اسم بورکینافاسو شاید برای ما کمی ترسناک باشه اما پس از سفر فهمیدم به اون بدی که فکر می کنیم نیست. مردم مهربون بورکینافاسو نبود جاذبه ویژه در این کشور رو جبران می کنند. بورکینافاسو تا همین اواخر امنیت قابل قبولی داشت اما بالاخره وضعیت اسفبار مالی روی بورکینافاسو هم اثر گذاشت و کمی قبل از سفر، اوضاع بورکینا هم خراب شد. متاسفانه روز به روز امنیت بورکینافاسو کاهش پیدا میکنه.
سفرنامه بورکینافاسو که اینجا آوردم در ادامه سفر غرب آفریقا و پس از دیدن کشورهای موریتانی، سنگال، گامبیا، گینه بیسائو، گینه کوناکری، سیرالئون، لیبریا و مالی بود.
ویزای بورکینافاسو
ما ایرانی ها برای سفر به بورکینافاسو باید از قبل ویزا بگیریم. متاسفانه بورکینافاسو توی ایران سفارت نداره و کار رو سخت میکنه. برای گرفتن ویزای بورکینافاسو میتونیم به سفارتش در دوحه قطر یا آنکار در ترکیه مراجعه کنیم. در صورتیکه برنامه دیدن چند کشور غرب آفریقا رو دارید، گزینه ساده تر مراجعه به سفارت بورکینافاسو در کشورهای همسایه اون هست.
با اینستاگرام در سفرها همراه من باشید. @safarnevesht
ما ویزای بورکینافاسو رو از سفارتش در باماکو پایتخت مالی دریافت کردیم. مدارک لازم برای ویزا، پر کردن فرم، دو قطعه عکس و اصل پاسپورت بود. هزینه ویزای سه ماهه ۷۳ یورو و ویزای ترانزیت سه روز بورکینافاسو ۱۸ یورو بود. تاریخ شروع ویزا دقیقا روزی هست که توی فرم مشخص می کنید. مدت زمان بررسی و صدور ویزای ترانزیت هم یک روز هست.
مختصری در مورد بورکینافاسو
کشور بورکینافاسو با مساحت ۲۷۴،۱۹۹ کیلومتر مربع در جنوب صحرای آفریقا واقع شده و با کشورهای مالی، نیجر، بنین، توگو، غنا و ساحل عاج همسایه هست. بورکینافاسو محصور در خشکی هست و به دریای آزاد راه نداره و این مساله بعد از خشکسالی، تبدیل به بزرگترین ضعف جغرافیاییش شده. این کشور قبلا بخشی از مستعمرات فرانسه در آفریقا بود و در سال ۱۹۶۰ با نام ولتای علیا به استقلال رسید.
جمعیت بورکینافاسو نزدیک بیست میلیون نفر هست که از این تعداد حدود ۶۱ درصد اون ها مسلمان، ۳۰ درصد مسیحی و بقیه معتقد به دین های بومی آفریقا هستند. زبان رسمی بورکینافاسو فرانسه هست ولی زبان های موسی، فولانی و سایر زبان های محلی هم بسیار رایج هست.
قبل از رفتن به بورکینافاسو باید واکسن تب زرد بزنید و کارتش رو همراه داشته باشید. کنترل کردن موارد امنیتی و بدست آوردن آخرین اخبار از مناطق پرخطر رو بشدت توصیه می کنم. اوضاع در بورکینافاسو بسیار سیال هست و روز به روز تغییر میکنه. اکثر کشورهای غربی به شهروندانشون توصیه می کنند فقط در صورت داشتن کار ضروری به بورکینافاسو سفر کنید.
از ایران پرواز مستقیمی به بورکینافاسو وجود نداره و بهترین گزینه هواپیمایی ترکیش و قطری هستند که با یک توقف از ایران میشه به اوآگادوگو (Ouagadougou) پایتخت بورکینافاسو سفر کرد. هزینه پرواز رفت و برگشت از ۸۰۰ دلار شروع میشه.
مقصد اکثر خارجی ها که به بورکینافاسو سفر می کنند پایتختش اوآگادوگو و بعد از اون شهر بوبو دیولاسو (Bobo-Dioulasso) هست. اکثر جشنواره های موسیقی بورکینافاسو هم در این دو شهر برگزار میشه. روستای تیِبله (Tiebele) با خانه های رنگیش هم یک مقصد جذاب در جنوب بورکینافاسو هست ولی با شرایط امنیتی فعلی اصلا توصیه نمیشه.
روز اول، ورود به بورکینافاسو
ساعت سه ظهر به همراه هسفرانم فهیمه و شهرزاد از خط مرزی مالی و بورکینافاسو عبور کردیم. مرزبانی بورکینافاسو ساختمان درست و حسابی نداشت و کنترل گذرنامه در فضای باز و زیر سایه یک درخت انجام میشد. ویزای ترانزیت ما روز بعد تمام میشد. سعی کردیم با مذاکره ببینیم میشه ویزا رو یکی دو روز تمدید کرد. مرزبان های بورکینافاسو بعد از شور و مشورت گفتند قادر به انجام این کار نمی باشند. در مورد جریمه خروج دیرهنگام هم پرسیدیم. گفتند به هیچ عنوان توصیه نمی کنیم، جریمه فقط نقدی نیست، ممکنه زندانی هم بشید! تکلیفمون کاملا مشخص شد. باید تا فرداشب از بورکینافاسو خارج می شدیم.
بعد از مرحله اول، در مرحله دوم دو تا سرباز مسلح پاسپورت ها و مهر خروج رو کنترل کردند. سربازها پول می خواستند، خیلی هم سمج بودند. می گفتند پول ندارید برید از راننده بگیرید. به هیچ صراطی مستقیم نمیشدند. نهایتا تونستم با دو تا ۵۰۰ تومانی راضیشون کنم دست از سر ما بردارند. مرحله بعد گمرک بورکینافاسو بود که بار همه رو جستجوکردند.
از پسربچه هایی که سیم کارت میفروختند یک سیم کارت کمپانی اورنج به قیمت ۱۵۰۰ فرانک غرب آفریقا خریدم و تونستم یک بسته اینترنت ۱۰۰ مگابایتی هم روش فعال کنم. واحد پول بورکینافاسو هم فرانک غرب آفریقا یا همون سفا هست که بین چندین کشور غرب آفریقا مشترکه. یک یورو معادل ۶۵۶ فرانک غرب آفریقا هست. در مورد این پول توی سفرنامه سنگال مفصل توضیح دادم.
ساعت ۱۶:۱۵ همه مسافرها از مرزبانی عبور کردند و اتوبوس به سمت شهر بوبو دیولاسو که به اختصار بوبو هم گفته میشه حرکت کرد. مسیر زیبا و جاده هم خوب بود. دو تا ایست بازرسی هم در مسیر داشتیم. خوشبختانه اثری از ناامنی دیده نمیشد. ولی همه بورکینافاسو اینطور نبود. گردشگران اندکی که در غرب آفریقا مشغول سفر بودند هشدار داده بودند که اوضاع بورکینافاسو روز به روز بدتر میشه و کسی زمینی به این کشور سفر نکنه. طی چهار هفته گذشته مناطق قرمز رنگ روی نقشه خیلی زیاد شده بود.
ساعت ۷ شب اتوبوس به شهر بوبو و گاراژ خودش رسید. توی شهر بوبو دیولاسو هم هر شرکت اتوبوسرانی گاراژ خودش رو داره و این کار ما رو سخت می کرد. سعی کردیم اطلاعات و گزینه های مختلف برای مقصد بعدی که شمال ساحل عاج بود رو بدست بیاریم. اما این گاراژ کوچک بود و کسی اطلاعات دقیقی در مورد ساعات حرکت نداشت. یک مرد مهربون گفت به گاراژی میبرمتون که واسه همه جا اتوبوس داره. فهیمه موند پیش کوله ها و من و شهرزاد ترک موتور مرد مهربون سوار شدیم و به گاراژ شرکت اس ام تی رفتیم. چالش اصلی ما این بود بتونیم اتوبوسی رو پیدا کنیم که بعد از ظهر حرکت کنه و قبل از ۱۲ شب از مرز خارج بشه. حالا به هر شهری در ساحل عاج باشه مهم نیست. اینطوری نصف روز وقت داشتیم شهر بوبو رو هم ببینیم. گزینه ها به دو تا شهر بونا و فرکِسِدوگو محدود شد. بعد از نیم ساعت گفتگو با مسوول باجه بلیط فروشی، مشورت با دوست مهربانمون، تماس با صاحب شرکت مسافربری و همینطور راننده هایی که مسیر رو میرفتند تصمیم گرفتیم بلیط ساعت ۱۴:۰۰ به مقصد شهر فرکِسِدوگو رو بخریم. بهمون اطمینان دادند قبل از غروب شما از مرز عبور می کنید. یکی از راننده ها گفت این مرز شب هم بازه ولی مرز سمت بونا همزمان با غروب آفتاب میبنده. بلیط به قیمت ۷۰۰۰ سفا رو خریدیم.
با دوست مهربانمون به گاراژ قبلی برگشتیم. مقداری پول به عنوان تشکر به دوست موتورسوار که اسمش رو یادم نمیاد، دادم ولی قبول نمیکرد. با اصرار من که این کرایه نیست و فقط یک هدیه کوچکه پذیرفت.
یک تاکسی گرفتیم تا بریم دنبال محل اقامت. به منطقه ای از شهر که چندین اقامتگاه داشت رفتیم. پس از دیدن سه تا مسافرخانه و هتل تونستیم اتاق تمیز که با بودجه ما هم همخوانی داشت بگیریم. یک اتاق کوچک با تشک اضافه، پنکه سقفی، حمام آب داغ و صبحانه توی هتل آزور با باغ زیبا شد ۱۲۰۰۰ فرانک غرب آفریقا. هتلمون وای فای نداشت ولی پسرکی که همه کاره اونجا بود یک یوزر پسورد مال یکی از همسایه ها بهمون داد که جلوی درب هتل کار میکرد.
حسابی گرسنه بودیم. آدرس یک رستوران از پسرکی که توی هتل کار می کرد گرفتیم و با تاکسی رفتیم شام بخوریم. من سوپ مرغ سفارش دادم. مرغش به قدری سفت بود که نتونستم بخورم.
بعد از شام پیاده به سمت هتل برگشتیم. شهر بسیار پر جنب و جوشی به نظر میومد. توی یک ورزشگاه نزدیک هتل هم کنسرت موسیقی در حال اجرا بود.
دیدن شهر بوبو دیولاسو و مسجد معروفش
صبحانه هتل نیمرو و چایی بود. خوردن صبحانه توی باغ زیبای هتل لذتبخش بود. وقتی به اتاق برگشتیم قسمتی از سقف ریخته بود. بهونه خوبی شد یکم با کارمند هتل شوخی کنیم. بعد هم بهش گفتیم اتاق رو ساعت ۱ ظهر تحویل میدیم.
پیاده به سمت مرکز شهر بوبو دیولاسو راه افتادیم. شهر اوآگادوگو پایتخت بورکینافاسو ۲،۲۰۰،۰۰۰ نفر جمعیت داره در حالیکه دومین شهر بزرگ کشور یعنی بوبو حدود ۵۴۰،۰۰۰ نفر از مردم این کشور رو توی خودش جا داده. اسم شهر توسط فرانسوی ها و بر اساس زبان دو قوم بزرگی که در دوطرف رودخانه زندگی می کردند، بوبو و دیولا، روی شهر گذاشته شد. بدلیل اتصال این شهر با راه آهن به آبیجان در ساحل عاج و همینطور زمین های کشاورزی در غرب بورکینافاسو، شهر بوبودیولاسو نقش حیاتی در اقتصاد بورکینافاسو داشته و داره و به عنوان پایتخت اقتصادی کشور ازش نام برده میشه.
اولین قسمتی از شهر که دیدیم گراند بازار بسیار پر جنب و جوش شهر بود. بازار بزرگی بود و دیدن همه قسمت های اون احتمالا یک روز زمان نیاز داشته باشه. ما به دیدن هسته مرکزی بازار که شامل میوه و سبزیجات و گوشت میشد پرداختیم.
با پرس و به سختی تونستیم راسته صنایع دستی بازار رو پیدا کنیم. ماسک ها و مجسمه هایی توی بازار صنایع دستی شهر بوبو بود که توی کشورهای قبلی ندیده بودیم. قیمت هاشون نسبتا بالا بود و برای تخفیف دادن مقاومت زیادی می کردند. تصمیم داشتند از معدود گردشگرهایی که به این بازار می آیند حداکثر استفاده رو ببرند. ۴۰ دقیقه مشغول دیدن بازار، گپ زدن و چانه زنی با اهالی بازار بودیم.
توی این منطقه از بورکینافاسو رسم هست وقتی یک شخص مهم از دنیا بره، شب قبل از مراسم خاکسپاریش توی مسجد افرادی ماسک بر چهره میزنند و با رقص و نواختن موسیقی، به بهشت رفتن اون شخص رو جشن می گیرند.
بعد از گراند بازار به دیدن اصلی ترین جاذبه شهر یعنی مسجد بزرگ بوبودیولاسو رفتیم. مسجد بوبو بزرگترین مسجد تاریخی کشور بورکینافاسو هست که در سال ۱۸۹۳ ساخته شده. معماری خاص مسجد ویژه منطقه ساحل آفریقا هست. توی سفرنامه مالی توضیح دادم که ساحل به نواری فرضی زیر صحرای بزرگ آفریقا گفته میشه که از غرب تا شرق قاره گسترده شده. در معماری مساجد ساحل عنصر اصلی گِل هست. سازه مسجد و مناره چوب هست که به عنوان داربست هم استفاده میشه. مناره شکل کله قند و مخروطی داره. از ویژگی بارز این مسجد و سایر مساجد ساحل این هست که موقع بارندگی قسمتی از اون تخریب و شسته میشه و با پایان فصل بارندگی، طی مراسم و جشنی، مسجد دوباره با خاک رس و گل ترمیم میشه.
وقتی به اونجا رسیدیم مسجد داشت بازسازی کلی (داخل و خارج) میشد و اجازه دیدنش رو نمیدادند. متولی مسجد مشغول قران خواندن بود. از روی همون قران، فهیمه قدری با ترتیل براش قران خوند. چشم های گرد شدش وقتی میدید یک خانم اینقدر خوب میتونه قران بخونه جالب بود. قبول کرد بریم مسجد رو ببینیم ولی حاضر نشد قید بلیط ۱۰۰۰ فرانکی مسجد رو بزنه و مجبورمون کرد سه تا بلیط بخریم.
از دیدن مسجد گلی به این بزرگی و زیبایی خیلی خوشحال بودم. درسته دیدن بزرگترین مسجد گلی دنیا در شهر جِنه مالی رو بدلیل نبود امنیت از دست داده بودم ولی اینجا یک نمونه مشابهش که خیلی هم از اون کوچکتر نبود رو تونستم ببینم.
پس از دیدن مسجد، پیاده و از میان خیابان های مشجّر شهر به سمت هتل آزور حرکت کردیم. کمی استراحت کردیم و با تاکسی به گاراژ اس ام تی رفتیم. ساعت ۱۳:۱۵ به گاراژ رسیدیم و هنوز خبری از اتوبوسی که قرار بود ما رو به ساحل عاج ببره نبود.
توی خیابان نزدیک گاراژ گشتی زدم و توی یک رستوران برنج و خورش گوجه خوردم. دمای هوا به ۳۶ درجه رسیده بود و انتظار کشیدن آزار دهنده. قرار بود اتوبوس ساعت ۲ حرکت کنه ولی تازه ساعت ۳:۱۵ اتوبوس ما اومد و مشغول سوار کردن وسایل شدند. ساعت ۳:۳۰ همه مسافرها سوار شدند ولی همچنان از حرکت خبری نبود. هنگام سوار شدن متوجه شدم مقصد این اتوبوس شهر آبیجان هست، یعنی ممکنه ۲۴ ساعت توی راه باشه و یکی دو ساعت تاخیرش در مقابل مسیر طولانیش چیزی حساب نمیشه.
توی اتوبوسی که همچنان حرکت نکرده بود، کنار پنجره نشسته بودم و مشغول تماشای خیابان و عکس و فیلم گرفتن بودم. یک تویوتا با چندین نظامی تفنگ به دست از کنارمون عبور کرد. سربازها فکر کرده بودند ازشون عکس گرفتم. برگشتند و به راننده گفتند من رو پیاده کنه. میدونستم برای چی هست. رفتم پایین و پرسیدم قضیه چیه. ارتشی ها گفتند از ما عکس گرفتی. قفل موبایل رو باز کردم، رفتم توی قسمت آلبوم عکس و گوشی رو دادم دستش. ده دقیقه ای داشتند توی گوشی من جستجو می کردند، نهایتا چیزی پیدا نکردند، موبایل رو پس دادند و رفتند. خوشبختانه به موقع فهمیده بودم و فیلمی که اون ها توش بودند رو از توی موبایل پاک کرده بودم. قصد فیلم گرفتن ازشون رو نداشتم، اون ها از توی فیلم من رد شده بودند 🙂
حدود ساعت ۴ عصر بود که اتوبوس به مقصد شهر فرکِسِدوگو یا به اختصار فرکه در شمال ساحل عاج حرکت کرد. سرعت حرکت خیلی کم بود و فاصله ایست های بازرسی هم خیلی کم. بعضی وقت ها با فاصله کمتر از ۱۵ دو تا ایست بازرسی بود! در هر ایست بازرسی کل مسافرها باید پیاده میشدند و مدارک همه مسافرها کنترل میشد، کاری وقت گیر و خسته کننده. با هر ایست بازرسی استرس ما هم بیشتر میشد که آیا امشب و قبل از بسته شدن مرز میتونیم ازش عبور کنیم یا نه.
هوای داخل اتوبوس هم گرم و خفه بود. پنجره ها همه بسته بود و بقیه مسافرها به باز کردن پنجره ما ایراد می گرفتند. جالب بود اینقدر به باد حساس هستند و در مقابلش اون گرما براشون عادی بود و بعضا کلاه پشمی هم سرشون گذاشته بودند!
ساعت ۱۹:۴۵ در فاصله ۸ کیلومتر مانده به خط مرزی، باز هم اتوبوس توقف کرد. فکر کردم مثل ده ها توقف قبلی، ایست بازرسی هست. با خوشحالی فهمیدم اینجا ساختمان مرزبانی بورکیافاسو هست. پلیس مرزبانی پاسپورت ها رو کنترل کرد و گفت خیلی دقیقه نودی دارید از مرز عبور می کنید، اگر به هر دلیلی مرز چند ساعتی بسته میشد تو دردسر میافتادید. مهر خروجش رو توی پاسپورت هامون زد و خیالمون راحت شد، دیگه وارد ساحل عاج نمیشدیم هم مهم نبود.
سوار اتوبوس شدیم و کمی جلوتر برای کنترل کارت واکسن تب زرد توقف کردیم. این آخرین ایستگاه بورکینافاسو بود و بعد از سوار شدن به سمت خط مرزی بورکینافاسو و ساحل عاج حرکت کردیم.
متاسفانه روز بعد خبر دارشدم توی ایست بازرسی خروجی شهر بنفورا، کمی بعد از اینکه ما اون ایست بازرسی رو رد کردیم، یک بمب منفجر شده و چند نفر کشته شدند 😥
با اینستاگرام در سفرها همراه من باشید. @safarnevesht
هزینه های سفر بسیار کوتاه ما به بورکینافاسو برای یک نفر ۲۰ هزار فرانک غرب آفریقا معادل ۳۰ یورو بعلاوه ۱۸ یورو هزینه ویزا شد.
تاریخ سفر: زمستان ۱۳۹۷
احمد خانی عاشق سفر و دیدن سرزمین های متفاوت
۴۲دیدگاه
مرسی از نوشته هات خیلی خیلی عالی بود
سپاس دوست عزیز
سلام
سفرنامه به علت کوتاهی مدت سفر،بسیار مختصر ولی مفید بود.عزم تان برای سفر به کشوری که تاکنون پای یک ایرانی کمتر به آنجا باز شده قابل تقدیر است.
موفق باشید.
سلام و سپاس دوست عزیز
سلام بر شما
من حدود 8 سال اونجا زندگی کردم . سفر نامه شما خاطراتم را زنده کرد. واقعا باز هم دوست دارم برم همونجا زندگی کنم
سلام
زندگی در بورکینافاسو تجربه جالبی میتونه باشه
سلام. سفرنامه خیلی خوبی بود. با خواندن این سفر نامه یاد دوران دبیرستان افتادم که مدیر مدرسه برای مثال زدن یک کشور فقیر و عقب مانده اون رو به بورکینافاسو تشبیه می کرد. در کل جالب بود. ممنون.
سلام دوست عزیز
سپاسگزارم
اطلاعات خیلی مفیدی در باره سفرتون گذاشتید خیلی ممنون
سلام و سپاس دوست عزیز
سلام علی بود داداش ،موفق وشادباشی همیشه
ممنونم محمد عزیز
با سلام خدمت جناب آقای خانی
ممنون از سفرنامه قشنگتان و زحمتی که برای آن کشیدید ، فقط ایکاش میتوانستید در این سفرهای کشورهای آفریقایی در ون ها و اتوبوس ها و حتی اقامتگاهها با مردم بومی ارتباط کلامی بیشتری برقرار میکردید و کمی
از خودشان و نظرشان را نسبت به ایران و کلا توریستهای سفید پوست جویا میشدیدو گزارش میدادید . ضمنا چیزی که در اکثر سفرنامه ها حتی اشخاص دیگر در سایر کشورهای جهان سوم خواندم حساسیت زیاد اشخاص نظامی و خودروها و یا پاسگاه های نظامی است که نسبت به عکاسی از آنان دارند واقعا چه مخاطراتی میتواند برای آنان از سوی افراد غیر بومی و خارجی داشته باشد. با تشکر
سلام دوست عزیز
این یک قانون کلی هست که عکسبرداری و نزدیک شدن به مکان ها، تجهیزات و اشخاص نظامی مجاز نیست.
خیلی زیبا و شیوا مینویسید
عااااالی
امیدوارم خیلی زود سفری به سرزمین گرینلند سرزمین سوالبارد؛ سرزمین های شرق دور روسیه؛ کشور لستو ، کشور پاپوا گینه نو داشته باشید و برامون از این سرزمین های کمتر شناخته شده بگید.
سپاس از لطفتون و ممنون بابت آرزوهای زیباتون
حيف اين مردم مهربان
سلام جناب آقای خانی متاسفانه سفرنامه ساحل عاج را پیدا نکردم به نظر میرسه هنوز ننوشته باشید درسته ؟
سلام شهرام جان
بله سفرنامه ساحل عاج هنوز منتشر نشده، به زودی
سلام بر شما و خوانندگان عزیز وبلاگ خوب شما بورکینا فاسو یعنی کشور مردم خوب و پاک متاسفانه جزو ده کشور فقیر جهان است . محدود شدن این کشور در خشکی و عدم وجود منابع و معادن ارزشمند سبب شده تا همین جوری فقیر باقی بمونه . همت و شجاعت شما برای رفتن به سرزمین های ناشناخته و خطرناک واقعا ستودنی است . موفق باشید
سلام و سپاس شهرام جان
خیلیم عالی سفرنامتون خیلی عالیه زودتر سفر نامه ساحل عاج هم بنویسید
ممنونم، ایشالا به زودی
عجب کشور های خاصی هستن این کشور های غرب افریقا. تا اینجا ک سنگال بینشون بهشتی بوده برا خودش با اون وَی فَی بی نظیرش
کلا فک کنم توریست رو ب چشم تَلَکه کردن میبینن این دوستان کشورهای غرب افریقا
همشون خوب بودند مهدی جان
خیلی خوبه ک دیدتون مثبته و خوبیارو میبینید. تبریک میگم بهتون
سلام. واقعا دیدن نکات مثبت آفریقا، کار هر کسی نیست. من مدتی توی آفریقا زندگی کردم و فکر می کنم همه با دیدن تصاویر، متوجه شرایط سخت زندگی مردم میشند. متاسفانه، زندگی در بیشتر کشورهای آفریقایی خیلی دشواره.
عالی بود. همیشه آرزو داشتم بروم و افریقا را ببینم که با توضیحات عالی شما کاملا منصرف شدم واقعا هم دل و جرات می خواد که بریم اونجا هم اینکه چندان جای خوبی نیست. ممنون واقعا عالی بود. بخصوص اون بچه و پدرش اونقدر خندیدم
ممنونم
کشورهای امن و تمیز با هتل های چند ستاره هم توی قاره آفریقا پیدا میشه
سلام احمدجان هرچی که سفرنامه آفریقات را بیشتر میخونم به قدرت ریسکت بیشتر پی می برم
سلام و سپاس
اگر تیمبوکتو رفته بودم ریسک کرده بودم :)
درود
پیش از این تنها چیزی که در مورد بورکینافاسو می دونستم اسم سابق (ولتای علیا) و اسم پایتختش بود که البته هیچ وقت نتونستم درست تلفظش کنم.
با اینکه سفر خیلی کوتاه و فشرده ای بود و خطرات امنیتی هم بود ولی به نظرم ارزششو داشت چون بورکینافاسو جایی نیست که آدم زیاد به گذرش بیوفته.
سلام دوست عزیز
به نظر خودمم ارزشش رو داشت ولی حیف شد نتونستم جاهای بیشتری رو ببینم
سلام احمد جان. مثل همیشه عاااااالی. حیف این کشورهای مثل مالی و بورکینافاسو و... که با داشتن مردمان به این مهربونی و خوبی اینجور اسیر تروریست های کثیف افراطی شدن. فساد دولت هاشون و فعالیت های کشورهای مرتجع مثل عربستان هم البته بی تاثیر نیست. به امید دنیای بدون جنگ و تروریست.
سلام حسین جان
امیدوارم این مردم دوست داشتنی روی صلح و آرامش و امنیت رو ببینند.
سلام . خیلی لذت بردم .خیلی جالب بود . همیشه از استرس متنفرم . استرس دیر رسیدن
سلام و سپاس دوست عزیز
بله استرس خیلی بده
سلام لطفا سفرنامه جمهوری چک را هم بنویس
سلام دوست عزیز
فعلا این کشورهایی که توی ایران شناخت کمتری ازش داریم رو مینویسم، بعد اروپا
باسلام
بنده حافظ کل قرآن هستم
امروز ظهر به بنده اطلاع دادند که این کشور ما رو برای برنامه حفظ قرآن دعوت کردند ولی با توضیحات شما بزرگوار کاملا از رفتن به آنجا منصرف شدم.
سلام دوست عزیز
توصیه میکنم برید و این فرصت رو از دست ندهید.
پایتخت نسبتا امن هست و اگر مهمان باشید به هتل خوب خواهید رفت
توضیح شما عالی بود.