرواز می کنند فروخته میشه. تاکید می کنم این قانون جدید هست و ممکنه بطور کامل اجرایی نشده باشه.
نقشه مسیر من و مختصری در مورد کوبا
کشور جمهوری کوبا با مساحت ۱۱۰ هزار کیلومتر مربع (کمی بزرگتر از استان اصفهان) بزرگترین جزیره دریای کارائیب هست. تنها قسمت کوچکی از جزیره در جنوب شرقی یعنی خلیج گوانتانامو در اختیار دولت کوبا نیست. طی قرارداد سال ۱۹۰۳ دولت وقت کوبا این قسمت رو به امریکا اجاره داد. پس از انقلاب کوبا، فیدل کاسترو و دولتش استدلال کردند که این قرارداد با زور و تهدید بوده، اعتبار نداره و امریکا باید از گوانتانامو خارج بشه. بعد از گذشت حدود ۶۰ سال، امریکا همچنان در این منطقه حضور داره و برای مدتی زندان گوانتانامو خیلی هم خبرساز شد. دولت امریکا هر سال چک اجاره بهای گوانتانامو رو که مبلغ ناچیزی هست صادر میکنه و دولت کوبا هم از سال ۱۹۶۰ این چک ها رو نقد نکرده.
داستان استقلال کوبا خیلی پیچیده هست. تا اواخر قرن ۱۹ کوبا مستعمره اسپانیا بود. سپس دوره کوتاهی مستعمره امریکا بود و پس از اون تا نیمه های قرن بیستم نصف و نیمه استقلال داشت. با پیروزی انقلاب کوبا و رهبری فیدل کاسترو، میشه گفت کوبا بطور کامل مستقل شد.
در مورد کوبا، جمعیت ۱۱ میلیون نفریش، پولش، اجاره خونه، سفر بین شهری و بطور کلی راهنمای سفر در طول سفرنامه توضیح خواهم داد.
در طول ۹ روز سفرم به کوبا چندین شهر و روستا رو دیدم که نقشه حرکت بین این مکان ها اینجا نمایش داده شده:
بهترین زمان سفر به کوبا اوایل آذر تا اوایل خرداد یعنی زمانی که هوا خشکه، بارندگی کم و آسمان آفتابیه هست. از مرداد تا آبان در کوبا فصل بارانی هست و بدلیل احتمال بالای طوفان ها و تندبادهای دریایی که از روی این جزیره دریای کارائیب عبور میکنه، توریست ها سعی می کنند از کوبا دوری کنند.
روز اول؛ پرواز به هاوانا پایتخت کوبا
بعد از ظهر یک روز پاییزی پرواز من در فرودگاه خوزه مارتی شهر هاوانا Havana پایتخت کوبا Cuba به زمین نشست. همه چیز خوب پیش رفت و خانم پلیس بدون هیچ سوالی و فقط با گفتن به کوبا خوش آمدی مهر ورود رو یک بار روی ویزا و یک بار هم توی پاسپورتم زد. سالن تحویل چمدان شلوغ و بی نظم بود. خوشبختانه چون من باری تحویل نداده بودم خیلی زود وارد سالن بعدی که کمی منظم تر بود شدم. یک دکه توریست اینفو اون وسط بود که هیچ اطلاعات مفیدی نداشت و فقط سعی می کرد من رو متقاعد کنه با راننده تاکسی که رفیقش بود به شهر برم.
تمامی پروازهای خارجی به ترمینال ۳ فرودگاه بین المللی هاوانا رفت و آمد دارند. از درب اصلی ترمینال ۳ که خارج شدم یک صرافی سمت راست بود و یک صرافی سمت چپ. پول چینج کردن توی کوبا برای خودش داستانی داره که همینجا قصش رو براتون میگم. کوبا تنها کشوری هست که دو تا پول داره. بعضی کشورها مثلا کامبوج علاوه بر پول ملیشون یک ارز خارجی مثل دلار یا یورو هم رایج هست اما کوبا دو تا پول مخصوص به خودش داره. پول اول پزو کوبا هست که پول اصلی این کشوره و بین مردم رد و بدل میشه. پول دوم اسمش هست Cuba Convertible Peso که بطور خلاصه بهش میگن کوک CUC. این پول دوم مخصوص خارجی هاست و همه خدماتی که به توریست ها ارائه میشه مثل هتل و سوغاتی فروشی ها و حمل و نقل توریست ها با این کوک انجام میشه. چند سال قبل مردم عادی کوبا حق استفاده از کوک رو نداشتند ولی الان هر جا که برید از بقالی گرفته تا رستوران و تاکسی، هر دو پول یعنی پزو و کوک رو ازتون قبول می کنند. هر کوک معادل ۲۴ پزو هست.
برای تبدیل پول خارجی به پول کوبا باید به صرافی های محدودی که زیر نظر دولت هستند یا بانک مرکزی کوبا مراجعه کرد. هر ارز خارجی رو فقط میشه به کوک تبدیل کرد و سپس اگر نیاز داشتید کوک رو به پزو تبدیل کنید. در هر بار تبدیل ارز خارجی به کوک یا بر عکس شما ۳ درصد کارمزد پرداخت می کنید. توصیه میکنم برای سفر به کوبا یورو یا دلار کانادا ببرید چون برای تبدیل دلار آمریکا به کوک باید ۱۰ درصد هم جریمه پرداخت کنید. نرخ برابری کوک از طرف دولت با دلار فیکس شده و هر کوک برابر ۱ دلار آمریکا هست. اگر شما یک ۱۰۰ دلاری رو به صرافی فرودگاه تحویل بدید، ۳ درصد هزینه تبدیل میشه و ۱۰ درصد هم که جریمه، نهایا به شما ۸۷ کوک داده میشه! من از مکزیک به کوبا رفتم و پزوی مکزیک رو به کوک تبدیل کردم. نرخ تبدیل در همه صرافی ها و بانک ها نزدیک به همه و تفاوت بسیار ناچیزی داره. توصیه می کنم توی همون فرودگاه تبدیل پول رو انجام بدید. خیلی از توریست ها هنگام استفاده از پول بین اسکناس کوک و پزو اشتباه می کنند و ضرر می کنند. توی دو تا عکس زیر اسکناس های هر دو مدل پول کوبا آورده شده.
با اینستاگرام در سفرها همراه من باشید. @safarnevesht
برای رفتن از ترمینال ۳ فرودگاه به شهر تاکسی های زرد رنگ دولتی با نرخ ثابت ۲۵ کوک تنها گزینه هستند. هیچ اتوبوسی به شهر نیست. از ترمینال ۳ تا ترمینال ۲ که پروازهای داخلی کوبا رو انجام میده ۳ کیلومتر فاصله هست. داشتم این مسیر رو پیاده می رفتم که یکی از اون ماشین های قدیمی ۵۰ ساله سوارم کرد و هیچ کرایه ای هم نگرفت. از ترمینال ۲ تا ایستگاه اتوبوس ۳۰۰ متر فاصله بود. توی ایستگاه منتظر اتوبوس P12 شدم که به مرکز شهر می رفت. برای وارد شدن به اتوبوس باید از در جلو وارد شد و کرایه بسیار ناچیز ۰.۴ پزو رو به راننده پرداخت کرد و موقع خارج شدن هم درب عقب رو استفاده کرد. اتوبوس بسیار شلوغ و فشرده بود و یک مکان بسیار خوب برای دیدن مردم کوبا در زندگی روزمرشون.
توی یکی از ایستگاه های مرکز شهر از اتوبوس پیاده شدم و پیاده به سمت هاستلی که رزور کرده بودم حرکت کردم. تا همین سال قبل چیزی به اسم هاستل توی کوبا وجود نداشت. اسم هاستل کاسا دِ آنیا Hostel Casa de Ania بود. یک اتاق ۶ تخته شبی ۱۰ کوک یا ۱۰ دلار بدون صبحانه. کولر هم فقط شب ها روشن میشد. هاستل یک خونه بود که دو تا اتاقش تبدیل به هاستل شده بود، تخت هاش اصلا راحت نبود ولی برای ۲ شب قابل تحمل بود.
نکته مثبت هاستل داشتن وای فای بود که تعداد معدودی از هتل های کوبا دارند. البته این وایفای مجانی نبود و برای هر نیم ساعت استفاده باید نیم کوک پرداخت می کردم.
بعد از کمی استراحت از هاستل بیرون رفتم تا گشتی در شهر بزنم. تا مرکز شهر ۳۰ دقیقه فاصله بود و تصمیم گرفتم مرکز رو واسه فردا بزارمش.
به پیشنهاد هاستل یک کافه معروف مورد علاقه کوبایی ها رفتم و ماهی و برنج سفارش دادم. از قیمت غذا که ۵ کوک شد فهمیدم این کافه مخصوص قشر مرفه کوبا هست نه مردم عادی. درآمدها توی کوبا خیلی پایینه و کارمندها بین ۲۰ تا ۲۵ کوک در ماه حقوق دریافت می کنند. البته با سیستم کوپنی تقریبا همه مردم میتونند مایحتاج اولیشون رو تامین کنند و کسی گرسنه نمیمونه. سیستم بهداشت هم برای همه کوبایی ها رایگانه که از نظر من امتیاز بسیار بزرگی برای مردمش محسوب میشه.
بعد از خوردن غذا که ناهار و شامم با هم میشد، توی خیابان ۲۳ که مورد علاقه جوان هاست و کلی بار و کلاب داره قدم زدم و سپس به بلوار ساحلی مالکون Malecon رفتم. ۲ کیلومتری توی این بلوار قدم زدم ولی از آواز و موسیقی زنده و رقص که شنیده بودم همیشه توی این خیابان هست خبری نبود.
روز دوم؛ مرکز هاوانا
هاستل کاسا آنیا منوی غذا داشت که از توی همون یک صبحانه کوبایی به قیمت ۳ کوک سفارش دادم. بعد از صبحانه تا شب داشتم توی خیابان های هاوانا پیاده روی می کردم.
مرکز قدیمی و تاریخی شهر کوبا در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شده و خیلی از ساختمان هاش به قرن ۱۷ و سبک معماری باروک برمیگرده. مرکز شهر ساختمانی هست به اسم ال کاپیتولیو El Capitolio که بسیار شبیه ساختمان کنگره امریکاست. قبلا دولت کوبا اینجا مستقر بوده اما چند سالی هست که کاربری فرهنگی پیدا کرده.
معماری این قسمت از شهر خوب حفظ شده ولی کوچه ها و خیابان ها به اون تمیزی که شنیده بودم و انتظارش رو داشتم نبود. ساختمان های مخروب و آشغال های جمع شده کنار خیابان که قاعدتا توی توریستی ترین قسمت شهر هاوانا یا اونطور که خود مردم میگند لا هابانا نباید دیده بشه.
خرید سیم کارت در کوبا اون هم برای یک خارجی کار سختیه و البته گرون. تازه سیم کارت هم خریدی به درد نمیخوره چون سیم کارت هاشون اینترنت نداره! برای استفاده از اینترنت باید مثل خود کوبایی ها به یکی از مراکز مخابرات مراجعه کرد و کارت های اینترنت ۱ ساعتی رو به قیمت ۱ تا ۱.۵ کوک خریداری کرد. چند تا پارک توی هر شهر هست که وای فای داره، باید این پارک ها رو پیدا کرد و با وصل شدن به وای فای و استفاده از یوزر و پسورد اون کارت خریداری شده از اینترنت استفاده کرد. قسمت سخت کار وصل شدن به اون وای فای هست چون تعداد زیادی کابر دارند سعی می کنند به اون وای فای وصل بشند و بدون اغراق بعضی مواقع باید نیم ساعت تلاش کنی تا بتونی به وای فای وصل بشی. بعد از وصل شدن و لاگین کردن هم با یک اینترنت بسیار کم سرعت در حد دیال آپ باید دست و پنجه نرم کنی.
خیابان های هاوانا رو میشه یک موزه بزرگ ماشین های کلاسیک نامگذاری کرد. بعد از سال ۱۹۵۹ ورود خودرو به کوبا ممنوع شد. تا سال ۲۰۱۱ حتی خرید و فروش همین خودروهای قدیمی ۵۰ ساله هم ممنوع بود و فقط موروثی منتقل میشدند. از دوران رائول کاسترو تغییراتی داده شد، خرید و فروش آزاد شد و تحت شرایطی ماشین هم میشه به کشور وارد کرد. این شرایط باعث شده یکی از جاذبه های کوبا خودروهای کلاسیک و قدیمی عمدتا امریکایی با عمری بیش از ۵۰ سال باشه که همچنان در خیابان های هاوانا و سایر شهر ها جولان میدند. چون واردات قطعات یدکی به کوبا هم ممنوع بوده (تحریم های ظالمانه امریکا)، کوبایی ها در زمینه ساخت قطعات و تعمیر خودروها خبره شدند و این ماشین های دوست داشتنی زمینگیر نشدند. کاربری اصلی این ماشین ها در حال حاضر یکی تاکسی اشتراکی یا به قول خودشون کالکتیوو Colectivo و دومی کرایه دادن و جایجایی توریست هاست. فضای داخلی و صدایی که موتورشون تولید میکنه، موقع سوار شدن به من این حس رو میداد که سوار ماشین زمان شدم.
اگر مثل من خیلی اهل ادبیات نباشید باز هم به احتمال زیاد اسم ارنست همینگوی نویسنده معروف امریکایی رو شنیدید. همینگوی ۲۰ سال آخر عمر شصت سالش رو در کوبا زندگی کرده. کافه ها و هتل هایی در هاوانا هستند که پاتوق همینگوی بودند. این پاتوق ها الان یکی از جاذبه های توریستی هاوانا هستند که هواداران این برنده جایزه نوبل ادبی رو به خودش جذب میکنه. همینگوی کتاب پیرمرد و دریا رو در کوبا نوشته. یکی از معروفترین این کافه رستوران ها ال فلوریدیتا El Floridita هست. زمانی که من اونجا بودم کافه تعطیل بود.
یکی از غذاهایی که روز دوم باهاش آشنا شدم پیتزای کوبایی هست. این پیتزا خیلی کوچکه و قطرش حدود ۲۰ سانتیمتره. قیمت پایه از ۱۰-۱۲ پزو شروع میشه که فقط شامل نون و پنیر میشه. در صورتیکه ژامبون یا سوسیس یا پیاز هم بهش اضافه بشه قیمتش افزایش پیدا میکنه ولی نهایتا از ۲۰-۲۵ پزو یعنی ۱ کوک (۱ دلار) تجاوز نمیکنه. مدتی که کوبا بودم پیتزاهای کوبایی زیادی خوردم که بعضی هاش بقدری خوشمزه بود باعث شد تعجب کنم چطور پیتزای به این سادگی میتونه اینقدر خوشمزه باشه. پیتزاهای کوبایی معمولا توی تنور پخته میشه.
عصر رفتم سمت دانشگاه بزرگ هاوانا تا این دانشگاه معروف رو ببینم. جلوی دانشگاه خیلی شلوغ بود و فقط افرادی که یک کارت مخصوص داشتند اجازه وارد شدن به دانشگاه رو داشتند. با یکی از دانشجو ها هم صحبت شدم و ازش پرسیدم چه خبره اینجا. فهمیدم که فردا دقیقا یکسال از مرگ فیدل کاسترو میگزره و امشب مراسم یادبود بزرگی با سخنرانی رائول کاسترو برگزار میشه. تازه فهمیدم چرا خبری از رقص و آواز و شادی توی کوچه ها و خیابان های هاوانا ندیدم! یعنی از من بدشانس تر هم داریم؟ فکر کنم هر ۱۰۰ سال یکبار همچین اتفاقی بیافته که شادی و رقص مردم کوبا رسما ممنوع بشه.
با ماریا نیم ساعتی در مورد کوبا و زندگی کوبا صحبت کردیم. علی رغم همه مشکلات از زندگی در کوبا راضی بود و دلیل اصلیش هم شادی و رقص و امنیت کشورش بود. البته در مورد اینکه بعد از تحصیلش بتونه کار مناسب پیدا کنه نگران بود و دل خوشی از سیاست مدارها نداشت. بر خلاف تصور من، کوبایی ها هیچ محدودیتی برای سفر به خارج ندارند فقط مساله اصلی پول هست که با درامدهای پایین مردم سفر رو سخت میکنه. مادر ماریا روزنامه نگار بود و به گفته ماریا بدلیل شغل مادرش اون ها ۸ ساله که توی خونه اینترنت رایگان دارند! ظاهرا خیلی از تغییرات از اواخر دوره فیدل شروع شده و حتی با قدرت گرفتن رائول سرعت برخی تغییرات کند شده. آخرین سوالی که از دوستم پرسیدم در مورد مراسم امشب بود که آیا همه دانشجوها با میل شخصی خودشون توی این مراسم یادبود برای فیدل کاسترو شرکت می کنند؟ جوابش خیلی قاطع بود: تقریبا هیچ کس، همه مجبورند شرکت کنند. (این احتمال وجود داشت دانشجوهای دیگه پاسخ های متفاوتی بدند، متاسفانه من فرصت پیدا کردن یک دانشجوی دیگه که انگلیسی صحبت کنه رو نداشتم).
بعد از دانشگاه به سمت بلوار ساحلی مالکون رفتم تا غروب آفتاب رو تماشا کنم. قبل از رفتن به هاستل دنبال جایی برای غذا خوردن بودم که یک رستوران از اونهایی که خود کوبایی ها غذا می خوردند پیدا کردم. درخواست سوپ دادم ولی یک ظرف فلزی شبیه سینی های سلف دانشگاه شامل سوپ برنج، برنج، گوشت، سیب زمینی و یک نوشیدنی برام آورد. همه این ها ۱ کوک شد. غذاش اصلا خوشمزه نبود و بیشتر از چند قاشق نتونستم بخورم.
روز خوبی بود و هوا هم گرم نبود. ابرهایی که جلوی خورشید رو گرفته بودند و باد ملایمی که می وزید کمک کرد بتونم به راحتی بیش از ۲۰ کیلومتر پیاده روی کنم.
روز سوم؛ ترینیداد
تصمیم داشتم برم به شهر ترینیداد Trinidad. دو تا گزینه برای حمل و نقل بین شهر وجود داره. گزینه اول اتوبوس های شرکت ویازول Viazul هست که مخصوص توریست هاست. این اتوبوس ها که شبیه اتوبوس های ۱۵ سال پیش ایرانه ساخت کشور چین هست، خیلی راحت نیست و معمولا زود پر میشه و باید از قبل بلیطش رو خرید. اتوبوس های بسیار ارزان توسط یک کمپانی دیگه هم به اسم آسترو Astro هست که فقط مخصوص کوبایی هاست و به توریست ها بلیطش رو نیمفروشند. گزینه دوم تاکسی های اشتراکی یا کالکتیوو هست. این تاکسی ها معولا بین ساعت ۸ الی ۹ صبح شما رو از محل اسکانتون سوار می کنند و تا درب محل اقامتتون در شهر مقصد می برند. کرایشون هم فرق چندانی با اتوبوس های ویازول نداره. برای رزرو جا هم کافیه به صاحب هتل، هاستل یا خونه ای که اقامت دارید بگید تا براتون هماهنگ کنه.
اتوبوس ویازول به شهر ترینیداد ۲۵ کوک بود و باید تا ترمینال هم می رفتم. من تاکسی کالکتیوو با قیمت ۳۰ کوک رو انتخاب کردم. ساعت ۸:۳۰ تاکسی که یک پژوی کوچک بود من رو سوار کرد. دو تا پسر چینی و آرژانتینی و یک دختر مکزیکی همسفرم بودند. راننده یکبار برای خرید بنزین قاچاق توقف کرد و یکبار برای خوردن قهوه در کافه کنار پمپ بنزین.
دختر مکزیکی مقصدش شهر سین فوئگوس Cienfuegus بود. این شهر که معماری کولونیال داره تنها شهر کوبا هست که معماریش سبک فرانسوی داره. مرکز شهر سینفوئه گوس در لیست میراث جهانی یونسکو ثبت شده. این شهر توی لیست دیدنم نبود ولی خوشبختانه بدلیل این مسافر مکزیکی تونستم بخشی از شهر رو ببینم.
ساعت ۱۳:۳۰ به شهر بارانی ترینیداد رسیدم. جایی از قبل رزرو نکرده بودم. یک آدرسی که از توی هاستل ورلد دیده بودم رو به راننده دادم. گفتم اگر خوشم اومد میمونم وگرنه میرم دنبال کاسا. کاسا یا بطور کامل کاسا پارتیکولار Casa Particular خانه هایی هستند که از دولت مجوز گرفتند مسافر خارجی داشته باشند. در حال حاضر یکی از محبوب ترین محل های اقامت در کوبا هستند. توی این خونه های خیلی راحت میشه زندگی مردم کوبا رو دید. البته کوبایی ها همیشه درب خونه و پنجره هاشون بازه و موقع قدم زدن توی خیابون هم میشه داخل خونه هاشون رو دید. قیمت یک اتاق توی این خونه ها از ۱۵ کوک شروع میشه. در صورت درخواست مهمان، صاحبخانه صبحانه، ناهار و شام هم برای مهمانش میپزه و قیمت هر وعده غذا از ۵ کوک شروع میشه. صاحبخانه خیلی خوشحال میشه شما سفارش غذا بدید چون پول غذا کامل توی جیب خودش میره و به دولت چیزی پرداخت نمیکنه. موقع ورود به خونه پاسپورت شما رو میگیرند و توی دفترشون یادداشت می کنند چون صاحبخانه موظفه هر روز لیست مهمان هاش رو به دولت گزارش بده. با این اوصاف مشخصه که استفاده از کوچ سرفینگ در کوبا برای اقامت خیلی معنی و مفهومی نداره. چون کسی که مجوز برای آوردن خارجی به خونش داره، داره ماهیانه به دولت پول میده و در نتیجه مهمان رایگان نمیاره خونش.
پیدا کردن این کاسا پارتیکولارها کار سختی نیست. با قدم زدن توی مرکز شهرهای توریستی کوبا تعداد زیادی خونه میبینید که علامتی شبیه لنگر آبی یا مشکی بالای خونشون هست، این خونه ها مجوز اجاره دادن اتاق دارند. اگر لنگر قرمز دیدید یعنی اون خونه مجوز اجاره اتاق فقط به کوبایی ها رو داره. تعداد زیادی از این خونه ها هم خودشون رو توی سایت بوکینگ و هاستل ورلد ثبت کردند. یک راه دیگه وبسایت ایر بی ان بی Airbnb هست که میتونید اونجا لیست خونه ها و قیمت هاشون رو ببینید.
صاحب خانه ای که من واردش شدم خانم آنابل بود. آنابل یک کلمه هم انگلیسی بلد نبود ولی با تکرار زیاد و همینطور حرکات دستش منظورش رو متوجه میشدم. دو تا اتاق برای اجاره داشت که اونها رو بطور اشتراکی هم به مسافرها میداد. یکی از اتاق ها که ۳ تخته بود رو نشونم داد و گفت قیمت تخت ۱۲ کوک هست. با کمی چانه زدن با ۱۰ کوک موافقت کرد ولی قول گرفت که به کسی این قیمت رو نگم چون برای اعتبارش بد میشه.
بعد از کمی استراحت مشغول قدم زدن توی خیابان های شهر ترینیداد شدم که با نم نم باران زیبا و براق شده بود. مرکز شهر ترینیداد که از ساختمان های مستعمراتی زمان اسپانیایی ها درست شده در لیست میراث جهانی یونسکو ثبت شده. خیابان های شهر با قلوه سنگ هایی سنگفرش شده که برای پیاده راه رفتن هم سخته چه برسه به این ماشین های مسن زبون بسته.
یکی از جاذبه های شهر ترینیداد درشکه هایی بودند که با اسب در حال تردد بودند و بخش عمده ای از حمل و نقل این شهر رو در قرن ۲۱ بر عهده داشتند.
مرکز شهر همه رستوران ها توریستی بودند و گرون. کمی که از مرکز شهر فاصله گرفتم یک رستوران مرتب و محلی پیدا کردم. یک پرس چلو مرغ ۴۰ پزو و دسر که بستنی بود هم ۵ پزو شد. بستنی توی کوبا خیلی ارزونه و توی مدت سفرم بستنی های خوشمزه که از ۳ پزو شروع میشد زیاد خوردم.
روز چهارم؛ ترینیداد و پلایا انکون
تخت اتاق اینقدر راحت بود که تا ۹ صبح خوابیدم و کمبود خواب دو شب قبل روی تخت های ناراحت هاوانا رو جبران کردم. از مغازه کنار خونه یک پیتزا کوبایی که من بهش میگم پیتزا کف دستی خریدم و راه افتادم به سمت میدونی که قرار بود تاکسی کالکتیوو برای پلایا انکون Playa Ancon داشته باشه رفتم. اونجا فهمیدم هیچ تاکسی این مسیر رو نمیره. رفتم دفتر توریستی شهر و اونجا بهم گفت یک تاکسی بزرگ کالکتیوو ساعت ۱۴ از نزدیک همون دفتر حرکت میکنه. ۲-۳ ساعتی که فرصت داشتم توی شهر قدم زدم، کمی اینترنت بازی کردم و نهایتا ساعت ۱۴:۰۳ یک خودرو که شبیه کامیون بود با اسم تاکسی رسید. من تنها مسافرش بودم و برای مسیر نیم ساعتی تا پلایا انکون ۲ کوک پرداخت کردم. پلایا انکون به عنوان زیباترین ساحل جنوب کوبا شناخته میشه و با ماسه های سفید و آب های فیروزه ای محل خوبی برای استراحت هست. تورهای اسنورکلینگ و غواصی هم از این ساحل اجرا میشه. هوا ابری بود و متاسفانه این ساحل زیبا خودش رو زیر نور آفتاب نشون میده.
با همون راننده برگشتم ترینیداد. وقتی رسیدم کاسا آنابل بهم گفت اتاق رو اجاره داده و من باید به اتاق بغلی که دو تخته هست و یک پسر اونجا هست برم. واسه این اتفاق کلی عذرخواهی کرد. هم اتاقیم که اسمش کوین و اهل هلند بود شب دیر وقت رسید و باهاش آشنا شدم. کوین اون روز با یک دختر آلمانی رفته بودن شهر کاماگوئِی Camaguey و برگشته بودند. این شهر و همینطور شهر سانتیاگو دِ کوبا Santiago de Cuba هم اول توی برنامه من بودند ولی بدلیل دور بودن حذف شدند. دوست آلمانی کوین ۶ بار به کوبا سفر کرده بود و اسپانیایی رو به خوبی صحبت می کرد. همون هم بود که متقاعدم کرد وینیالس رو توی برنامم بزارم. آنابل از راه رسید و همه مطالبی که دیروز تا حالا به من گفته بود رو یکبار دیگه واسه دوست کوین تعریف کرد و ازش خواست واسه من ترجمه کنه تا مطمئن بشه فهمیدم .
روز پنجم؛ شهر سانتاکلارا
ساعت ۸:۵۰ تاکسی کالکتیوو که آنابل سفارش داده بود درب منزل بود. یک ماشین قدیمی که سواری توی جاده رو باحال می کرد. اتوبوس برای مسیر ترینیداد به سانتا کلارا Santa Clara هشت کوک بود ولی اتوبوس صبح پر شده بود و من تاکسی ۱۵ کوکی رو انتخاب کرده بودم. این مسیر زیباترین جاده ای بود که توی کوبا دیدم. پیچ و خم جاده، مزارع تنباکو و نیشکر و روستاهای مسیر سفر رو لذت بخش کرد.
به راننده گفتم من رو جلوی ترمینال اتوبوس رانی پیاده کنه. می خواستم بلیط اتوبوس به هاوانا برای فردا رو بخرم ولی اینبار هم اتوبوس پر شده بود. اسمم رو توی لیست انتظار نوشتم و از ترمینال خارج شدم. پسر جوانی بهم نزدیک شد و با انگلیسی دست و پا شکسته پرسید کاسا میخوای؟ گفتم باید ببینم. قرار شد با درشکه بریم مرکز شهر که حدود ۲-۳ کیلومتری فاصله داشت. درشکه چی اول گفت ۳ کوک ولی خیلی زود با ۱ کوک هم راضی شد. اولین تجربه درشکه سواری من در کوبا بود. سر چهار راه ها اسب زودتر به تقاطع میرسید و توقف می کرد ولی درشکه چی نمیتونست ببینه از اون خیابان ماشین یا موتور میاد یا نه، مجبور بود از یک رهگذر بپرسه که میتونه حرکت کنه یا نه. به این مشکلات درشکه چی ها فکر نکرده بودم.
رسیدیم به کاسا پارتیکولار و با دیدن اتاق و قیمت ۱۵ کوک فوری قبول کردم. کمی استراحت کردم و رفتم بیرون تا از فرصت محدودم استفاده کنم.
بعد از خوردن دو تا ساندویچ برای ناهار رفتم به مکانی که اتفاق مهمی توش افتاده بود. انقلاب کوبا از سال ۱۹۵۳ شروع شد. تا اواخر سال ۱۹۵۸ دولت دیکتاتور و دست نشانده آمریکا به رهبری ژنرال باتیستا خیلی خوب در برابر انقلابیون به رهبری فیدل کاسترو و ارنستو چه گوارا ایستادگی کرد. در ۲۸ دسامبر ۱۹۵۸ چه گوارا به همراه یک گروه ۳۰۰ نفری از انقلابیون به سانتاکلارا نزدیک شده بود. ژنرال باتیستا یک قطار تا دندان مسلح به همراه سربازان زیادی رو برای کمک به نظامیان مستقر در سانتا کلارا اعزام می کنه. چه گوار و نفراتش موفق میشند با بولدوزر ریل های راه آهن رو جابجا کنند و قطار از ریل خارج میشه. با سلاح هایی که انقلابیون بدست میارند خیلی زود سانتا کلارا رو تصرف می کنند. این پیروزی به قدری بزرگ بوده که روز بعد ژنرال باتیستا از کوبا فرار می کنه و فیدل کاسترو اول ژانویه ۱۹۵۹ اعلام میکنه انقلاب پیروز شد.
محلی که این اتفاق افتاده تعدادی از واگن ها همچنان نگهداری میشه و تبدیل به موزه شده.
شهر سانتا کلارا بافت نسبتا تاریخی داشت و دیدن شهر به همراه زندگی مردم خالی از لطف نبود.
ارنستو چه گوار متولد ۱۹۲۸ و یک پزشک، انقلابی، چریک، سیاستمدار و نظریه پرداز جنگی متولد آرژانتین بود. در کل زندگیش روحیات سرکش و استعمار ستیزانه داشت و بزرگترین موفقیتش انقلاب کوبا به همراه فیدل و رائول کاسترو بود. سال ۱۹۶۵ یعنی ۶ سال پس از انقلاب کوبا رو به قصد صدور انقلاب ترک کرد. تلاش هاش در آفریقا و بولیوی نتیجه خاصی در بر نداشت و در سال ۱۹۶۷ بدست نظامیان بولیوی (و با کمک سیا) دستگیر و اعدام شد. هیچکس از محل دفنش اطلاعی نداشت تا اینکه در سال ۱۹۹۵ یک ژنرال بولیویایی که در دستگیری چه نقش داشت محل دفنش رو فاش کرد. سال ۱۹۹۷ بقایای جسد چه و همرزمانش به کوبا منتقل میشه و در شهر سانتاکلارا دفن میشند.
توی مسیرم به آرامگاه چه و همرزمانش دختر مکزیکی که دو روز پیش دیده بودم رو دوباره دیدم و همراه شدیم. داخل آرامگاه اجازه عکسبرداری نبود. خوشبختانه فقط ما ۲ نفر اونجا بودیم و آرامش داشت. مقبره چه و همرزمانش هر کدوم بصورت جعبه ای کوچک توی دیوار قرار داده شده. یک آتش همیشه روشن هم اونجا هست. حس و حالم وقتی اونجا بودم قابل بیان کردن نیست.
روز ششم؛ در مسیر وینیالس
خیلی زود از خونه بیرون زدم تا شاید بلیط اتوبوس گیرم بیاد. مسیر تا ترمینال رو پیاده رفتم تا زندگی مردمی که آماده رفتن به سر کار میشدند رو ببینم.
ساعت ۷:۳۰ ترمینال رسیدم و نفر دوم درب اتاق بلیط فروشی بودم. ساعت ۸ تازه نوبت من شد! این کوبایی ها واقعا کند هستند. خوشبختانه اتوبوس جا داشت و یک بلیط برای ساعت ۸:۵۰ به قیمت ۱۸ کوک خریدم. ۱ کوک هم برای تحویل بار باید میدادم. اتوبوس نمور و کثیف به موقع حرکت کرد و ساعت ۱ به هاوانا رسیدم. اولین تجربه با اتوبوس های ویازول خیلی هم بد نبود.
ویازول یک اتوبوس از هاوانا به وینیالس Vinales ساعت ۱۴ داشت ولی کسی جوابی نمیداد که جا داره یا نه. ترمینال به قدری بی نظم بود که احتمال کمی میدادم بتونم بلیط بخرم. رفتم بیرون ترمینال و از تاکسی کالکتیوو ها قیمت گرفتم. ۱۵ کوک قیمت دادند ولی به شرطی که ۴ نفر تکمیل بشه. برگشتم توی ترمینال و به یک دختر پسر آلمانی گفتم اگه میرید وینیالس با اتوبوس امید زیادی نیست، بیایید با تاکسی بریم. گفتند تاکسی خیلی گرون میشه و ما میخواهیم با اتوبوس ۱۲ کوک بریم. گفتم اون رو بسپرید به من. برگشتم بیرون و به راننده ها گفتم ما ۳ نفر هستیم، همین الان میخواهیم بریم وینیالس، قیمت اتوبوس هم کرایه میدیم. بعد از کمی و غر و لند نهایتا یک راننده قبول کرد و ما سه نفر با ۳۶ کوک سوار یک پژو ۴۰۵ شدیم و راهی وینیالس شدیم.
راننده خیلی تند میرفت و فاصله ۱۸۰ کیلومتری رو ۲ ساعته رفتیم.
راننده ما رو در مرکز شهر وینالس یا بهتر بگم روستای وینالس پیاده کرد. بلافاصله خانمی اومد جلو و گفت کاسا به قیمت شبی ۱۲ کوک داره. اومدم برم خونش رو ببینم که یهو کوین رو دیدم، همون پسر هلندی که توی ترینیداد یک شب هم اتاقم بود. کوین گفت یک کاسا داره که مرکز شهره و چون نزدیک آنتن وای فای وینالس هست توی اتاق هم میتونه به اینترنت وصل بشه!
رفتم اتاقی که کوین گرفته بود رو دیدم. توی وینالس بهتره اتاق بیرون مرکز شهر گرفته بشه ولی این خونه امتیازاتی داشت که متقاعد شدم همینجا بمونم. با صاحبخانه صحبت کردیم و اون هم گفت نیازی به پول اضافه نیست اگر هر دو توی یک اتاق میمونید. کِوین ۱۵ کوک واسه هر شب توافق کرده بود که میشد نفری ۷.۵ کوک.
عصر با کوین کمی توی روستا قدم زدیم و دیدن اصلی رو گذاشتیم برای فردا.
روستای ویناس در دره پینار دل ریو Pinar del Rio قرار گرفته و روستا به همراه چشم انداز دره و پارک ملی همگی در لیست جهانی یونسکو ثبت شده. به نظر من زیبایی اصلی این منطقه تپه و کوه های گنبدی آهکی هست که وسط دشت سبز شدند. محلی ها به این تپه ها موگوته Mogote میگند. خاک قرمز رنگ دره پینار دل ریو ویژگی های خاصی داره که این منطقه رو مناسب ترین نقطه دنیا برای کشت تنباکو کرده و کوبایی ها به سیگار برگی که از تنباکوی این منطقه درست میشه افتخار می کنند. آرامش روستای وینالس با خونه های کوچکی که دو تا صندلی گهواره ای توی تراسشون دارند دلیل دیگری هست که توریست ها به این روستا جذب میشند.
روز هفتم؛ روستای وینالس و دره پینار دل ریو
کوین تصمیم داشت بره یکی از غارهایی که اطراف روستا هست رو ببینه. موفق شدم نظرش رو عوض کنم و با هم بریم اسب سواری. تورهای زیادی با عنوان اسب سواری برای دیدن طبیعت اطراف روستا برگزار میشه. شب قبل با یک مغازه دار صحبت های اولیه رو کرده بودم و امروز صبح رفتیم سراغش. نفری ۱۵ کوک برای ۴ ساعت گرفت و گفت تا ۱ ساعت دیگه یک نفر میاد دنبالتون.
با کمی تاخیر یک پسر که لباس کابوی پوشید بود اومد دنبالمون. با هم رفتیم به جایی که اسب ها رو بسته بود. کابوی که اسمش فرانک بود مثل خیلی از کوبایی ها یک کلمه انگلیسی بلد نبود. ازش پرسیدیم نیازی به مهارت اسب سواری نداریم؟ گفت خیالتون راحت اسب ها فول اتومات هستند.
مدت ها بود سوار اسب نشده بودم و اولش کمی اذیت شدم. بعد از ۲۰ دقیقه مچ پام که به رکاب کشیده میشد دچار سوزش شد و دیدم پوستش رفته. از فرانک خواستم اسبش رو با من عوض کنه و مشکلم حل شد.
تور قرار بود توی پارک ملی باشه ولی من بیشتر مزرعه و برکه و گاو دیدم 😃 مسیر پر از گل و لای بود و دلم به حال اسب های بیچاره سوخت.
توی یک مزرعه تنباکو توقف کردیم. الان فصل برداشت محصول نبود و در حال شخم زدن زمین بودند. یک مزرعه دار مراحل برداشت تنباکو و خشک کردن و نهایتا درست کردن سیگار برگ رو به اسپانیایی برامون توضیح داد. در آخر دو تا سیگار همون موقع پیچید و بهمون داد تستش کنیم. به گفته مزرعه دار ۹۰ درصد محصول رو باید به دولت بفروشند و فقط ۱۰ درصد رو میتونند برای خانواده و یا فروش به توریست ها تبدیل به سیگار کنند.
پیش یک خانواده روستایی دیگه که توی کار کشت قهوه و نیشکر بودند هم توقف کردیم و از نحوه کشت محصولاتشون برامون توضیح دادند.
وقتی تور تمام شد هم من هم کوین حسابی خسته شده بودیم و سریع خودمون رو رسوندیم به کاسا برای استراحت. سوزش مچ پام که پوستش ازبین رفته بود زیاد شده بود و تا چندین هفته دستم بهش بند بود! شب فهمیدم کوین هم دچار مشکل شده و بدلیل بد بودن زین اسبش پشتش زخم شده.
عصر توی روستا قدم زدم و با چندتا از مغازه دارها صحبت کردم. فهمیدم هیچ کدوم صاحب مغازه نیستند. توی کوبا دولت مالک تمام مغازه هاست و فقط مغازه های بسیار کوچک و خانگی میتونند مالکیت شخصی داشته باشند. قیمت پژو ۴۰۵ دست دوم هم پرسیدم که رقم نجومی ۴۰۰۰۰ کوک جواب گرفتم! مردم کوبا از ترامپ هم بشدت متنفر بودند، تعداد توریست های آمریکایی بشدت کم شده و در نتیجه درامد مردم هم کاهش پیدا کرده.
روز هشتم؛ بازگشت به هاوانا
صبح قبل از ترک کاسا به صاحبخانه گفتیم میشه اتاق رو ساعت ۲ تخلیه کنیم، اون هم موافقت کرد. توی یکی از کافه های وینیالس صبحانه خوردیم و بعدش با چندتا راننده تاکسی صحبت کردیم تا قبول کنن ساعتی که ما میخواهیم بریم به هاوانا. نهایتا یک نفر قبول کرد نفری ۱۵ کوک ساعت ۳ عصر ما رو ببره هاوانا. از تاکسی که خیالمون راحت شد راه افتادیم به سمت هتل لوس جاسمینِس Los Jazmines hotel که روی تپه های اطراف روستا بود. از جاده اصلی و آسفالت نرفتیم و راه میانبر از میان جنگل و مزرعه ها رو انتخاب کردیم. با اینکه مسیر ۴ کیلومتر بیشتر نبود ولی خیلی طول کشید چون پیدا کردن مسیر راحت نبود و خیلی قسمت ها هم گل و لای بود که حرکت رو سخت و کند می کرد. با همه سختی ولی ارزشش رو داشت چون خیلی زیبا بود.
فیدل کاسترو به منطقه پینار دل ریو و وینالس خیلی علاقه داشته و مرتب اینجا میومده. یک بار که بالای این تپه بوده به ذهنش میرسه که منظره به این زیبایی نیاز به هتل هم داره. اینطوری میشه که هتل جاسمینس ساخته میشه.
تصمیم داشتیم بریم نقاشی مورال Mural که به دستور فیدل روی یک صخره نسبتا صاف بزرگ کشیده شده رو هم ببینیم ولی بدلیل کمبود وقت از برناممون حذف شد. موقع ورود به روستا پیتزای کوبایی خوردیم و رفتیم کاسا تا دوش بگیریم و آماده رفتن به هاوانا بشیم. تاکسی ۱۴:۵۰ درب کاسا بود. یک لادا کوچولو با راننده باحال و دو تا دختر آلمانی که همسفرمون بودند. راننده با این لادا فسقلی ۱۱۵ کیلومتر میرفت و حدود دو ساعته ما رو رسوند به هاوانا.
محل اقامتم توی هاوانا هاستلی بود که کوین ۱۰ روز پیش اونجا بوده و خیلی از محیطش راضی بود. شب قبل کوین به صاحب هاستل پیام داده بود که امروز داره میاد و برای دو نفر جا داره؟ اون هم جواب داد که برای خود کوین تخت داره به همون قیمت ۱۰ کوک نرمال هاستل و برای من یک تشک روی زمین به قیمت ۹ کوک.
هاستل کاسا دِ هاتوی Casa de Hatuey با مرکز شهر فاصله داشت و خیلی خیلی ابتدایی بود. یک اتاق ۶ تخته داشت فقط، اتاق دومش رو هم یک پسر دانشجوی آلمانی کلا اجاره کرده بود. یوری صاحب هاستل اتاق خودش و تک تختش رو داد به کوین و همونجا یک تشک هم به من داد. نکته بسیار مثبت هاستل هاتوی فضای بسیار صمیمی و دوستانش بود که مثل یک خونه همه با هم فوری آشنا و هم صحبت می شدند. یکی دیگه از خوبی های هاستل آشپزی یوری بود که شام گیاهی بسیار خوشمزه و صبحانه رایگان داشت. نکات مثبتش باعث میشد کثیفی هاستل و فاصلش از بافت قدیمی هاوانا خیلی به چشم نیاد.
بعد از خوردن شام همه اهالی هاستل تصمیم گرفتند برند به یک کلاب و بار شبانه به اسم فابریکا. فابریکا قبلا یک کارخانه بوده که الان چند سالی هست محل برگزای نمایشگاه های هنری و تجمع آرتیست ها شده و شب ها هم رقص و پایکوبی برپاست. با اتوبوس و تاکسی خودمون رو به فابریکا رسوندیم. تجربه اتوبوس سواری شبانه در هاوانا هم جالب بود. جوان ها شب ها سیستم صوتی داخل اتوبوس میارند و اتوبوس تبدیل به کلاب میشه!
فابریکا از معدود جاهایی در هاوانا هست که ورودیش برای کوبایی و غیر کوبایی یکیه، ۲ کوک. من خیلی تحمل سر و صدای زیاد رو ندارم و دوست داشتم بعد از نیم ساعت برگردم هاستل بخوابم ولی باید ۲ ساعت دیگه صبر می کردم تا همه با هم برگردیم. از نیمه شب تا ۲:۳۰ صبح اونجا بودیم.
روز نهم؛ آخرین روز در کوبا
تا ساعت ۹ هیچ کدوم از اهالی هاستل از خواب بیدار نشده بودند. یوری که کوین دَدی صداش میکرد بیدار شد و مشغول آماده کردن صبحانه شد. موقع خوردن صبحانه ۳ تا از مسافرهای هاستل که فرانسوی بودند گفتند میخواند برند سوار ماشین های کلاسیک بشند و ۱ نفر میتونه باهاشون بره. هزینه ۱ ساعت سواری با این ماشین ها ۲۵-۳۰ کوک میشد. با تقسیم اون بر ۴ مبلغش زیاد نمیشد و ارزشش رو داشت.
کوین علاقه داشت شغل افراد رو بپرسه. دختر فرانسوی گفت من توی دفتر مرکزی شنل در پاریس کار می کنم. چشمای کوین گرد شد، پرسید پس چطور محل اقامت اینقدر ابتدایی رو برای سفرت انتخاب کردی؟! دختر فرانسوی هم پاسخ داد چون این سبک سفر رو دوست دارم و ربطی به محل کار و درآمد و سبک زندگیم در پاریس نداره.
ساعت ۱۱ -۱۲ بود که با ۳ تا فرانسوی رفتیم بیرون، پیاده تا کاپیتالیو رفتیم. اونجا ماشین های مخصوص اینکار بودند. بعد از صحبت با چندتا از راننده ها نهایتا یک ماشین صورتی رو انتخاب کردند. راننده جاهایی از شهر رو رفت که تقریبا همش رو خودم رفته بودم اما سوار این فورد ۶۰ ساله حس و حال دیگه ای داشت.
بعد از ماشین سواری از فرانسوی ها خداحافظی کردم و آخرین گشت و گذار رو توی کوچه پسکوچه های هاوانا داشتم.
شب هم توی هاستل بعد از شام خوشمزه بساط رقص و پایکوبی به راه بود.
صبح روز بعد ساعت ۶:۴۰ صبح از هاستل زدم بیرون و با اتوبوس خودم رو رسوندم به ترمینال ۲ فرودگاه خوزه مارتی و از اونجا هم با تاکسی رفتم تا ترمینال ۳ که ترمینال بین المللی بود. یک صف طولانی برای چینج کردن کوک هایی که داشتم ایستادم. بعدش یک صف طولانی برای گرفتن کارت پرواز و صف طولانیتر برای خوردن مهر خروج توی پاسپورتم داشتم. صف بعدی برای بازرسی بدنی بود. همه چیز توی فرودگاه کند پیش میره. نهایتا به سختی به پروازم رسیدم. پرواز ۱ ساعته تا کنکون مکزیک به صحبت کردن با دختر کنار دستم گذشت. بیتا متولد آلمان و از یک خانواده ایرانی بود که در کمال تعجب فارسی رو خوب صحبت میکرد و خودش رو ایرانی میدونست نه آلمانی. یاد هموطنایی افتادم که بعد از چند هفته زندگی کردن در یک کشور خارجی، دیگه خودشون رو ایرانی نمیدونند.
هزینه های سفر به کوبا
کوبا میتونه یک مقصد بسیار گرون یا یک مقصد متوسط باشه. اگر بیشتر وقتتون رو به شهر ساحلی وارادرو Varadero برید، از شن های سفید اونجا لذت ببرید و توی هتل های گرون قیمتش اقامت کنید مسلما هزینه هاتون خیلی زیاد میشه. اگر سعی کنید به سبک خود کوبایی ها غذا بخورید و رفت و آمد کنید (تا جایی که دولت اجازه میده)، میشه هزینه ها رو خیلی کاهش داد.
اول سفرنامه بطور مفصل از پول کوبا و هر دو نوعش گفتم. بخشی از هزینه های من به پزو ملی کوبا Cup بود و بخش زیادتریش به کوک Cuc . برای راحتی تمام هزینه هام رو به کوک تبدیل کردم. کلیه هزینه های من در سفر ۹ روزه کوبا شامل موارد زیر میشه:
- غذا و نوشیدنی و میوه: ۷۱ کوک
- حمل و نقل داخل شهری و بین شهری: ۹۹ کوک
- ۹ شب اقامت در هاستل و کاسا پارتیکولار: ۸۸ کوک
- ورودیه ها و تورها: ۲۹ کوک
- اینترنت: ۷ کوک
کلیه هزینه های سفرم به کوبا ۲۹۴ کوک شد. هر کوک معادل ۱ دلار هست و در زمان سفر هر دلار ۴۱۵۰ تومان بود که با این حساب هزینه های سفرم به کوبا میشه ۱،۲۲۰،۱۰۰ تومان.
البته این بجز هزینه رفت و و برگشت به کوبا و ویزای کوباست.
با اینستاگرام در سفرها همراه من باشید. @safarnevesht
قیمت بلیط پرواز به کوبا
کاملا طبیعیه که از ایران هیچ پرواز مستقیمی به کوبا وجود نداشته باشه. من از شهر کنکون مکزیک یک بلیط رفت و برگشت به کوبا با ایرمکزیکو خریدم که ۲۲۰ دلار شد.
بهترین بلیط از ایران به کوبا رو میتونید با هواپیمایی ایرفلوت روسیه داشته باشید. اگر زود پروازتون رو رزرو بکنید با ۹۰۰ دلار هم میشه بلیط رفت و برگشت ایران به کوبا رو خرید. این پرواز از تهران تا مسکو ۴ ساعت هست و بعد از یک توقف یکی دو ساعته در فرودگاه مسکو که هیچ نیازی به ویزای ترانزیت هم نداره (تا ۲۴ ساعت) با پرواز مسکو-هاوانا که کمی بیش از ۱۲ ساعت هست راهی کوبا میشید.توی پرواز برگشت معمولا توقف طولانیتر هست ولی در شرایط عادی زیر ۲۴ ساعت در مسکو توقف دارید.
در آخر اینکه برای پیدا کردن همه بلیط های ارزان به کوبا می تونید به راهنمای خرید بلیط ارزان مراجعه کنید.
تاریخ سفر: پاییز ۱۳۹۶
احمد خانی عاشق سفر و دیدن سرزمین های متفاوت
۱۳۳دیدگاه
سیشل و کوبا رو خوندم! بگم غبطه خوردم که جای تونیستم؟ :( افسوس هیچوقت نتونستم تنهایی سفربرم!
نمیدونم چرااینقدر کوبارودوست دارم شاید بخاطر فیدل و چگوارا! وسیگاربرگ کوبایی! وبخشی هم چون یه تیکه از فیلم پدرخوانده۲ توی هاوانا بوده اونم بخاطر آلپاچینو! :)
سلام دوست عزیز
امیدوارم کوبا که اینقدر دوستش دارید را از نزدیک ببینید.
عالی بود.. لذت بردم احمد جان.. تو چنین خوب چرایی
ممنون از لطفت، سفرت به کوبا عالی باشه
سلام داداش گلم خوبین انشاالله
داداش جون کسی ویزه کوبا را داشته باشه
میتونه هر زمان تکت بوک کنه مرسی
سلام دوست عزیز، در بازه که ویزا اعتبار داره بله
درود بر شما
امکانش هست در مورد تعهد محضری برای تهیه ویزا توضیح بدید ؟ از کجا و چگونه تهیه میشه. با سپاس
سلام، از سفارت کوبا بپرسید دقیق راهنمایی تون می کنند.
سلام ممنون از اطلاعات بسیار مفیدی که گذاشتین خیلی جالب بود...به نظر من ولی جای کثیف و شلخته ای میاد..اصلا خوب نیست برای سفر...ساختموناشم کثیف و بی امکانات به نظر میاد....ممنون بابت سایت عالی تون
خوشبحالت...😪😪😪
سلام اقای خانی ممنون از سفرنامه خوبتون
سوال اگر بخواهیم از کوبا به کشور دیگه ایی سفر کنیم کدام کشور نزدیک است و میشه رفت
سلام دوست عزیز
مکزیک
کارت درسته دمت گرم
سلام سفرنامه تان عالی بود کامل ترین سفرنامه کوبا بود که تا به حال خوانده ام.ولی ای کاش زیاد درباره جاهای انقلابی و افراد انقلابی می گفتید و دیدگاه مردم کوبا نسبت به انقلاب و چه گوارا چگونه است؟
سلام آقای خانی
سفرنامه زیبایی بود اطلاعات خوبی دراختیارمون گذاشتی
ازت ممنونیم
سلام
خوشحالم براتون مفید بوده دوست عزیز
تا چند سال پیش وقتی تور کانادا از مبدا کانادا میبردن، توریستها توی یک محوطه بزرگ و با امکانات لوکس محصور بودند و مردم عادی کوبا حق نداشتند به داخل این محوطهها بیان. در ظاهر ما توی قفس بودیم. ولی همه میدونستند که مردم اون طرف حصار هستند که توی قفسند. انگار جذامی باشند. حس دردناکی بود. لعنت بر کونیست که علیرغم ادعاهای بزرگش، در عمل هیچوقت چیزی جز فقر و قحطی و فلاکت برای بشریت به ارمغان نیورد.
خوشبختانه این مشکل حل شده، البته هنوز هم یک توریست نمیتونه بطور کامل زندگی مردم عادی رو لمس کنه
سلام احمد جان
بسیار عالی بود سفرنامه کوبا
در ضمن عکس یه پژو rd سفید قدیمی خیلی جالب بود
سلام و سپاس رضاجان
سلام ،عالی بود البته با این تورم ایران و درآمد حاضر دیگه خواب اینجور سفرها حتی به صورت کنترل شده رو باید دید
سلام
ممنونم
عالي بود، احمد جان كلا از نظر غذا از كوبا راضي بودي؟
سلام
بله اکی بود
سفرنامه جالبى بود. من مطمئنم آنابل تو رو مثل پسر خودش مى دونست چون خيلى شبيه هميد! البته تو سيستماى كمونيستى ملت روبات دولتند ولى بعنوان توريست بد نى آدم ببينه كمى عبرت و قدربشناسه! ممنون
سلام و سپاس دوست عزیز
خیلی خوب بود و از خوندنش لذت بردم . امیدوارم تو اولین فرصت من هم بتونم به اونجا سفر کنم . ممنون از توضییح زیباتون
سلام و سپاس دوست عزیز
امیدوارم زودتر به کوبا سفر کنید.
لذت بردم از خوندن سفرنامه ت.. واقعا حس میکردم خودم اونجام.
سلام
ایشالا سفر خودتون
خیلی از خوندن سفرنامه تون لذت بردم.
سلام
خوشحالم لذت بردید
سلام احمدجان خیلی جالب وساده توضیح داده بودی خیلی باحال بود احساس کردم خودم رفتم اونجا خیلی دلم می خواد سفرهای دیگرتو برام بزاری ای کاش میشد باهم یه سفر به یک کشوربریم فکرمی کنم خیلی خوش خواهد گذشت متشکرم
سلام دوست عزیز
سال آینده شاید سفر گروهی داشته باشم
واقعا عالی توصیف کرده بودید
مچکرم