کشور بوسنی و هرزگوین برای من دهه شصتی اصلا ناشناخته نیست. روزهایی که خبر اول تلویزیون بود، ما براشون غصه می خوردیم و سیل کمک های مردمی به اونجا روانه بود به خوبی یادم هست. همه این خاطرات باعث میشد که سفر بوسنی توی منطقه بالکان برای من یک موقعیت ویژه داشته باشه. سعی کردم مشاهدات و دانسته هام رو در سفرنامه بوسنی و هرزگوین که مجموعه ای از گزارشات روزانه در زمان سفر هست با شما با اشتراک بذارم.
سفر به بوسنی و هرزگوین در ادامه سفر بالکان و پس از دیدن کشورهای اسلوونی و کرواسی بود.
ویزای بوسنی و هرزگوین
بوسنی و هرزگوین در ایران سفارت داره و میشه برای ویزا به اونجا مراجعه کرد. آدرس سفارت بوسنی و هرزگوین در ایران، تهران، شهرک قدس، خیابان ایران زمین، خیابان چهارم، کوچه آبان، پلاک ۴۸۵ و تلفن سفارت ۰۲۱۸۸۰۸۶۹۲۹ هست. اما یک مشکل بزرگ هست، سفارت بوسنی داشتن دعوتنامه برای ویزای توریستی رو الزامی میدونه. یعنی یک فرد بوسنیایی باید کلیه مسئولیت های رو در زمان سفر به بوسنی به عهده بگیره. این دعوتنامه باید رسمی باشه و به تایید پلیس بوسنی و هرزگوین هم برسه. مدارک لازم برای ویزای بوسنی و هرزگوین شامل موارد زیر میشه:مدارک لازم برای ویزای کرواسی شامل موارد زیر می شه:
با اینستاگرام در سفرها همراه من باشید. @safarnevesht
- پاسپورت با حداقل 6 ماه اعتبار بعد از سفرفرم تقاضای ویزای کرواسی که در بالا توضیح داده شد
- دعوتنامه رسمی که در بالا اشاره شد
- کارت ملی به همراه ترجمه انگلیسی (دارالترجمه کافیه)
- شناسنامه به همراه ترجمه انگلیسی (دارالترجمه کافیه)
- رزرو هتل برای تمام مدت اقامت در بوسنی و هرزگوین
- رزرو پرواز رفت و برگشت به بوسنی و هرزگوین
- برنامه سفر
- دو قطعه عکس
- 40 دلار پول نقد
- گواهی تمکن مالی به زبان انگلیسی
- ریز گردش سه ماهه حساب به انگلیسی
- بیمه مسافرتی
مشخصه که گرفتن ویزای بوسنی با این شرایط راحت نیست.
بوسنی و هرزگویتن برای ایرانی ها یک معافیت ویزایی داره. با اینکه بوسنی و هرزگوین جزو پیمان شینگن نیست ولی دارندگان پاسپورت ایرانی اگر ویزای شینگن معتبر چند بار ورود معتبر داشته باشند میتونند بدون ویزا به مدت 7 روز به بوسنی سفر کنند.
مختصری در مورد بوسنی و هرزگوین
تا قبل از جنگ جهانی اول کشور بوسنی و هرزگوین بخشی از امپراطوری عثمانی بود. جرقه اصلی شروع جنگ جهانی اول در شهر سارایوو پایتخت کنونی کشور بوسنی و هرزگوین و با ترور ولیعهد امپراطوری اتریش-مجارستان زده شد. بعد از جنگ اول کشور پادشاهی یوگسلاوی تشکیل شد و بوسنی و هرزگوین هم جزئی از اون بود. با پایان جنگ جهانی دوم و با تشکیل کشور سوسیالیستی یوگسلاوی، بوسنی و هرزگوین یکی از جمهوری های این کشور بزرگ بود. پس از فروپاشی یوگسلاوی، بوسنی و هرزگوین در ابتدای سال ۱۹۹۲ رفراندوم برگزار کرد و اعلام استقلال کرد. علاوه بر مسلمانان، اقلیت کروات و صرب هم ساکن جمهوری بوسنی و هرزگوین بودند و خیلی زود جنگ داخلی در گرفت. صرب ها توسط جمهوری صربستان و روسیه و بلوک شرق حمایت می شدند و کروات ها توسط کرواسی و بلوک غرب حمایت می شدند. سخت ترین شرایط رو مسلمانان داشتند که فقط توسط چند کشور مسلمان (بیشتر ایران و کمی پاکستان و عربستان) حمایت می شدند. جنگ داخلی با حمایت خارجی و چراغ سبز اروپا که هیچ دل خوشی از وجود یک کشور کاملا اسلامی در اروپا نداشت، چهار سال ادامه پیدا کرد. نهایتا با توافق صلح دیتون در سال ۱۹۹۵ که منجر به ایجاد یک سیستم حکومتی منحصر به فرد شد، جنگ خاتمه یافت.
بوسنی و هرزگوین با جمعیت سه و نیم میلیون نفر و مساحت ۵۱ هزار کیلومتر مربع (کوچکتر از خوزستان) در شبه جزیره بالکان واقع شده. نقشه کشور بوسنی شبیه قلبه، فقط ۲۰ کیلومتر خط ساحلی در دریای آدریاتیک داره و خیلی شانس آوردند همین رو هم کرواسی هاپولی نکرده. همسایه های بوسنی و هرزگوین کشورهای صربستان، کرواسی و مونته نگرو هستند. واحد پولش مارک بوسنی هست و خرید و فروش اون خارج از بوسنی غیرقانونیه. زمان سفر من یک یورو معادل دو مارک بوسنی بود.
بوسنی و هرزگوین طبیعت بسیار زیبایی داره و تقریبا همه کشور کوهستانیه. از نظر رودخانه و جنگل و آبشار این کشور چیزی کم نداره.
بوسنی و هرزگوین سه تا زبان رسمی داره: بوسنیایی، کروات و صربی. این سه زبان فرق چندانی ندارند ولی خوب هر کشور و قومیت می خواد بگه من زبان مستقل خودم رو دارم 🙂
بهترین زمان سفر به بوسنی و هرزگوین
با توجه به کوهستانی بودن بوسنی، بهارش دیر شروع میشه و شاید اردیبهشت به بعد زمان مناسبی باشه که بشه از هوای خوبش هم لذت برد. تابستان هرسال یک فستیوال بزرگ در شهر موستار برگزار میشه که در صورت علاقه به جشن و شلوغی می تونید اون زمان رو انتخاب کنید. اگر به ورزش های زمستانی علاقه دارید که باید فصل زمستان رو انتخاب کنید. سارایوو در سال ۱۹۸۴ میزبان بازی های المپیک زمستانی بود.
پرواز ایران به بوسنی و هرزگوین
از ایران به بوسنی و هرزگوین پرواز مستقیمی وجود نداره و باید از پروازهایی با یک توقف استفاده کرد. مناسبترین پروازها رو پگاسوس داره که یک توقف در استانبول داره و گاهی وقت ها پرواز رفت و برگشت تهران به سارایوو رو با قیمت ۳۰۰ دلار هم میشه خرید. بعد از پگاسوس پروازهای ترکیش ایرلاینز مناسبه که قیمت هاش از ۴۵۰ دلار به بالا هست. پروازهای قطری هم از ۷۰۰ دلار شروع میشه. برای اینکه بدونید چطور یک بلیط ارزان به مقصد بوسنی و هرزگوین پیدا کنید راهنمای خرید بلیط ارزان هواپیما در وبسایت سفرنوشت رو مطالعه کنید.
ورود و خروج من به بوسنی و هرزگوین زمینی بود.
روز اول؛ ورود به بوسنی و شهر تاریخی موستار
با کرواسی بطور موقت خداحافظی کردم و راهی کشور بوسنی و هرزگوین شدم. فاصله شهر اسپلیت کرواسی و موستار (Mostar) در بوسنی حدود ۴ ساعت بود. عبور از مرز هم ساده بود و در طرف کرواسی و بوسنی هیچ سوال اضافه ای نپرسیدند، فقط پلیس کروات پنج دقیقه ای داشت پاسپورت من رو ورق میزد، انگار داشت آلبوم عکس میدید 😅 چون ویزای شینگن چندبار ورود داشتم میتونستم بدون ویزا به بوسنی و هرزگوین سفر کنم.
با اینستاگرام در سفرها همراه من باشید. @safarnevesht
موستار زیباترین شهر بوسنی هست. البته کنار این زیبایی زخم های عمیقی از جنگ بالکان هنوز بر قلبش داره.
موستار زمانی سمبل زندگی قومیت ها با هم بود. در جنگ بوسنی بعد از فروپاشی یوگوسلاوی، بیشترین شهر بوسنی و هرزگوین که بمباران شد موستار بود. تقریبا همه شهر ویران شد و بعد از جنگ با کمک های خارجی بخش اعظم شهر بازسازی شد. اما شهر بشدت دوقطبی شد و یک خط فرضی به عنوان مرز مسلمانان و مسیحیان (کروات های کاتولیک) توی شهر کشیده شد.
شهر موستار تعداد بسیار زیادی هاستل و مسافرخانه داره و من هم هاستل ادی که ریویو های خوبی داشت رو انتخاب کرده بودم. هاستل یک خانه قدیمی حیاط دار با صفا و دو طبقه در محله مسلمان نشین موستار بود. طبقه پایین ادی و خانوادش زندگی می کردند و طبقه بالا چند اتاق برای مسافرها داشت.
رفتم تا از ادی در مورد شهر بپرسم. ادی صاحب هاستل که خودش هم مسلمانه بعد از توضیحات در مورد جاهای دیدنی، با فشار و نفرت خودکار رو روی نقشه کشید و گفت: این خیابان مرز ما و اون هاست، همه پول رو خرج ساختمان ها و ادارات اونور شهر می کنند، شهردار که مسیحیه اصلا اینور شهر نمیاد، سمت ما هنوز خیلی ازساختمان ها اثر گلوله های جنگ رو دارند …
ادی می گفت و می گفت. به نظر میاد صلح اینجا خیلی شکننده هست، آتیش زیر خاکستر…
احتمالا اگر پای درد دل اونطرف هم بشینم از دست مسلمان های شهر گله و شکایت می کنند.
شهر موستار با اون رودخانه خروشان نِرِتوا که از وسطش عبور میکنه خیلی زیباست. کوچه های سنگفرش، باریک و تمیز، نهرهای کوچکی که به رودخانه میریزه، مغازه های کوچک سوغاتی فروشی و کلی کافه و رستوران که صندلی هاشون کوچه ها رو هم اشغال کرده میتونه هر گردشگری رو جذب خودش کنه.
مرکز شهر موستار فقط ۳۰۰ تا هاستل داره که همشون توی تابستان کاملا پر هستند. قیمت هاشون هم از شبی ۶ یورو تا ۱۲ یورو هست. سپتامبر هر سال به مدت سه روز ردبول اینجا جشنواره داره و انواع مسابقات پرش و شیرجه از روی استاری موست (Stari Most) یا همون پل قدیمی برگزار میکنه. ادی می گفت اون موقع حتی توی کوچه ها هم مسافرها می خوابند، اینقدر شهر شلوغ میشه! پل استاری موست که یادگار عثمانی هاست نماد تصویری شهر موستار و حتی کشور بوسنی و هرزگوین هست. طی جنگ تخریب و بعدش دوباره ساخته شد. پریدن از روی پل توی رودخانه و تماشای اون توسط سایرین یکی از تفریحات مردم شهره که صدها سال قدمت داره.
مسجد کوشکی مهمت پاشا که قدمت چهارصد ساله داره، مسجد جامع شهر موستار هست و با مناره بلندش از همه جای شهر پیداست. قصد داشتم از مناره مسجد جامع موستار بالا برم تا موستار زیبا رو ببینم. بلیط مسجد جامع و منارش ۶ یورو بود. به مرد جوان که جلوی درب ورودی نشسته بود گفتم برادر یک مسلمان واسه دیدن مسجد پول نمیده و با خندش فهمیدم راضی شده. بعد از دیدن داخل مسجد بهش گفتم میشه از مناره هم برم بالا؟ خندید و گفت نه. وقتی دید جدی دارم از مسجد میرم بیرون صدام زد و گفت تو خیلی باحالی بیا برو بالا 🌞 بعد از دیدن مناره یک اسکناس ایرانی بهش دادم تا یادگاری از بازدیدکننده باحالش داشته باشه 😎
بعد از غروب آفتاب از کنار قهوه خونه رد میشدم که بوی تند سیگار رو از لای درب حس کردم. میدونستم اگر بخوام قدری مردم واقعی رو خارج از منطقه توریستی ببینم باید این بو رو تحمل کنم. رفتم داخل و یک چایی دارچین به قیمت یک مارک بوسنی (دو هزار تومان) سفارش دادم. نیم ساعتی مردم و نوشیدن و خنده هاشون رو تماشا کردم. احتمالا اگر میتونستیم با هم حرف بزنیم کلی خاطره از جنگ داشتند، حیف کسی انگلیسی بلد نبود و من هم زبان بوسنیایی بلد نبودم. از نگاه هاشون مطمئن بودم من سوژه اصلی صحبت هاشون بودم 😊
عکس های یواشکیم خوب نشد و وقتی موقع خروج به وضوح ازشون عکس گرفتم اونها هم با تلاش و زبان اشاره کشورم رو پرسیدند. وقتی اسم ایران رو شنیدند همگی ابراز خوشحالی کردند.
روز دوم؛ سارایوو پایتخت بوسنی، تور شهرگردی با زیاد
صبح هاستل ادی رو ترک کردم و پیاده به سمت ترمینال اتوبوس راه افتادم. یک بلیط اتوبوس به مقصد شهر سارایوو(Sarajevo) و قیمت ۲۰ مارک بوسنی خریدم. به نظر کمی گرون بود. مسیر دو ساعت و نیمه موستار به سارایوو پایتخت بوسنی و هرزگوین در کنار روخانه، تاکستان، باغ های زیتون و از میان کوه ها و جنگل عبور می کرد. بخشی از مسیر هم برف اومد که در کنار دیدن شکوفه های بهاری جالب بود. زمستان دوباره به بوسنی برگشته و مردم رو غافلگیر کرده.
زیبایی فوق العاده مسیر با هم صحبتی امین ۱۷ ساله راجع به همه چیز بوسنی و هرزگوین، شیرین تر هم شد. امین دانش آموز “مدرسه” بود. توی بوسنی به دبیرستانی که تعلیمات دینی هم بده میگند مدرسه.
هاستل هاریس در سارایوو رو کمی با عجله انتخاب کرده بودم. حدود ۱۵ دقیقه با شهر قدیم فاصله داشت اون هم توی سربالایی کوچه های یخ بسته سارایوو. قیمت یک تخت در اتاق هشت تخته ۱۸ مارک بوسنی بود و خیلی هم تمیز نبود.
وسایلم رو در اتاق هاستل گذاشتم و از کوچه های شیب دار اومدم پایین به سمت شهر قدیم، جایی که بهش میگند باشچارچیا (Baščaršija). سارایوو شکوه و عظمتش رو از دوران عثمانی داره و در اون زمان مهمترین شهر اروپایی امپراطوری بعد از استانبول بود. در حال حاظر ۴۵۰ هزار نفر جمعیت شهر هست و مسجدهای زیادی از دوران عثمانی اینجا به یادگار مونده.
تور شهرگردی سارایوو با “زیاد” هر روز عصر ساعت ۴:۳۰ از روبروی پل لاتین (Latin Bridge) شروع میشه. زیاد به قول خودش تنها کسیه که همچنان مدرک رسمی راهنمای گردشگری از دولت یوگسلاوی سابق داره. یک مسلمان کمونیست که حسرت دوران خوب رهبر کاریزماتیک یوگسلاوی یعنی تیتو رو میخورد. تور زیاد عالی بود و با تعریف کردن خاطرات خودش از سارایوو همراه بود. مدام هم به خودش و سیستم مسخره سیاسی کشورش فحش میداد 😂
بعد از پایان تور با یک دوست نروژی که توی تور باهاش آشنا شده بودم رفتیم به یک رستوران توی بازار سارایوو و شام خوردیم. بعد از شام هم پیاده به سمت هاستل هاریس حرکت کردم. برای کوتاه شدن مسیر باید از آرامستان عبور می کردم. شب بود و کمی ترسناک ولی اینکارو کردم. 😈
شب توی هاستل هاریس با “تاریک” آشنا شدم و گپ زدم که در زمان جنگ بوسنی ده سالش بوده. ایرانی هایی که برای آموزش پدرش و بقیه جنگجوهای بوسنی اومده بودند رو خوب یادش بود. مثل خیلی های دیگه تاریک هم بعد از جنگ با خانوادش سفری به ایران داشتند، ۲۰ سال پیش. تاریک هنوز هم اخبار ایران رو پیگیری میکنه و تاریخ دقیق انتخابات رییس جمهوری رو میدونست. از اینکه مسایل ۸ سال پیش هنوز حل نشده خیلی شاکی بود و نظراتش به نسل جوان و تحصیلکرده ایران نزدیک بود.
راجع به اسم های زیاد و تاریک این رو بگم که در سال های گذشته مردم بوسنی بدون دقت به معنی، اسم های فارسی، ترکی و عربی روی بچه ها میذاشتن که بعضا اسم خیلی بد هم بوده، الان ولی بهتر شده.
روز سوم؛ سارایوو، تور جنگ بوسنی
مرکز قدیم سارایوو رو میشه توی یک روز دید، قاعدتا باید امروز می رفتم. از هاستل هاریس هم راضی نبودم، پر سر و صدا و سرد بود و از مرکز شهر دور بود، اونم روی یک تپه! این یعنی قطعا باید می رفتم ولی بجای رفتن به مقصد بعدی اومدم یک هاستل جدید به اسم سون هون (Seven Heaven) و برای شب دوم هم اینجا می مونم. احتمال زیاد فردا شب هم سارایوو بمونم. من عاشق سارایوو شدم، اینجا احساس خوب خونه دارم.
صبح بعد از گشت توی شهر و مسجد غازی خسرو بیگ، رفتم یک رستوران معروف تا چِواپی (cevapi) قضای معروف بوسنی و هرزگوین رو بخورم. همه میزهای رستوران پر بود. به یک نفر آدم چهار شونه گفتم میشه کنارت بشینم. گفت حتما و بلافاصله پرسید از کجام. تا گفتم ایران برق رو توی چشماش دیدم.
“ژنرال واحد” در جنگ بوسنی جزو مقامات بالای ارتش بوسنی و هرزگوین بوده. خیلی سپاسگزار کمک ایرانی ها بود. بعد از جنگ یعنی حدود بیست سال پیش هم به ایران سفر کرده و علاوه بر گردش به گفته خودش با امام خامنه ای و رفسنجانی هم ملاقات کرده بود. از مرگ رفسنجانی ناراحت بود و خیلی دوستش داشت.
هر کاری کردم ژنرال اجازه نداد پول ناهار خودم رو حساب کنم.
همسفر خوشی ها هستید، همسفر سختی ها هم باشید. بعد از ظهر نمایشگاه عکس و فیلم قتل عام و جنایات صرب ها در سربرنیتسا (Srebrenica massacre) رو دیدم، عکس هایی که دیده بودم … اجازه عکس برداری نداشتم، دو تا عکس گرفتم که اینجا میذارم. اون شب تا نزدیک های صبح خوابم نبرد، حتی صحبت با دوست عزیزتر از جانی هم نتونست آرومم کنه. فکرم به شدت مشغول شده بود.
خیلی خلاصه درباره این کشتار براتون می گم:
اوایل جنگ بوسنی و حتی قبلش حدود ۴۰ هزار مسلمان از صربستان کوچ می کنند به سربرنیتسا در بوسنی و هرزگوین که به مرز صربستان هم نزدیکه. یک سال بعد یعنی سال ۱۹۹۳ سازمان ملل بالاخره سربرنیتسا رو منطقه امن اعلام میکنه و سربازان حافظ صلح هلندی (کلاه آبی) اونجا مستقر میشند. توی فیلم مستند دیدم مردمی که با امکانات نزدیک به صفر زندگی می کردند چقدر از دیدن این خبر خوشحال شدند. دو سال بعد ارتش صرب، سربرنیتسا رو اشغال میکنه و اونجا رو منطقه صرب اعلام می کنه. مردم به کمپ سربازان سازمان ملل پناه می برند. اما کلاه آبی ها (سربازان حافظ صلح هلندی) خیلی زود همه رو مجبور می کنند از کمپ خارج بشند. خیلی ها توسط صرب ها دستگیر میشند و خیلی ها هم که به کوهستان فرار می کنند سرنوشت بهتری پیدا نمی کنند. طی سه-چهار روز بین ۸ تا ۱۰ هزار مرد و پسر بالای ۱۲ سال توسط صرب ها قتل عام می شند. هر ساله قبرهای دسته جمعی بیشتری پیدا میشه و آمار این جنایت بیشتر میشه. مستند جنگ بوسنی و هرزگوین زیاد ساخته شده و برای فهمیدن جنگ در این کشور میشه این مستندها رو تماشا کرد.
آزار دارم که همچین نمایشگاهی رو دیدم؟
دیدم که به خودم یادآوری کنم انسان چقدر میتونه کثیف باشه. یادم بمونه کینه و تنفر و قوم گرایی افراطی به کجا میرسونه آدم رو. هر موقع خواستم بجای اونچه کردم، به چیزهایی که درش نقشی نداشتم، مثل شهر تولد و قوم و حتی کشورم بیش از حد افتخار کنم، یادم بیفته …
معذرت می خوام اگر اوقاتتون رو تلخ کردم. سربرنیتسا با حمل و نقل عمومی حدود سه ساعت از سارایوو فاصله داره. میشه یک روزه رفت و برگشت ولی راحت نیست. سرویس های بین این دو شهر هم خیلی محدوده. اگر بیشتر وقت داشتم میرفتم.
توی هاستل جدید با استفان آشنا شدم. استفان توی هاستل سون هون کار میکنه. متولد صربستان هست ولی همون بچگی با خانواده به بوسنی مهاجرت کردند. پدرش صرب بوده ولی در زمان جنگ توی یکی از شهرهای بوسنی به همراه پارتیزان های مسلمان می جنگیده. جنگ اینجا خیلی پیچیده بوده و نمیشه به این راحتی طرف های درگیر رو تقسیم بندی کرد.
عصر رفتم یک تور شهر گردی که در مورد جنگ بود. راهنمای تور نینا که خودش زمان جنگ اینجا بوده، داستان جنگ رو با خاطرات خودش از کودکیش و محاصره سارایوو ترکیب می کرد و تور بسیار خوبی داشتیم. چند تا از رُزهای سارایوو (Sarajevo Roses) رو هم نشونمون داد. مکان های فرود بمب در سارایوو رو که باعث کشته شدن فرد یا افرادی شده با مواد قرمز پر کردند، به یاد خون ریخته شده. خیلی از این ها شبیه گل رز هستند و بعد تر به رزهای سارایوو معروف شدند. بین ۵۰ تا ۱۰۰ رز سارایوو رو جاهای مختلف شهر میشه دید.
یکی از داستان های غم انگیزی که راهنما تعریف کرد داستان بوشکو و آدمیرا بود. بوشکو یک صرب بوسنیایی و آدمیرا یک مسلمان بوسنیاک بودند که از زمان دبیرستان عاشق هم بودند. زمان محاصره سارایوو و هنگامی که ۲۵ ساله بودند تصمیم می گیرند برای ساختن آینده روشن از شهر فرار کنند. بوشکو هماهنگی هایی هم انجام میده تا بتونند بدون خطر از شهر خارج بشند. اما زمانی که داشتند از روی یک پل بین مسلمانان و صرب ها عبور می کردند، یک تک تیرانداز صرب به هردوشون شلیک می کنه. بوشکو فوری کشته میشه، اما آدمیرا بدن نیمه جان خودش رو به بوشکو میرسونه و اون رو بغل می کنه و بعد از مدتی میمیمره. پلی که جنازه هاشون روش بوده به کوچه تک تیراندازها و کوچه مرگ معروف بوده و تا هفت روز کسی جرات نداشته بهشون نزدیک بشه و جنازه ها رو جابجا کنه! داستان عاشقانه اون ها و نحوه مرگشون توسط خبرنگارها مخابره میشه و این دو به رومئو و ژولیت سارایوو معروف می شند و مستندی هم در این باره ساخته میشه.
خبرنگارهای زیادی برای پوشش جنگ بوسنی به سارایوو اومدند اما هیچکدام نتونستند مثل کریستین امانپور خوش بدرخشند. کریستین با گزارش های تاثیرگذاری که از کشتار و نسل کشی مسلمانان در بوسنی و هرزگوین تهیه کرد، علاوه بر تحت تاثیر قرار دادن جهانیان، قله های موفقیت رو فتح کرد و تبدیل به یک برند بسیار شناخته شده در حرفه خبرنگاری شد. شهردار ساراییو در سال ۲۰۰۶ شهروند افتخاری این شهر رو به کریستین امانپور داد. امانپور یک جمله خیلی معروف داره: خبرنگار باید صادق باشه نه بیطرف. میگه توی جنگ بوسنی که یکطرف داشت طرف دیگر را قتل عام می کرد، بی طرفی معنی نداشت.
روز چهارم؛ سارایوو به همراه آلما
روز آخر در سارایوو بارانی بود. برای صبحانه-ناهار یک غذای بوسنیایی به اسم پیتا (Pita) رو خوردم. بهترین پیتا اونی هست که با ذغال درست میشه و در رستوران ساچ (Sac) میتونید بخورید. نان حلقه ای که توش با مواد مختلف پر شده. پیتا انواع مختلفی از جمله سیب زمینی، گوشت، اسفناج و پنیر داره. قیمتش هم کیلویی هست. دو مدل مختلف سیب زمینی و اسفناج بعلاوه دوغ محلی شد ۵ مارک بوسنی.
روز آخر باز هم آلما رو که روز اول در سارایوو دیده بودمش، دیدم. آلما دانشجوی زبان فارسی دانشگاه سارایوو هست که مثل بلبل فارسی حرف میزنه. پارسال به ایران سفر کرده و از محبت ایرانی ها زیاد میگه. آلما سفر زیاد میره و می گفت معمولا وقتی میپرسند اهل کجایی و میگم بوسنی، مخاطبم نمیدونه کجاست و تا حالا اسمش رو نشنیده، اما توی ایران وقتی می گفتم اهل بوسنی فوری جواب میدادن بوسنی و هرزگوین . آلما توی پیدا کردن جاهای دیدنی، کافه های خاص و همینطور خوراکی های اینجا خیلی کمکم کرد.
آلما زمان جنگ بدنیا اومده و از اون خاطره ای نداشت برام بگه. پدرش احمد که هم اسم منه زمان جنگ توی ارتش بوده و خیلی دوست داشتم از نزدیک ببینم و خاطراتش رو بشنوم ولی نشد. در عوض چند تا از سوالاتم رو بواسطه آلما ازش پرسیدم. بارزترین چیزی که جواب شنیدم این بود که جامعه بین المللی بوسنی و هرزگوین رو فلج کرد با این شرایط تحمیلی.
آلما خانواده جالبی داره، ۹ تا خواهر و برادر هستند که از شیعه تا سنی مذهب بینشون هست. توی عکس هاش دیدم مادرش تنها کسی بود که حجاب نداشت. خودش گفت مادرم مسلمانه ولی حجاب رو دوست نداره.
آلما می گفت قبلا خیلی ها توی سارایوو فارسی صحبت می کردند و اشعار فارسی رو میخوندند ولی الان نه.
کمی هم از وضعیت پیچیده سیاسی و صلح در بوسنی بگم.
صلح در بوسنی و هرزگوین زمستان سال ۷۴ خورشیدی بدست اومد. علی عزت بگویچ رییس جمهور فقید کشور گفت میدونم صلح بدی رو امضا کردم ولی بهتر از ادامه کشته شدن مردم بود. دو طرف دیگه جنگ یعنی کرواسی و صربستان بشدت توسط غرب و شرق حمایت میشدند. توی قرارداد صلح شرایط بسیار بسیار پیچیده ای به کشور تحمیل شد. بوسنیایی ها به علاوه اقلیت های صرب و کروات هر کدوم رییس جمهور خودشون رو دارند. این سه رییس جمهور هر ۸ ماه بطور دوره ای جاشون عوض میشه. راهنمای تور جنگ بوسنی بهشون می گفت سه کله پوک! می گفت فقط با هم دعوا می کنند و هیچ کار مفیدی برای کشور انجام نمیدند.
تمام تصمیمات مهم باید به تایید هر سه نفر برسه و هر کدوم حق وتو دارند. این وضعیت برای مجلس و شوراها و بقیه قسمت های کشور به شکل پیچیده تری برقرار شده و نتیجه اینه که کشور پیشرفت خاصی نمیکنه، بیکاری بالای ۵۰ درصده و مهاجرت جوان ها بسیار زیاد. یادمه تاریک که شب اول دیدمش می گفت گاهی وقت ها برای یک کار اداری ساده اینقدر دردسر می کشم و کارها پیش نمیره که می گم کاش اون صلح لعنتی رو امضا نکرده بودیم!
در موردم حسم توی عکس بالا سخته چیزی بگم. همین نقطه ای که من روش ایستادم، نقطه شروع جنگی شد که چهار امپراطوری رو برای همیشه از صفحه روزگار محو کرد، ۱۷ میلیون نفر کشته، بیش از ۲۰ میلیون نفر معلول و کشورهای زیادی بعد از جنگ متولد شدند. بله این نقطه ای که من ایستادم همون جاییست که در سال ۱۹۱۴ آرشیدوک فرانتس فردیناند، ولیعهد امپراطوری اتریش-مجارستان، هنگامی که سوار ماشینش بود توسط یک جوانک ۱۸ ساله صرب که جای اون پسر در پیاده رو بود، ترور شد و جرقه جنگ جهانی اول زده شد. سارایوو آبستن حوادث بسیاری بوده.
برگردیم به زمان حال بوسنی. بعضی قسمت های کشور مثل موستار دو دستگی بسیار شدیده ولی اینجا توی سارایوو که اکثریت مسلمان هستند به نظر میاد همه با هم کنار اومدند. ولی شرایط سیاسی و قانون اساسی خیلی برای مردم بویژه بوسنیایی ها دردناکه. یکی از دلایل سختگیری ویزای بوسنی برای ایرانی ها شاید همین سیستم پیچیده باشه. اقلیت صرب و کروات از کمک های ایران به بوسنیایی ها در زمان جنگ هنوز ناراحتند.
حتی توی قرارداد صلح کشور رو مجبور کردند پرچم بوسنی و هرزگوین رو هم عوض کنند. پرچم قبلی هیچ نماد اسلامی نداشت فقط بوسنیایی ها دوسش داشتند. راهنمای تور جنگ می گفت طراحان پرچم جدید بوسنی تمام تلاششون رو کردند تا بی مفهوم ترین پرچم موجود رو طراحی کنند و به هیچ کدوم از قومیت های کشور هیچ نزدیکی نداشته باشه.
عصر روز آخر توی بازار که قدم میزدم کنار کاروانسرای دوران عثمانی یک مغازه به اسم اصفهان دیدم. یکی از فروشنده ها آقا محمد بود. ۲۰ سال پیش به بوسنی اومده برای سفر یک هفته ای، خوشش اومده و موندگار شده. نیم ساعتی با محمد گپ زدیم و چایی خوردیم. محمد می گفت اون اوایل اینجا ایرانی ها رو روی سرشون میذاشتند ولی الان مثل قدیما نیست. البته من همچنان احترام رو می دیدم. مغازه ای که محمد توش کار می کرد صنایع دستی از ایران، ترکیه، افغانستان و پاکستان داشت. چیزی که محمد ازش شکایت داشت هزینه زندگی در بوسنی و هرزگوین بود. به گفته محمد درآمد به راحتی کفاف زندگی رو نمیده و خصوصا هزینه خانه و زمین در سارایوو در چند سال اخیر خیلی زیاد شده. محمد می گفت جوان های ایرانی در سال های اخیر برای کار، تحصیلی و زندگی به بوسنی اومدند ولی چیزی که در واقعیت دیدند با بهشتی که موسسات مهاجرتی بهشون نشون داده بودند زمین تا آسمان تفاوت داشته و خیلی زود به یک کشور اروپایی دیگه رفتند یا به ایران برگشتند.
صبح روز بعد که روز رفتن بود از هاستل فوق العاده تمیز سون هون خداحافظی کردم، با ته مانده مارک های ته جیبم توی یک کافه املت خوردم و با تراموا راهی ترمینال اتوبوس سارایوو شدم. بلیطم به مقصد شهر دوبرونیک کرواسی رو قبلا آنلاین خریده بودم.
هزینه های سفر به بوسنی و هرزگوین
بوسنی برخلاف انتظارم کشور ارزونی نبود و بعضی قیمت ها حتی از کرواسی هم بیشتر بود. در هر صورت با استفاده از حمل و نقل عمومی و اقامت در هاستل یا کوچ سرفینگ میشه هزینه ها رو مدیریت کرد. مارک بوسنی که ارزشش حدودا نصف یورو هست رو خارج از بوسنی و هرزکوین نمیشه پیدا کرد. یورو و دلار هر دو برای تبدیل کردن خوبه ولی یورو یک کم بهتره.
با اینستاگرام در سفرها همراه من باشید. @safarnevesht
هزینه های من در سفرم به بوسنی و هرزگوین شامل موارد زیر میشه:
- هزینه اقامت در هاستل: ۷۷ مارک بوسنی
- هزینه غذا و میوه و خوراکی: ۷۴ مارک بوسنی
- هزینه حمل و نقل بین شهری و داخل شهری: ۲۴ مارک بوسنی
- هزینه سیم کارت: بدلیل گرون بودن سیم کارت نخریدم
کلیه هزینه های من در کشور بوسنی و هرزگوین ۱۷۵ مارک بوسنی شد به علاوه ۱۷ یورو اتوبوس از شهر اسپلیت کرواسی به موستار در بوسنی و هرزگویین و ۲۱ یورو اتوبوس سارایوو به دوبرونیک کرواسی.
در زمان سفر هر یک یورو معادل دو مارک بوسنی و هر یورو معادل ۴۱۰۰ تومان بود.
تاریخ سفر: بهار ۱۳۹۶
احمد خانی عاشق سفر و دیدن سرزمین های متفاوت
۱۰۳دیدگاه
مچکر و خیلی لذت بردم
خسته نباشی و موفق باشی و مانا
سلام و سپاس از لطفتون
من میخواستم در بوسنی شرکت ثبت کنم راهنمایی کنید ممنون
سلام
در این زمینه اطلاعات خوبی ندارم.
سلام برای از داخل ایران چطوری میشه ویزای بوسنی گرفت؟
با تشکر
سلام
از طریق سفارت بوسنی در تهران. ولی سفارت سختگیری داره
عالی بود ممنون از زحمات بی منتتون
سلام و سپاس دوست عزیز
سلام. حتی برای مهاجرت هم باید اونجا آشنا داشته باشیم یا فقط برای ویزای توریستی آشنا لازمه ؟
سلام . من توضیحات شمارو دیدم خیلی علاقه مند شدم به بوسنی سفر کنم چطوری باید دعوتنامه دریافت کرد .
سلام، باید دوستی در اونجا داشته باشید یا اینکه از یک شرکت برای کار تجاری
سلام منم سال 94 از طرف دانشگاه به بوسنی و هرزگوین سفر کرده ام و این کشور را دوست دارم.
سلام، کشور بوسنی و مردم مهربانش
سلام، ممنون که سفرهاتون رو به اشتراک میزارید، واقعا لذت بردم، اگر برنامه سفر به کشورهای مختلف دیگه رو هم دارید، در صورت امکان در مورد صنایع غذایی و کارخانجات مواد غذایی هم اطلاعاتی در اختیار ما بزارید، ممنونم
چه خوب و مفید مختصر توضیح دادین
موفق باشین
سلام و سپاس دوست عزیز
سلام
عالی بود وبودی
خیلی خوشم اومد
ساده و سلیس
با سلام و عرض ادب خدمت احمد اقا گل من خلبان ارتش هستم و از اینکه به طور کاملا اتفاقی با سایت شما اشنا شدم بسیار خرسندم ودر ضمن بخاطر شغلم که نمیتونم مسافرت خارج از کشور برم بسیار ناراحت ولی سفرنامه شما منو میبره با خودش واقعا دست مریزاد و فکر کنم تقریبا همسنیم کاش شغلی داشتم که مثل شما در جوانی دنیا دیده میشدم موفق و سربلند باشی پسر خوش قلب
سلام امیر عزیز
ممنون از پیام پر محبتت. به سفرنوشت خوش آمدی و امیدوارم از همه سفرنامه ها لذت ببری و با من همسفر بشی.
به امید روزی که محدودیت سفر برای هیچکس نباشه
با سلام و درود
نزدیکه دو ساعته بطور اتفاقی وارد سایتتان شدم.
درباره زلزله ۲۰۱۰ هائیتی جستجو می کردم که به سایت شما رسیدم. سفرنامه هاتان برام بسیار جالب بود. متشکرم بابت نوشته هاتان.
سلام دوست عزیز
خوش آمدید
با سلام، سفر نامه بسیار زیبایی بود، قشنگی آن برای من دوچندان بود، چرا که بنده توفیق داشتم در زمان جنگ بوسنی طی سال های ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۳ در کنار مردم مسلمانان و رزمندگان ارتش بوسنی و هرزگوین باشم. چه شب ها و روزهایی که در شهر محاصره شده سارایوو زیر بارانی از توپ و خمپاره همراه با مردم شهر در برابر صرب های جنایتکار مقاومت می کردیم. چه روزهای سختی را در زمستان های بدون آب، برق و گاز با کمترین امکانات و مواد غذایی در کنار مردم خونگرم آنجا طی کردیم. عکس های سفر نامه شما باعث شد پس از ۳۰ سال لحظه به لحظه مکان ها، شهر ها و موقعیت های آن دوران سخت و طاقت فرسا را در ذهنم تداعی کنم. یاد مردم خوب آن دیار بخیر و یاد شهدای بوسنیایی و ایرانی آن جنگ گرامی باد. در کل اطلاعات بسیار خوبی به مخاطبین خود داده اید. بنده هم توفیق داشتم خاطرات آن روزهای بیاد ماندنی را به رشته تحریر درآوردم، تا در قالب کتابی با نام "محاصره سارایوو" در اختیار مردم عزیز و دوستداران کشور بوسنی و هرزگوین قرار گیرد. که البته فکر می کنم در راستای مکمل سفر نامه شما خواندن آن خالی از لطف نیست. به امید سفر نامه های بعدی
سلام دوست عزیز
ممنون از معرفی کتابتون. سعی می کنم بخونمش. امیدوارم شما بتونید دوباره به سارایوو سفر کنید و شرایط الان رو با سی سال قبل مقایسه کنید.
سلام من علی هستم اهل افغانستان فعلا اقامت ترکیه رو دارم میخواستم ویزا صربستان یا مونته نگرو یا بوسنی رو بگیرم به اقامت ویزا میدن؟
سلام دوست عزیز
اطلاعی ندارم
سلام فوق العاده عالی بود
انشاالله یه سفرنامه دیگه به خط خودتون بنویسید
با این شرایط که نمیشه خارج کشور رفت حداقل سفرنامه های شما ما رو ببره به اعماق جهان
خوشحال میشیم اگه یه سفرنامه دیگه خودتون بنویسید هیچکدوم از این سفرنامه تا مثل گرمای نوشته شما نمیشه فکر کنم هر سفرنامه رو حداقل3بار خوندم😂 مخصوصا نیوزلند و ژاپن
سلام و سپاس حمید عزیز
چشم، سعی می کنم بنویسم
خیلی عالی👌👌🙏
عالی بود و ممنون
احمد جان فک کنم بالای سی چهل بار سفرنامه بوسنی رو خوندم بازم یکی دوماه میگذره میام میخونمو لذت میبرم
مانا باشی
منتظر سفرنامه های جدید با قلم خودت هستم
سلام مهدی جان
ممنونم. تا شما راهی نیست، حتما برو
اینقد از بوسنی خوشم اومده که اگه زمانی فرصت سفر ب خارج از کشور داشته باشم حتما یکیش بوسنی هست(البته تا امروز نتونستم حتی یک بار از کشور خارج بشم) علاوه بر بوسنی خیلی زیاد عاشق نیوزلند شدم و همینطور تو سفرنامه ها خیلی ونزوئلا و پرو و کلا چندتا کشور اون منطقه رو عالی دیدم جز اون حادثه ی بد سرقتی ک ازت شد مابقیش عالی بود و خوندنی و دیدنی ، امیدوارم موفق باشی
با سلام
انصافا قلم خوبی دارید و مطالب ارزشمندی را ارائه میکنید که به خوبی خواننده را جذب و همراه میکند. با این حال یکی از عالیترین نکات را در بازدید از موزه جنایات سربرنیتسا نگاشتید و آن این که
" آزار دارم که همچین نمایشگاهی رو دیدم؟
دیدم که به خودم یادآوری کنم انسان چقدر میتونه کثیف باشه. یادم بمونه کینه و تنفر و قوم گرایی افراطی به کجا میرسونه آدم رو. هر موقع خواستم بجای اونچه کردم، به چیزهایی که درش نقشی نداشتم، مثل شهر تولد و قوم و حتی کشورم بیش از حد افتخار کنم، یادم بیفته …" سپاس.
سلام سعید عزیز
ممنون از لطفت
من هم پارسال به بوسنی و شهر موستر رفتم، شما در یک جایی اشاره کردید که نام فردی تاریک و دیگری زیاد است و معنای خوبی ندارد، خواستم واضح بسازم که آنها این نام را از فتح کننده تنگه ی جبل الطارق ( طارق ابن زیاد) به یاد دارند، در سفری که به اسپانیا داشتم نیز مسلمانان و تعداد زیادی نومسلمان را دیدم که نامشان طارق بود اما چون نمیتوانند ق را درست تلفظ کنند نزدیک به ک تلفظ میشود و انگلیسی نیز Tariq یا Tarik مینویسند. حتی در آلمان هم همکلاسی دانشگاه من اسمش طارق است،و این کلمه ریشه فارسی و ترکی ندارد و معنای کلمه ی طارق در زبان عربی نیز اسم بامسمایی است.
سلام دوست عزیز
خیلی ممنونم از اطلاعات مفیدی که به من و مخاطبین سفرنوشت در این مورد دادید.